«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ آذر ۲۷, یکشنبه

ای خدا! باران لطفت را بر ایران ببار تا آن را کِشتی کِشتی بار کرده صادر کنیم!


در ویدئوی زیر، مردک نیرنگباز و دروغگو از آن میان، چنین می گوید:
«... زمین های ما همچنان نیازمند باران رحمت توست. ای خدا! باران لطفت را بر ایران ببار!»





مردک پیزُری به این زودی فراموش کرده* که چندی پیش در یکی دیگر از معرکه گیری هایش برای مشتی بله قربان گو، گفته بود:
«... همین الان ما می توانیم این آب را با یک تصفیه ی ساده کِشتی کِشتی بار کنیم، همین اطراف کشور (بخوان: شیخک نشین های ثروتمند عرب») بفروشیم ... من فکر کردم ما اصلا بجای اینکه کشاورزی کنیم، برویم یک کارخانه ی بسته بندی آب بزنیم، آب ها را بفروشیم، بدهیم به کشاورزها! درآمدهایشان ۵٠ برابر می شود»!!!**




مردک نیرنگباز که همراه دیگر دزدان حاکم بر کشور، ایران را به گند و پلشتی آلوده اند، اکنون که مهرورزی و دادگستری دولتش نتایج ناگوار خود را برای توده های مردم بینوای ایران از هرباره به نمایش گذاشته، دست دعا و نیایش به آسمان، بلند کرده و می گوید:
«ای خدای بزرگ! ... وعده کرده ای عدالت را! وعده کرده ای محبت را! ... جهان پر از ظلم است! دست ها به سوی تو بلند است!چشم ها به سوی توست! ... یگانه مُنجی عدالت گستر را، عاشق حقیقی انسان ها، امام زمان را برسان!»

مردک گُنده گوز با همه ی پررویی و بیشرمی خود، نیک می داند که دیگر گوشی برای عرّ و تیز وی درباره ی مهرورزی و دادگستری بر جای نمانده است؛ برای همین دست به دامن امام زمان دادگستر می شود. آیا وی در نیایش خود به درگاه پروردگارش، درستکار و بی آلایش است؟ از دید من، چنین نیست. وی دروغ می گوید و این را نیز نیک می داند. او عدالت زمینی و این دنیایی را که مردم میهن مان بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندند و خود سرانجام باید آن را بیافرینند به پدیداری «مُنجی عدالت گستر» واگذار می کند و مردم را می فریبد.

ب. الف. بزرگمهر     ٢۷ آذرماه ١٣٩٠
       
* «دروغگو کم حافظه است!»
** «مردک پیزُری با چه رویی، گندکاری های دولت خود را ماسمالی می کند؟!»، ب. الف. بزرگمهر،  ۲۰ شهریور ۱۳۹۰ ،


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!