«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

عَدو شود سبب خیر؛ گر خدا خواهد!


نوشتار «از الماس‌های سردار مدحی تا خيرات اولاف پالمه»۱ به قلم عبدالستار دوشوکی درخور باریک بینی است. در آن نوشتار، «عبدالسّتار» برخلاف نام خود۲ ناخواسته، گوشه ای از پرده ی اُپوزیسیون راست را کنار زده است. گویند:
«عَدو (دشمن) شود سبب خیر؛ گر خدا خواهد!» وی که دلِ پُری از دعوت نشدنش به نشستی کم و بیش بسته در استکهلم دارد۳، نه تنها بخشی از واقعیت پشت پرده را به نمایش گذاشته که حتا آن را تا اندازه ای هم نیز زده است؛ گرچه بدون این کار نیز بوی ناخوشایند آن از پیش فضا را آکنده بود.

وی که بسی پیش از این از مزایای «پشتوانه مالی»۴ بهره مند شده و به «هـُنر ... جلب سرمايه از منابع متعدد»۵ نیز آراسته است، سال ها به عنوان سخنگو یا نماینده ی «جبهه ی متحد بلوچستان ایران» در جاهای گوناگون چون «کنگره ملیت‌های ایران فدرال»۶ انجام وظیفه نموده و کم و بیش حق «آب و گِل» دارد. از همین رو، برافروختگی اش تا اندازه ای دریافتنی است!

«عبدالسّتار» که با انتقاد از گردانندگان «پروژه های "غيرشفاف" ... و صرف هزينه های فراوان»۷ آنها را «از پروسه های کرزای گرايی و چلبی سازی ...»۸ برحذر داشته در بخشی از نوشته ی افشاگرانه ی خود می نویسد:
«... ايراد به شيوه گزينش و معيارهای انتخاب افراد و يا مدعوين توسط گردانندگان اين جلسه مربوط می شود. متاسفانه هيچگونه شفافيتی در عملکرد گزينشی آنها وجود ندارد. برخی نيز نه تنها خود را مقيد نمی دانند تا به مردم توضيح دهند بر اساس چه متراژ و معياری افراد دعوت و يا ديگران حذف شده اند.»۹

«عبدالسّتار» پس از سال ها انجام وظیفه هنوز درنیافته است که گردانندگان و پدیدآورندگان چنین نشست ها یا چنان کنگره ها و جبهه هایی، به درازا و پهنای آدم ها یا عنوان آنها چندان کاری ندارند؛ آنچه برای آنها بیش تر مهم است، روشن و شفاف بودن موضع نوکرانی است که به کار می گمارند؛ و اینگونه که برمی آید، برگزیدگان آن نشست از این جهت گوی سبقت را از این یکی ربوده اند. بنابراین چه جای گلایه؟! از آن گذشته شاید گردانندگان و برگزارکنندگان آن نشست با باریک بینی بیشتر اوضاع کنونی ایران و پیرامون آن به این نتیجه رسیده اند که در منطقه بلوچستان ایران بیش از «عبدالسّتار»ها به «عبدالمالک ریگی»ها نیازمندند. به این ترتیب، نباید عملکرد گردانندگان را دلیلی برای رفتار تبعیض آمیزشان بشمار آورد و به دل گرفت. آنچه برای آنها مهم است، دستیابی هرچه پرشتاب تر، کم دردسرتر و کم هزینه تر به دستاوردهای دلخواه است و بس! جُستار «متراژ» و «معیار» نیز تنها در این چارچوب بررسی پذیر بوده و هیچ پیوندی به روابط دوستانه کهنه یا تازه با پیشکاران و نوکران خانه زاد یا «بوقلمون های پرورشی» خانواده ی «شاهزاده ی حسرت به دل» که کوششی نومیدانه برای در گردش نگاه داشتن «نیم پهلوی» دارند، ندارد. از دست «دوست قديم، فرهيخته و انديشمند جناب دکتر شهريار آهی»۱۰ نیز کاری بیش از این برنمی آید که درِ بسته ی نشست را به «ملتی که آن را عملا ً "نامحرم" می پندارند»۱۱ نشان داده، وعده ی سرِ خرمن برای نشست پسین بدهند! گرچه ما (نویسنده ی این یادداشت همراه با خوانندگان آن) کاربرد واژه ی «ملت» در عبارت بالا را اشتباهی نادانسته یا آنگونه که توده ی مردم در یک گفتگوی معمولی این واژه را بجای یک آدم بکار می برند، می انگاریم و «عبدالسّتار» را با چشم پوشی از همه ی «متراژ»ها و «معیار»هایش با «ملت» یکسان نمی گیریم!

ما (نویسنده ی این یادداشت همراه با برخی از خوانندگان آن)، گرچه با جُستارهایی چون «جوامع آزاد»، «کثرت گرایی» و «پلورالیسم» همچنان کلنجار می رویم یا آنها را برنمی تابیم، این سخن در میان نهاده شده از سوی «عبدالسّتار» که گروه بزرگتری از روشنفکران "سرِ عقل آمده" را نیز دربرمی گیرد، بجا می دانیم که:
«... بايد پرسيد کسانی که قريب به سی و سه سال در کارگاه باز جوامع آزاد درس کثرتگرایی و پلوراليسم را فرانگرفته اند، چگونه از درب خروجی يک کارگاه بسته، دو روزه دمکرات و شفاف بيرون خواهند آمد»۱۲؟!

ب. الف. بزرگمهر       ۱۳ بهمن ماه ۱۳۹۰


پانوشت:
۱ ـ «از الماس‌های سردار مدحی تا خيرات اولاف پالمه»، عبدالستار دوشوکی

 ۲ ـ بنده ی خدای پوشاننده ی بدی ها، زشتی ها و کاستی ها

۳ ـ  به چهره اش کمی باریک شوید تا اندازه ی دلپُری اش را دریابید!

۴ ـ «از الماس‌های سردار مدحی تا خيرات اولاف پالمه»، عبدالستار دوشوکی

۵ ـ همانجا

۶ ـ «کنگره ملیت‌های ایران فدرال» در ماه فوريه ۲۰۰۵ با شرکت «جبهه دمكراتيك فدرالي آذربايجان»، «حزب دمكرات كردستان ايران»، «حزب كومله ايران»، «جبهه متحد بلوچستان ايران»، «حزب خلق بلوچستان»، «سازمان دفاع از حقوق خلق تركمن» و «حزب اتحاد دمكراتيك اهواز» با کارگزاری و همیاری «اداره ی ویژه ی ایران» وزارت امور خارجه «ایالات متحد» و دیگر نهادهای امپریالیستی در لندن پایه گذاری شد.

۷ ـ «از الماس‌های سردار مدحی تا خيرات اولاف پالمه»، عبدالستار دوشوکی

۸ ـ همانجا

۹ ـ همانجا

۱۰ ـ همانجا (شهریار آهی، مشاور و برنامه ریز «رضا نیم پهلوی»!)

۱۱ ـ همانجا

۱۲ ـ همانجا


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!