«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

... پس اصلا بهتره فکر نکنی!


متن زیر با ای ـ میل بدستم رسیده است. رونوشتی است از ای ـ میل «حمید» به «محبوبه» در پی یک ستیزه ی عقیدتی ـ نظری اینترنتی که چندان برایم روشن نیست بر سر چه بوده است؛ جریان را تا آنجا که دریافته ام، برای «نخود آش» بازگو می کنم  و متن فرستاده شده* را برایش می خوانم (البته، تنها  بخش فارسی آن را؛ چون می دانید که این «نخود آش» زبان فارسی را هم چندان درست بلد نیست، چه برسد به زبان های بیگانه!). با دقت گوش می دهد و در پایان می گوید:
«خُب اینکه این حمید آقا فرستاده که فرقی با حرفای آخوندا نداره ... دفه آخری که مسجد رفته بودم آخونده هم شبیه همینا رُ می گفت. یه چیزایی هم از قول امام صادق عَلیهمُ سلام گفت که من از همه ش سر درنیاوردم ... اینقده یادمه که امام صادق به این آدمای نق نقو که از وضع و اوضاشون ناراضی بودن، گفته بود خدا تو بهشت عوض شو بهتون می ده اینقده نک و نال نکنید ... خُب اگه این بدبخت بیچاره ها این نق نقا رُ هم نکنن دیگه چی واسشون می مونه که بهش فکر کنن؟ ولی اگه غلط نکنم این تو سر و مغز هم زدن شایدم آخر و عاقبت خوبی داشته باشه  ... الهی کارشون بیشتر به هم گره بخوره ... کسی چه می دونه شایدم این دو جوون به هم رسیدن و به پای هم پیر بشن ...» و تا بیایم اعتراض کنم و بگویم که این یکی دیگر چندان جوان نیست ... فرصتی برایم باقی نمی گذارد:
«خُب! بسه بسه فکر کردی من موهامُ تو آسیاب سفید کردم؟ دیگه م ازین چیزا واسم نخون. همین یه بار بسه!»

من هم چیزی دیگر برای گفتن ندارم.

ب. الف. بزرگمهر     ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۰

* درباره این ها فکر کنید
Think about it

Today before you think of saying an unkind word
Think of someone who can't speak
امروز قبل از اینکه به گفتن حرفهای ناخوشایند فکر کنی به کسی فکر کن که نمیتواند حرف بزند

Before you complain about the taste of your food
Think of someone who has nothing to eat
قبل از اینکه از طعم یک غذا شکایت کنی به کسی فکر کن که هیچ چیزی برای خوردن ندارد

Before you complain about your husband or wife
Think of someone who's crying out to God for a companion
قبل از اینکه از همسرت گله کنی به کسی فکر کن که با گریه از خدا یک همراه و همدم میخواهد

Today before you complain about life
Think of someone who went too early to heaven
امروز قبل از اینکه از زندگی شکوه کنی به کسی فکر کن که خیلی زود از دنیا رفته

Before you complain about your children
Think of someone who desires children but they're barren
قبل از اینکه از بچه هایت گله کنی به کسی فکر کن که آرزوی بچه دار شدن دارد

Before you argue about your dirty house; someone didn't clean or sweep
Think of the people who are living in the streets
قبل از اینکه به خاطر خانه ی به هم ریخته و نامرتب با کسی که آن را تمیز نکرده دعوا کنی به کسانی فکر کن که در خیابان زندگی میکنند

Before whining about the distance you drive
Think of someone who walks the same distance with their feet
قبل از اینکه از طولانی بودن مسیری که داری با ماشین طی میکنی بنالی به کسی فکر کن که همین مسیر را مجبور است پیاده طی کند

And when you are tired and complain about your job
Think of the unemployed, the disabled and those who wished they had your job
و زمانی که خسته ای و از شغلت ناراضی و گله مندی به کسانی فکر کن که بیکار هستند، به ناتوان ها و اونهایی که آرزو میکنند شغل تو را داشتند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!