«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ خرداد ۲۴, چهارشنبه

درست است ما ننگ علی شویم امروز؟!

برگرفته از سخنرانی امام موسی صدر در کاشان ۱۳۴۹ 

سایت امام صدر نیوز به مناسبت تقارن هشتاد و چهارمین سال‌روز تولد امام موسی صدر با میلاد امیر مؤمنان علی (علیه السلام)  بخش‌هایی از سخنرانى امام موسى صدر، در سال ۱۳۴۹ در شهر كاشان به خوانندگان تقدیم کرده است که در پی می آید.

ای علی دوست، ‌ای كسی كه برای خاطر علی بر سر می‌زنی، به سوگ می‌نشینی، ‌ای كسی كه برای علی جمع می‌شوی و چراغ روشن می‌كنی، ‌ای كسی كه برای علی اشك می‌ریزی، ‌ای كسی كه با شنیدن منقبت علی دل‌ات شاد می‌شود، بشنو و بترس و بلرز از این حرف. علی را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور می‌شناسد؟ دو راه دارد كه دنیای امروز علی را بشناسد. یك راه از تاریخ می‌رود و كتاب‌ها را می‌بیند و علی را از راه تاریخ می‌شناسد. یك راه دیگر هم امروز برای شناختن علی هست. اگر آمدند و گفتند علی را چطور می‌شود شناخت، می‌گویند می‌رویم از پیروان‌اش می‌شناسیم. فرض كنیم یك نفر می‌خواهد علی را بشناسد. می‌خواهد پیروان علی، مأمومین علی، دنباله‌روهای علی، شیعیان علی را بشناسد، تا علی را بشناسد. چه می‌بیند؟ آیا علم را می‌بیند؟ آیا تقوا می‌بیند؟ آیا علاقه به یتیمی كه در علی بود می‌بیند؟ آیا خدمت به مردم می‌بیند كه در علی می‌دید؟ آیا شجاعت و صراحتی می‌بیند كه در علی می‌دید؟ به هوش باش، چگونه می‌خواهی علی را بشناسی…؟ … چرا  سفیه باشیم؟ چرا بی سواد باشیم؟ درست است ما ننگ علی باشیم؟…

حضرت صادق مى‌گوید. شخصى از حضرت صادق‏ (ع) مى ‏پرسد كه ما نام شما را بر اولاد خود مى‏‌گذاریم، آیا این به كمك ما مى ‏آید. حضرت مى‏ فرماید: بله و هَل الدّین الَّا الحُبُّ آیا دین جز دوستى چیزى هست؟ بعد براى اینكه اشتباه نشود مى ‏گوید: قُل اِن كُنتُم تُحِبُّونَ اللّه فَاتّبِعُونى یُحبِبكُمُ اللّه. ۳۱: ۳) كسى كه خدا را دوست دارد پیر و پیغمبر خداست. بنابراین، ایمان على و كمال ایمانش موجب مى ‏شود كه جزو دین شود و پیامبرص بفرماید: لا اَسئَلُكُم عَلَیهِ اَجراً اِلَّا المَوَدَةَ فِى القُربى. (۲۳: ۴۲) آن ایمانش است. على چون ایمان كامل است، واكنشهاى متفاوتى در مقابل دنیا دارد. ‌گاه به نظر مى ‏رسد كه براى دنیا حرص مى‏ زند و دنبال خلافت مى‏ رود. گاهى هم مى ‏گوید اى دنیا غُرّى غَیرى. برو دور شو، من طلاقت دادم. براى چه؟ براى اینكه على‏ (ع) دنیا را فقط براى اقامه حق و ابطال باطل مى ‏خواهد. اگر در دنیا حقى اجرا نشود یا از باطلى جلوگیرى نشود، به درد على‏ع نمى‏ خورد. پس دنیا را براى خدا مى‏خواهد.

علی شجاعت‌اش براى خداست و به امر خداست و به اتكاى خداست و ترسش در مقابل خداست. از فقر نمى‏ ترسد. اعتماد به خدا دارد. كریم است. امساكش هم براى این است كه نمى‏ خواهد مال مسلمان را بگیرد و به برادرش بدهد. طلب دنیایش براى اقامه حق و ابطال باطل است. وقتى هم كه این هدف حاصل نشود، همه‏ چیز دنیا را‌‌‌‌ رها مى ‏كند. در این راه به ابوذر مى‏ گوید: یا اَباذَرَ لا یُؤنِسَنَّكَ الَّا الحَقّ وَ لا یُوحِشَنَّكَ اِلَّا الباطِلُ. به همین دلیل در تمام زندگى على‏ (ع) یك هماهنگى كامل دیده مى ‏شود: وَ لَو كانَ مِن عِندِ غَیرِ اللّه لَوَجَدُوا فیهِ اِختِلافاً كَثیراً (۸۲: ۴) على‏ (ع) با ایمانش بازى نمى ‏كرد. در بازارش همانى بود كه در خانه، در خانه‌اش همانى بود كه در جنگ و در جنگ اش همانى بود كه در مسجد مشاهده مى‏شد. یك ذات بود. این‌جا و آن‌جا نمى‌شناخت. در تمام دنیاى خدا، على‏ (ع) ولىّ خدا بود. در همه جا در مقابل خویش و بیگانه یكنواخت بود. قضیه‌ی عقیل را خواندیم. ملاحظه فرمودید كه برای‌اش برادر و خویش و بیگانه فرقى نمى‏كند. آن‌جا كه رضاى خداست، همه چیز هست؛ و آن‌جا كه نیست، هیچ چیز نیست. در روز مرگ اش و روز خلافت اش، حرف‌هایش یكى است.

خطبه‌ی على در روز خلافتش، آن روز كه دنیا با تمام زیبایی‌های‌اش به على رو مى ‏كند، مانند روزى است كه مى ‏خواهد بمیرد. براى این‌كه دنیا براى او رسالت است، امانت است، دنیا براى على‏ (ع) وسیله كار است. در حال غضب و آرامش هم یكنواخت است.

ما مى‏ گوییم على‏ (ع) امام ماست. امام یعنى چه؟ امام یعنى پیشوا. نماز جماعت خوانده ‏اید. نماز جماعت كه مى ‏خوانند، امام وقتى كه مى ‏گوید: اللّه اكبر، مأموم هم مى ‏گوید: اللّه اكبر. ركوع كه مى ‏كند، مأمومین ركوع مى ‏كنند. یعنى پیروى كردن. ولایت ما از على‏ (ع) هم به همین معناست.

خوب، على امام ماست. على‏ (ع) چگونه بود؟ اینكه گفتیم قطره‏اى از مظهر شخصیت على‏ (ع) بود كه به زبان بنده در این مكان مقدس جارى شد. آیا تاكنون امام را دیده‏اید كه در قیام باشد و مأمومین او در حال سجود؟ و یا امام در سجود باشد و مأمومین ایستاده باشند؟ آیا مى ‏گویى این آقا امام این‌هاست، مى‏ گویى یا نمى‏ گویى؟ البته نمى ‏گویى. این مسخره است. باید بررسى كنیم كه ما چگونه مأمومین این امام ایم؟ على‏ (ع) شجاع؛ ما ترسو! على‏ (ع) كریم؛ ما بخیل! على‏ (ع) خوش‏ اخلاق؛ ما بد اخلاق! على توانا؛ ما ترسو و طماع! على‏ (ع) صادق و الى آخر.

معناى امامت چیست؟ على‏ (ع)، ‌‌همان طور كه گفتیم، سرّ كمال‌اش ایمان اش است. راهى است كه براى ما هم باز است. این راهى است كه على رفت. بفرمایید شما هم بروید. على صد درجه‏‌اش را رفت و آن شد، تو یك درجه‏‌اش را برو و یك صدم على بشو. راه باز است. براى همه. باز نیست؟ ما كمال على را در ایمان‌اش مى ‏دانیم. با ایمان به خدا و ازدیاد این ایمان، مى ‏توانیم راه على را برویم. اما ما چه كرده ‏ایم؟ ما كه شیعه على هستیم و باید از او پیروى كنیم، چه كرده‏‌ایم؟ بعضی‌هایمان، نمى‌گویم همه‌ی ‏مان، صادقانه پیروى نكرده ‏ایم. خوب، حالا كه نكردیم چه از دست‌مان رفته است؟ عزت و شرافت و هدایت و نجابتى كه باید براى شیعه‌ی على‏ (ع) باشد، مهجور مانده است. حرفى ندارم؛ ولى مصیبت كجاست؟ اى على‏ دوست! اى كسى كه براى خاطر على‏ (ع) بر سر مى ‏زنى! به سوگ مى‏ نشینى! اى كسى كه براى على جمع مى ‏شوى و چراغ روشن مى ‏كنى! اى كسى كه براى على اشك مى ‏ریزى! اى كسى كه با شنیدن منقبت على‏ (ع) دل‌ات شاد مى‏شود! بشنو و بترس و بلرز از این حرف!

على‏ (ع) را اگر امروز دنیا بخواهد بشناسد چطور مى ‏شناسد؟ دو راه دارد كه دنیاى امروز على‏ (ع) را بشناسد. یك راه از تاریخ مى‏ رود و كتاب‌ها را مى‏بیند و على‏ (ع) را از راه تاریخ مى‏شناسد. یك راه دیگر هم امروز براى شناختن على‏ (ع) هست. اگر آمدند و گفتند على‏ (ع) را چطور مى‏شود شناخت، مى‏گویند مى‏رویم از پیروان‌اش مى‏شناسیم. فرض كنیم یك نفر مى‏خواهد على‏ (ع) را بشناسد. مى ‏خواهد پیروان على‏ (ع)، مأمومین على‏ (ع)، دنباله ‏روهاى على‏ (ع)، شیعیان على‏ (ع) را بشناسد؛ تا على را بشناسد. چه مى‏بیند؟ آیا علم مى بیند؟ آیا تقوا مى‏بیند؟ آیا علاقه به یتیمى كه در على‏ (ع) بود مى‏بیند؟ آیا خدمت به مردم مى‏ بیند كه در على‏ (ع) مى‏دید؟ آیا شجاعت و صراحتى مى‏بیند كه در على‏ (ع) مى‏دید؟ بهوش باش، چگونه مى‏خواهى على را بشناسانى!

یكی از دوستان ما می‌گفت: علی سه تا مصیبت داشت؛ مصیبت اول مصیبت‌اش در شخص خود اش؛ كسانی حق او را غصب كردند، او را اذیت كردند؛ كشتند او را. این مصیبت چند سال طول كشید؟ ۳۰ سال؛ ۴۰ سال؛ ۵۰ سال . مصیبت دوم: مصیبت اش در اولاد اش؛ امت با اولاد علی بد رفتار كردند؛ كشتند؛ فراراندند؛ اسیر كردند؛ هر كار خواستند، كردند؛ اما این هم چند سال طول كشید؟ ولی…
درست است ما ننگ دامن علی شویم امروز؟
درست است ما بی‌سواد باشیم؟
درست است ما كثیف باشیم؟
درست است ما بداخلاق باشیم؟
درست است ما در معامله غش داشته باشیم؟
درست است ما در معامله باطل بگوییم؟
درست است جامعه‌ی ما از همه‌ی جامعه‌های دنیا عقب‌تر باشد؟

تارنگاشت «شفقنا» (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!