«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

برادرانی با سرشت تازی ـ بازانتشار


یادداشتی کوتاه

یورش به سفارت کشور انگلیس در تهران، صرف نظر از چارچوب های پذیرفته شده ی روابط دیپلماتیک که حاکمیت های ایران باستان خود از بنیادگزاران آن بوده اند، با هیچ منطق و معیاری هماهنگ نیست؛ بویژه آنکه مجلس شورای اسلامی پیش تر تصمیم به کاهش رابطه با این کشور گرفته بود. چنین رویداد زشت و ناپسندی نه تنها حاکمیت بی آبروی جمهوری اسلامی را در کرسی اتهامی تازه می نشاند که توده ی مردم و خلق های ایران زمین را نیز نزد جهانیان بدنام می کند. بی گفتگو، چنین کرداری یا مستقیما از سوی مزدوران امپریالیست ها در ایران سرچشمه گرفته یا به آن دامن زده اند.

اکنون با زمزمه هایی که اینجا و آنجا شنیده می شود و در برخی رسانه ها نیز بازتاب یافته، دست برادران لاریجانی در ماجرا آشکارتر شده است؛ برادرانی که در سایه «ولی مطلق فقیه» یا همانا «نماینده خدا در ایران» ریاست دو قوه از سه قوه ی حاکمیت ایران را بدست آورده و هر یک به شیوه ای با سوء استفاده از امکانات خود نقشی کارشکنانه و آشوبگرانه در دوره ی کنونی داشته اند. مدرکی ندارم که دست آنها را آنگونه که هستند رو کنم؛ ولی همه ی نمودها و نشانه ها گواه آن است که این دو روباه نیرنگباز بسی بیش از دیگر دزدان و تبهکاران اسلام پناه و دارندگان «گرین کارت» و تابعیت های دوگانه در مجلس دست نشانده و دیگر نهادهای حاکمیت ایران، به تنها چیزی که نمی اندیشند، سرنوشت و آینده مردم ایران و همبستگی خلق های آن است. همه ی آنها راه های دست اندازی و یورش امپریالیست ها به کشورمان را بیش از پیش هموار می کنند.

ب. الف. بزرگمهر        ١٠ آذرماه ١٣٩٠ 

||||||||||||||||||||||||||||||||||

برادرانی با سرشت تازی*

ریشه در لاریجان داشته اند؛ روستایی در هفتاد کیلومتری آمل. دوران کودکی و نوجوانی شان در نجف عراق سپری شده است. سه تایشان، نام و آوازه ای بیشتر از آن دوتای دیگر دارند. برای آنها، دری به تخته خورده و از همان روزهای نخست پیدایش جمهوری اسلامی مقام های بالای وزارت و وکالت یافته و هم اکنون نیز بالاترین مقام های به اصطلاح «قوه ی قضایی» و «قوه ی قانونگزاری» کشور را در دست دارند.

یکی از آنها، دانشجوی بُزدل دانشگاه صنعتی شریف در سال های پیش از انقلاب، هنگامی پیش از این ایرانیان پیش از اسلام را وحشی خوانده بود که نشانه ژرفای ناآگاهی وی از ایران و ایرانی است. او حتا نمی داند که دین اسلام به یاری ایرانیان نیرو گرفت؛ به کوشش آنها به ساز و برگ فلسفه و منطق آراسته شد و در بخش عمده ای از جهان گسترش یافت. به گمانم، نه او و نه دیگر برادرانش چندان از تاریخ و فرهنگ پیش و پس از اسلام آگاه نیستند.

همواره با خود می اندیشم:
«هر ایرانی، چه آنها که در ایرانند و چه بسیاری از آنها که در بیرون ایران زندگی می کنند، چه راست چه چپ، چه مذهبی چه دگراندیش، چه خودی چه ناخودی ـ صرف نظر از آنها که میهن شان در چمدان هایشان جای دارد ـ میهن شان را دوست دارند و خواهان سرفرازی و شکوفایی آن هستند ... آیا این سه برادر به ایران به چشم میهن شان می نگرند؟ آیا میهن شان را دوست دارند و آن را سرفراز و شکوفا می خواهند؟ ...»

بسیاری نشانه ها و کارکردهایشان، از آن میان به دار آویختن ها و زمینه سازی ها برای فراهم نمودن جنگ و خونریزی برادرکشی میان خلق های ایران گواه بر آن است که آنها هیچ دلبستگی ای به ایران و ایرانی ندارند؛ برادرانی بی ریشه با خوی و سرشتی تازی ...

ب. الف. بزرگمهر       ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
 
* واژه «تازی» در بنیاد خود به معنای «چادرنشین» است. ایرانیان در دوران کهن به بیگانگان بطور عمده چادرنشین پیرامون ایران، تازی می گفته اند. واژه های «تاچیک» یا «تاژیک» نیز از همین ریشه است. این واژه را می توان همتراز واژه «بربر» برای یونانیان کهن بشمار آورد. برای آگاهی بیشتر به «واژه نامه ی دهخدا» نگاه کنید.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!