«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

خواب نوشین روان از زبان یزدگرد سوم ساسانی!

پیش بینی رویدادهای شوم آینده و چیره شدن تازیان بر ایران 

همانا که آمد شما را خبر
که ما را چه آمد ز اختر به سر

ازین مارخوار اهرمن چهر‌گان
ز دانایی و شرم بی‌بهر‌گان

نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی‌داد خواهند گیتی به باد

بسی گنج و گوهر پراگنده شد
بسی سر به خاک اندر آگنده شد

چنین گشت پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند

ازین زاغ ساران بی‌آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ

که نوشین روان* دیده بود این بخواب
کزین تخت بپراگند رنگ و آب

چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار

گذر یافتندی به اروند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود

به ایران و بابل نه کشت و درود
به چرخ زحل برشدی تیره دود

هم آتش بمردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده

از ایوان شاه جهان کنگره
فتادی به میدان او یکسره

کنون خواب را پاسخ آمد پدید
ز ما بخت گردن بخواهد کشید

شود خوار هر کس که هست ارجمند
فرومایه را بخت گردد بلند

پراگنده گردد بدی در جهان
گزند آشکارا و خوبی نهان

بهر کشوری در ستمگاره‌یی
پدید آید و زشت پتیاره‌یی

نشان شب تیره آمد پدید
رگ روشنایی بخواهد برید

پادشاهی یزدگرد، شاهنامه ی فردوسی، جلد نهم، چاپ مسکو 

* کسری انوشیروان ساسانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!