«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

اقتصاد کشور را آباد کرد؛ اکنون نوبت سیاست است!

پیشکش به «رمّال اقتصادی» جمهوری اسلامی که پایش را هر ازگاهی از گلیم پوسیده اش به جاهای دیگر دراز می کند!

«مولانا اکبر بوقلمون» در راه به «صادق رمال» رسید. پرسید در «اقتصاد» کشور چیزی کاشتی که اکنون به کار دیگر پرداخته ای؟

گفت: چیزی نکاشته ام که به کار آید.

گفت: پدرت نیز چنین بود. هرگز چیزی نکاشت که بکار آید.

با دستبرد به داستانی کوتاه از طنزپرداز بزرگ میهن مان: عُبید زاکانی

ب. الف. بزرگمهر     ١١ خرداد ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!