«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه

این هم "امپراتور اقتصادی" ماست!


می بینید؟ در کنار «بانوی آهنین» و «سردار اقتصادی»، این یکی هم به خود لقب «امپراتور اقتصادی» داده بود. "امپراتور"ی که کسب و کارش با فروش روغن کرمانشاهی نبمه تقلبی در بازار تهران دوره ی شاه گوربگور شده، رونق گرفت. بسیاری پا به سن ها آن قوطی های حلبی "روغن کرمانشاهی" را که کم تر از نیمی از آن در بالا از این روغن و در زیر از روغن نباتی پر شده بود، به یاد دارند. بی جهت نیست که می گویند:
«کاسب، حبیب خداست»!

«حبیب خدا» در جمهوری اسلامی، کار و بارش بازهم بیش تر گرفت و با همکاری دوستان «بانوی آهنین» در انگلستان، «سردار اقتصادی» آینده و «سربازان گمنام امام زمان» "کشف" کرد که حزب توده* قصد کودتا برعلیه نظام مقدس اسلامی و آقایان اسلام پناه دارد. اینگونه شد که سران آن حزب را به جرم ناکرده گرفتند؛ هر بلایی سرشان درآوردند و سرانجام کشتند تا دروازه های اقتصاد کشور که  نیمه بسته شده بود، چارتاق باز شود و کارآفرینان بیرون رانده شده، بویژه مادرمرده هایی که به انگلیس پناه برده بودند، دوباره به کارآفرینی خود بازگردند؛ حبیب آقا که در دوره ی جنگ کار و کسب پر رونق تری پیدا کرده بود، پس از جنگ بازهم حبیب تر شد و خود را به پایه ی "امپراتوری" رساند.

می بینید؟ این "امپراتور اقتصادی" ماست که از در «مجمع تشخیص مصلحت نظام» پا به درون می گذارد؟! یالله!

 ب. الف. بزرگمهر      چهارم دی ماه ١٣٩٠

* از زبان آنها گفتم. منظور «حزب توده ایران» است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!