«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

چون و چرا ندارد! دلیل های آن را پروفسورها و روزنامه نویس ها خواهند ساخت!


ویدئوی زیر را ببینید. آقای رمزی کلارک است که درباره ی چگونگی آغاز جنگ در افغانستان و عراق سخن می گوید؛ با همه ی تلخی که در بُنمایه ی سخن وی نهفته، کمی خنده دار و حتا بامزه نیز هست! سخنان وی نشان می دهد که چگونه مشتی تبهکار، سرنوشت میلیون ها آدم که برخی کشته، گروهی زخمی و ناتوان تا پایان زندگی و آن خوشبخت ترها بی خانمان و آواره در شهر و دیار خود یا دیگر کشورها شده اند را رقم زده و بازیچه ی آماج های پلید اقتصادی و سیاسی امپریالیست ها نهاده اند!

می پرسد:
چرا می خواهیم با عراق بجنگیم؟ و آن دیگری که نوکری تازه به کار گماشته شده و مامور اجرای برنامه است، پاسخ می دهد:
من نمی دانم!

... و این داستانی است که همواره به درازای تاریخ پیش آمده است:
می زنند و می کشند و نابود می کنند؛ بی آنکه بخواهند بدانند، چرا. چون و چرای آن بر دوش آنها نیست. آن کار را گروه های دیگری از "مغزهای اندیشمند" تا نویسندگان و سخن سرایان چاکر به انجام خواهند رساند؛ و اگر هیچ دلیلی هم در کار نباشد، بی گفتگو "حکمت الهی" در کار خواهد بود؛ کم و بیش مانند آنچه که در کشورمان در پیش است.

بخش هایی از سخنان رمزی کلارک را به پارسی برگردانده ام:
پس از رفتن من از «پنتاگون» (وزارت جنگ ایالات متحد)، رامسفلد [منظور کلّه خری به نام دونالد رامسفلد، وزیر دفاع یا بهتر است بگوییم: وزیر جنگ ایالات متحد در دوره ی ریاست جمهوری کلّه خری دیگر به نام جرج بوشِ پسر است.] را آنجا دیدم ...

او گفت: تصمیم گرفته شده که با عراق بجنگیم ... این گفتگو در حدود بیستم سپتامبر [٢٠٠١] بود.

من گفتم: می خواهیم با عراق بجنگیم؟ چرا؟!

او گفت: من نمی دانم!  ... حدس می زنم که باید آنجا کار دیگری انجام دهیم.

من گفتم: آیا اطلاعاتی گردآوری و یافت شده که نشاندهنده ی رابطه میان «صددام» و «القاعده» باشد؟

او گفت: نه! نه! چیزی در این زمینه نیست. آنها تنها تصمیم گرفته اند که با عراق بجنگیم ... ما نمی دانیم با تروریست ها چکار کنیم. ما آنجا نیروی نظامی بکار می بریم تا حکومت را به زیر بکشیم ...

چند هفته پس از آن به آنجا [«پنتاگون»] برگشتم تا وی را ببینم. آن هنگام، ما افغانستان را بمباران می کردیم. از وی پرسیدم:
هنوز هم می خواهیم با عراق بجنگیم؟ ...

او یک برگ کاغذ از روی میزش برداشت و گفت:
من تنها همین را امروز از طبقه ی بالا [مقامات بالا؟] ... دریافت کرده ام که تشریح می کند ما چگونه ۷ کشور را در مدت ۵ سال بگیریم؛ نخست از عراق؛ و پس از آن سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و سرانجام با ایران به فرجام می رسانیم!

ب. الف. بزرگمهر    یکم تیر ماه ١٣٩١

افزوده های درون [ ] در متن برگردان شده از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر



با سپاس از دوست فرستنده ی ویدئو

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!