«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

چشمی که به ما می نگرد!


تصویری که می بینید از یکی از نزدیک‌ترین و بزرگ ترین کهکشان‌های سیاره‌ای به زمین: کهکشان «هلیکس» (مارپیچ) در «صورت فلکی دَلو» که حدود ۷٠٠ سال نوری با ما فاصله دارد، بوسیله ی صافی («فیلتر») های نور «فروسرخ» برداشته شده و سپس با سودبری از طیف تابش دریافتی از آن کهکشان، رنگ آمیزی شده است.

«هلیکس» برخلاف نامش به چشم جانداران و آدمیان روی زمین می ماند. شاید با کمی خیال پردازی، بتوان آن را «چشم خدا» نیز نام نهاد؛ چشمی بزرگ که از فراخنای گیتی، انگار به آدمیان روی زمین دوخته شده است؛ جاندارانی که خود را برگزیده ی خدا، «اشرف مخلوقات» و «مرکز جهان» می پندارند! "برگزیدگان"ی که اگر از برخی موردهای اندک در میان دیگر جانداران روی این کره ی کوچک بگذریم، کم و بیش همواره، همنوع خود را دریده و نابود کرده اند!

ژرفای خودخواهی را می بینید؟ چرا باید آن "چشم" به ما دوخته شده باشد؟! مگر ما کیستیم؟! جاندارانی رویهمرفته خودخواه که هنوز اندر خم کوچه ی «پیش از تاریخ» خود ره می سپاریم!

ب. الف. بزرگمهر      ٢٠ بهمن ١٣٩٠


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!