«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

سحابی؛ همراهی انتقادی از چپ با اصلاح‌طلبی مذهبی


«عزت الله سحابی یا آن گونه که اغلب ما دستکم از زندان دوران شاه به بعد او را خطاب می کردیم: «مهندس» در فروردین ماه ۱۳۸۹ در نامه ای سرگشاده در باب انتقاد از شکنجه زندانیان سیاسی از خدایی که همواره او را ستوده بود، خواست یا «اوضاع کشور» را دگرگون کند یا «مرگ او را برساند.»

مرگ در ۸۱ سالگی در رسید و یکی از برجسته ترین نمادهای نسل سوم اصلاح طلبان مذهبی ایران، یا آن سان که او خود دوست داشت: «نواندیشان دینی» را از کابوس استبداد مذهبی رها کرد.

مرگ اما به «مهندس» بسنده نکرد و دختر او هاله را نیز با خود برد.

«مهندس» نماد نسل سوم اصلاح طلبان مذهبی ایران، نسلی در گذشته تاریخی ما بود. هاله نمادی است از نسل جوان ما که از بسترهای متفاوت فکری طبقه متوسط شهری ایران، از مذهبی نواندیش و اصلاح طلب تا چپ و لیبرال، برخاسته و به زیست اجتماعی مدرن، دموکراسی و فرهنگ چند صدایی تمایل دارد؛ اما استبدادی که این نسل نقشی در بنای آن نداشته، چون میراث نسل های گذشته بر او آوار شده و بختک وار نوجوانی و جوانی او را پرپر و تباه می کند.

«مهندس» ۸۱ ساله نمادی درخشان از نسل های گذشته بود. مرگ هاله سحابی که برخورد خشن ماموران امنیتی به هنگام خاکسپاری پدر در آن بی تاثیر نیست، نمادی است از موقعیت نسل جوان ایران.

نواندیشی دینی و چپ گرایی
عزت الله سحابی به گرایش اصلاح طلبان مذهبی تعلق داشت؛ اما بر بستر باورهای چپ خود در عرصه برنامه ها و الگوهای اقتصادی و هواخواهی همواره از عدالت اجتماعی، از هر چهار دوره فکری این گرایش، که در وجه غالب خود از اقتصاد آزاد بازار، لیبرالیزم و نئولیبرالیزم دفاع کرده و می کند، متمایز بود.
«مهندس» به چپ گرایش داشت؛ اما با «چپ اسلامی» نخستین دهه جمهوری نیز همراه نبود.

چپ اسلامی که بعد از رانده شدن از قدرت به اصلاح طلبان مذهبی نسل چهارم متحول شد در نخستین سال های انقلاب، سهم بزرگی از قدرت سیاسی را در انحصار داشت و سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را بنا کرد.

این گرایش به اقتصاد دولتی و نظامی توتالیتر و استبدادی اعتقاد داشت و عزت الله سحابی، حتی در نخستین دهه انقلاب نیز با استبداد در هر قالبی مخالفت می کرد.

در شخصیت فکری و سیاسی «مهندس»، ترکیبی از دموکراسی خواهی، استقلال طلبی جبهه ملی، اعتقادات مذهبی معتدل نهضت آزادی و باور به عدالت اجتماعی به روال سوسیال دموکرات ها پیوند خورده بودند.

سحابی، همراه منتقد اصلاح طلبی مذهبی
مهندس سحابی، به رغم تمایزهای مهم خود با اصلاح طلبی مذهبی، از برجسته ترین و فعال ترین نمادهای نسل سوم این گرایش است.

نسل اول اصلاح طلبان مذهبی ایران با ظهور سید جمال الدین اسدآبادی در انقلاب مشروطه پا گرفت.

نسل دوم این گرایش در دهه سی با چهره هایی چون مهدی بازرگان در دوره اول فکری خود و یدالله سحابی، پدر «مهندس»، کوشیدند تا اسلام را با علوم تجربی آشتی دهند.

نسل سوم این موج از دهه چهل به بعد پدیدار و در آثار دوره دوم فکری مهندس بازرگان، آثار علی شریعتی و برخی بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق و در کارنامه فکری و سیاسی کسانی چون عزت الله سحابی بر آن بودند تا الگوهای مدیریت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه را از متون مرجع اسلامی استخراج کنند.

نسل چهارم اصلاح طلبان مذهبی ایران در دومین دهه جمهوری اسلامی بر نقد استبداد دینی و تفسیر تک صدایی متون مرجع در آثار کسانی چون عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری شکل گرفت. این نسل مفاهیمی چون تاویل عصری متون مقدس و «مردم سالاری دینی» را مطرح کرد. با پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جهموری و کسب اکثریت مجلس سهم بزرگی از قدرت سیاسی را به دست آورد اما پس از شکست، از خلق مفاهیم نو بازماند.

عزت الله سحابی که در تفکر به بستر اصلی نسل سوم نزدیک بود، اوج و افول فکری و سیاسی نسل چهارم اصلاح طلبان مذهبی را نیز تجربه کرد و در عرصه ی سیاست با حفط فاصله انتقادی خود با نسل چهارم اصلاح طلبان مذهبی، بر بستر دموکراسی خواهی و تعدیل استبداد همگام شد.

فاصله «مهندس» با رهبران فکری و سیاسی نسل چهارم اصلاح طلبان مذهبی را جهت گیری چپ و هواداری «مهندس» از عدالت اجتماعی و موضع انتقادی او در برابر تمایل اصلاح طلبان مذهبی نسل چهارم به اقتصاد بازار و نئولیبرالیزم سبب شده بود.

سایه روشن های یک زندگی
عزت الله سحابی در ۱۳۰۹ متولد شد. در نوجوانی و جوانی در سایه نسل دوم اصلاح طلبان مذهبی، پدر و مهندس بازرگان، قد کشید و بر آن بستر از هواخواهان نهضت ملی، دموکراسی و استقلال کشور بود. پس از کودتای ۲۸ امرداد ۳۲ به نهضت مقاومت ملی و در نخستین سال های دهه چهل به نهضت آزادی پیوست.

نهضت آزادی به رهبری پدر «مهندس» و مهدی بارزگان، خواهان سمت گیری مسالمت آمیز و گام به گام ایران آن روزگار به جامعه ای بنا شده بر اقتصاد بازار و دموکراسی بود؛ اما سحابی و اغلب جوان ترهای نهضت آزادی چشمی نیز به رادیکالیزم نسل جوان روزگار خود داشتند. سحابی که چند بار زندانی شده بود در دستگیری های گسترده سال ۵۰ به زندان افتاد.

سحابی در زندان عادل آباد
به دوران شاه و در زندان عادل آباد شیراز با «مهندس» آشنا شدم و دوستی ما پا گرفت.

«مهندس» در زندان با چپ ها و مجاهدین رابطه ای دوستانه و گفتگوی فکری داشت. روحانیون و مذهبی های متعصب زندان، جمعی جدا داشتند و رابطه ی دوستانه «مهندس» را با مجاهدین و چپ ها نمی پسندیدند؛ اما به «مهندس» احترام می گذاشتند.

«مهندس»، مطالعات خود را در زندان عادل آباد شیراز بر مبحث الگوهای رشد و توسعه در کشورهای عقب مانده متمرکز کرده بود و بر همین علاقه بود که حدود یک سال، هفته ای دو بار، در باره ی نسخه ی انگلیسی کتاب «سرمایه داری انحصاری»، نوشته «پل سوییزی» بحث می کردیم.

سوییزی از نگاه چپ نو، نظریات لنین و چپ سنتی را نقد می کرد. نظریات جدید سوییزی بر «چپ نو» و از جمله بر چه گورا تاثیری عمیق داشت و او بدان روزگار از نظریه پردازان چپ نو در عرصه الگوهای گذار و توسعه بود.

سحابی: نقد انقلاب و خصوصی سازی
سحابی در دولت بازرگان، ریاست «سازمان برنامه و بودجه» را پذیرفت؛ بدین امید که حاصل مطالعات خود را در باره الگوی توسعه مبتنی بر دموکراسی و عدالت اجتماعی تحقق بخشد. استبداد، امان نداد و دولت بازرگان سقوط کرد.

«مهندس» از معدود نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی بود که با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شدت مخالفت کرد و بدان رای منفی داد. به دورانی که نماینده مجلس اول بود نیز از دموکراسی و عدالت اجتماعی دفاع کرد.

در جدایی «مهندس» و ۱۱ تن اعضای «نهضت آزادی» از این سازمان گرایش «مهندس» به سوسیال دموکراسی و عدالت اجتماعی نقشی مهم داشت.

سحابی و رفسنجانی
سحابی به دوران ۸ ساله ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی از سرسخت ترین منتقدان برنامه های خصوصی سازی او بود. «مهندس» در نوشته های خود بر آن بود که برنامه های خصوصی سازی هاشمی رفسنجانی به «ترویج شکاف فقر و غنی»،«نهادینه کردن فساد اقتصادی در ساختار جامعه»، «گسترش رانت خواری» و «غارت منابع ملی به سود شبکه های قدرت سیاسی و اقتصادی» می انجامد.

پس از انتشار نامه سرگشاده در انتقاد از سیاست های رفسنجانی، «مهندس» و برخی امضا کنندگان نامه در سال ۱۳۶۹ بازداشت شدند.

«مهندس» پس از آزادی و به دوران ریاست جمهوری خاتمی در چند مصاحبه با استناد به منابع موثق اعلام کرد که بازداشت او و دیگر امضاء کنندگان نامه «به دستور مستقیم هاشمی رفسنجانی» رخ داده است که «حتی سوابق آشنایی دوران شاه» را نادیده گرفت. به گفته سحابی رفسنجانی به وزیر اطلاعات خود دستور داده بود تا «روی این ها را کم کند».

علی فلاحیان، وزیر اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی و معاون او سعید امامی در اجرای دستور رییس جمهور وقت مبنی بر «کم کردن روی این ها» سنگ تمام گذاشتند.

شکنجه ها چندان سنگین بود که مردی را شکست که در زندان های شاه نشکسته بود. مصاحبه تحمیلی «مهندس» در برنامه معروف «هویت» از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد تا پیروزی درد را بر جسم آدمی نشان دهد.

هاشمی رفسنجانی تا کنون تنها دولتمرد بلندمرتبه ای است که مرگ سحابی را بدون عذرخواهی از ستمی که بر او روا داشت، تسلیت گفته است. حتی عذرخواهی مختصری از آن چه به دوران قدرت او بر «مهندس» رفت، می توانست این تسلیت را به سندی تاریخی و همدردی واقعی بدل کند.

«مهندس» چند سالی دل شکسته بود اما زخم عمیقی را که بر جان و جسم او زده بودند، مداوا کرد.

سحابی در عرصه ژورنالیزم
به دوران سردبیری من در آدینه، مهندس مهدی بازرگان مذهبی، نوشته های خود را در این مجله منتشر می کرد که به گرایش چپ غیرمذهبی شهره بود. پیش و پس از انتشار مجله ایران فردا، چند مقاله «مهندس» و مصاحبه هایی با او را نیز در آدینه منتشر کردم و گپ و گفت دوسنانه ما ادامه داشت.

در یکی از شماره های مجله آدینه گزارشی مفصل در باره راه های برونرفت ایران از موقعیت آن روزگار، تولید و منتشر کردم. در این گزارش، نوشته هایی از همه ی طیف های فکری، از بازرگان و یزدی تا چپ های شناخته شده، منتشر شد. گفت و گوی من و سحابی با عنوان «جبهه ملی مردمی» از درخشان ترین فصل های این شماره بود.

«مهندس» پیش از انتشار مجله ی «ایران فردا» با کسانی و از جمله من که سردبیر آدینه و دوست او بودم، مشورت کرد.

«مهندس» سابقه ای در ژورنالیزم حرفه ای نداشت؛ اما «ایران فردا» تنها پس از انتشار چند شماره، جای خود را در میان مخاطبان خود باز کرد و به یکی از پرنفوذترین و معتبرترین نشریات ایران بدل شد.

«مهندس» مجله «ایران فردا» را از ۷۱ تا ۷۹ منتشر کرد و این مجله از بهترین نشریات تاریخ مطبوعات ایران است.

«ایران فردا»، مجله ای منتقد برنامه های خصوصی سازی هاشمی رفسنجانی، منتقد استبداد و هوادار عدالت اجتماعی بود؛ اما فضای آن بر همگان، از چپ های غیرمذهبی تا لیبرال های مخالف سحابی، باز بود.

«مهندس» از حامیان «جمع مشورتی کانون نویسندگان» و از چهره های درخشان نشست هایی بود که برای تاسیس «انجمن سردبیران نشریات غیر دولتی» برگزار می کردیم. وزارت اطلاعات از ادامه این نشست ها جلوگیری کرد.

در اواخر دوره ی دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به نشریات دستور داده شده بود که درباره ی من که بدان روزگار ربوده و زندانی شده بودم، چیزی ننویسند. مجله های «ایران فردا» و «کیان» تنها نشریات داخل کشور بودند که در هر شماره به دستاویزهای گوناگون از منِ زندانی یاد می کردند.

اکنون ما مانده این و خاطرات تو
رد کار و کارنامه مثبت عزت الله سحابی در سیاست و تاریخ ایران زدودنی نیست. با مرگ او نیز جهان و تاریخ به پایان نمی رسد و یادهای «مهندس» در ذهن فردی و تاریخی ما به حیات سرزنده خود ادامه می دهد؛ اما تا برآمدن چهره ای به صداقت و پویایی مهندس سحابی در سیاست ایران، سال ها باید به انتظار نشست.

فرج سرکوهی

برگرفته از:
  
این نوشتار در برخی جاها بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. برجسته نمایی ها به رنگ سرخ نیز از آن من است.                            ب. الف. بزرگمهر

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
فرج سرکوهی به پدر من می ماند که پیرتر شد، ولی خردمندتر هرگز.
بهزاد گرامی بهتر است اسم نویسنده مغاله جات را زیر سرتیتر آنها بنویسد که خواننده در آخر یعنی پس از سرکشیدن زهر به بافنده اش پی نبرد.
فرج بهتر است قبل از همه در باره خودش بنویسد تا بنی بشر بدانند که خودش کیست.
کسی به او بگوید: مرد حسابی انسان ها را با پایگاه اجتماعی شان می سنجند نه با انچه ادعا می کنند. اصلاح طلب فلان و بهمان چیزی به خواننده نمی دهد.
خدا پیشاپیش به کسی اجر دهد که این احزاب و سازمان های عیرانی را تحلیل کند تا حداقل نسل بعدی بداند که بر کشورش چه رفته است.
اما در هر صورت آدم به بورژوازی رشک می برد که کسی مثل توده ای ها با یک خروار خ از هر نوع گور به گورش نمی کند.
فرج در مرگ اینهمه توده ای ترک و فارس و کرد و عرب چند سطر قلمفرسائی کرده است؟
عموئی اخیرا مطلب جالبی نوشته که در عدالت درج دشه است.
عمرش دراز باد

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!