«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۱, یکشنبه

نقدی دیگر بر نام نویسی فرمایشی مهدی هاشمی در آکسفورد


روزنامه انگلیسی گاردین درخبری نوشت: «بخش ایران شناسی دانشگاه اکسفورد» با زیرپاگذاشتن مقررات، مهدی هاشمی را در دوره ی دکترا نام نویسی کرده است. دراین خبر آمده است که موضوع پایان نامه «قانون اساسی جمهوری اسلامی  ایران» است.

پس از پخش این خبر، تنی چند از اندیشمندان ایرانی، با آگاهی از این که مهدی هاشمی صلاحیت دانشی ندارد، این نام نویسی فرمایشی را شخصیت سازی از سوی دولت فخیمه انگلیس دانسته و نظرات خود را در مقالات گوناگون در تارنماهای پارسی زبان به آگاهی همگان رسانیده اند.

تارنمای فرهنگ ایران در سه مقاله زیر عنوان های «پس از پسته رفسنجان، رشوه ی رفسنجان نیز صادر شد» و «آکسفورد، مرغوبیت پسته رفسنجان را تاًیید کرد» و «نظر یک استاد دانشگاه آکسفورد در باره مردم ایران!» این نام نویسی فرمایشی را به خوبی بررسی و ارزیابی می کند.

این مقاله ها با سانسور بخش هایی از آن در تارنما های نزدیک به رژیم اسلامی، برای افشاگری زد و بندهای شیخ اکبرهاشمی و درتارنمای این شیخ برای نشان دادن پشتیبانی دولت انگلیس از او و خاندانش، پخش می شود.

بررسی خبر روزنامه گاردین و پاسخ محمدعلی کاتوزیان و گفته های مهدی هاشمی، تضاد گفته های کاتوزیان را آشکار می سازد:
۱ ـ محمدعلی کاتوزیان  در پاسخ روزنامه گاردین می نویسد:
«هنگام بررسی پایان نامه مهدی هاشمی متوجه نسبت فامیلی او با اکبرهاشمی رفسنجانی نشدم»؛
۲ ـ مهدی هاشمی می گوید:
«با استادانی که پایان نامه را بررسی می کردند، ملاقات حضوری و مصاحبه داشته است»؛ و
۳ ـ مهدی هاشمی مدعی می شود: «هفت، هشت جلد کتاب! را ویراستاری کرده است که اشاره به زندگی نامه پدرش، شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی دارد و آن را به دانشگاه اکسفورد داده است؛ و در اختیار استادان مصاحبه کننده بوده است» عنوان کردن «هفت، هشت جلد» ازیک داوطلب رشته دکترا در آکسفورد، یادآور هندوانه فروشان است.

مهدی هاشمی گفته است که نویسنده زندگینامه پدرش می باشد. ناگفته نماند این تنها می تواند یک ادعا باشد؛ زیرا او مافیای اقتصادی پدرش را اداره می کند و زمانی برای خاطره نویسی ندارد؛ دو دیگر این که با نگر به گفته هایش که گویای عدم تسلط به زبان پارسی است، زیاده گویی بیش نیست. چگونه ممکن است که محمدعلی کاتوزیان با خواندن این نوشته و گفته ی صریح مهدی هاشمی، از خویشاوندی مهدی با شیخ رفسنجان، بی خبر مانده باشد. محمدعلی کاتوزیان متوجه ضد و نقیض گویی خود می شود؛ در گفتگو با رادیو فردا اضافه می کند، اگر به این پیوند هم آگاه بودم، همین نظر را می دادم.

محمدعلی کاتوزیان که بنظر می رسد در بن بست قرار گرفته است، در روز ۲۶ فروردین با همکاری یکی از بستگان خود در رادیو فردا، با این رادیوی وابسته به سازمان های ایالات متحده امریکا یک گفتگوی ساخته و پرداخته ترتیب می دهد. در این گفتگو وی برای مرعوب کردن افشاکنندگان و پایان دادن به این ماجرا از پشتیبانی گوینده رادیو فردا برخوردار است؛ مصاحبه کننده به جای وظیفه روزنامه نگاری و طرح پرسش هایی پیرامون شرایط گزینش، درنقش مشاور حقوقی، طرح دادخواست علیه افشاکنندگان را به او تلقین می کند.

محمدعلی کاتوزیان، وانمود می کند که نام منتقدین در تارنماها ساختگی است؛ سپس به مردم ایران ناسزا می گوید:
«مردم ما، متاسفانه مردمی بی بند وبار، بی چاک ودهن، بی حقیقت، بی توجه  اند؛ وقتی که دهنشان را باز می کنند، هر حرفی از دهنشان درمی آید، می گویند؛ بی آن که نگران باشند که چه آزار و رنجی ممکن است این حرف به دیگران می رسونه، ولی بنده عرضی ندارم؛ این قد بکنند، از او قد بیشتر» .

این سخنان از دهان کسی بیرون آمده که در یک مرکز فرهنگی کار می کند؛ افزوده بر این، از  شیوه ی سخن گفتن او چنین متبادر به ذهن می شود که گوینده این سخنان از همان قماشی است که در ایران بر مردم می تازند. بی شک این لگام گسیختگی گواه نابسامانی های گوینده آن است. یک زبانزد فرانسوی می گوید :
«هنگامی که دست کسی رو بشود، به هذیان گویی می افتد». واکنش این چنانی محمدعلی کاتوزیان در این است که گفتگو و بررسی از مسیر خود خارج شود.

برای روشنگری درباره ی نام نویسی، بررسی نکات زیر ضروری است:
برابر روش جاری دانشگاه های بزرگ جهان، دانشجویی که بخواهد برای دوره ی دکترا به دانشگاه دیگری برود، باید در درخواست خود، مدارک زیر را ارایه کند :
ـ رشته ی تحصیلی دوره ی لیسانس؛
ـ رشته ی تحصیلی دوره ی فوق لیسانس؛
ـ واحدهای درسی دوره های بالا؛
ـ واحدهای پایه در ارتباط با دوره ی دکترا؛
ـ پایان نامه دوره ی فوق لیسانس اگر به همان زبان رسمی دانشگاه مورد تقاضا باشد. در غیر این صورت، ترجمه پایان نامه فوق لیسانس از سوی درخواست کننده، به منظور ارزیابی تسلط او به زبان رسمی دانشگاه؛
ـ گزارشی در پنج  رویه درتوجیه درخواست نام نویسی در آن دانشگاه؛ و
ـ «موضوع پایان نامه» و طرح کلی آن.

مهدی هاشمی دارای لیسانس [کارشناسی] در رشته ی مخابرات از دانشگاه آزاد و فوق لیسانس [کارشناسی ارشد] در دانشگاه شریف در رشته انرژی است. این دو رشته کمترین پیوندی با حقوق اساسی ندارد. برای نام نویسی در دوره دکترا با پایان نامه بررسی قانون اساسی  که بخشی از حقوق اساسی می باشد، درخواست کننده باید دارای :
فوق دیپلم (دوسال آموزش) حقوق ، لیسانس حقوق (یک سال) وفوق لیسانس در رشته ی حقوق عمومی (دوسال) باشد.

مهدی هاشمی کمترین شناخت دانشی با هیچ یک از دوره های بالا ندارد؛ او با سیستم های حقوق اساسی، حقوق و آزادی های شهروندی و اجتماعی و حق شرکت مردم در بنیادهای سیاسی (قوه های مجریه، مقننه و قضاییه ) و استقلال این قوا و نیز استقلال قضات، انجمن های استان و شهرستان و ... بیگانه است؛ افزون برآن ، محمدعلی کاتوزیان که به گفته ی خود تاریخدان است، صلاحیت رسیدگی به چنین درخواستی را که در صلاحیت استاد حقوق اساسی است، دارا نمی باشد.

اولویت در نام نویسی فرزندان آخوندها و ایادی سنت گرای آنان و تغییر رشته تحصیلی بدون هرگونه شرطی در کشور انگلیس که اُم القراء روضه خوان ها است، به همان شیوه ای اجرا می شود که در ایران آخوندی می توان نمونه های بسیاری را برشمرد. سه سال پیش دختر یک آیت الله در ایران که دارای فوق لیسانس قرائت قران بوده، مجذوب  نام «حقوق بین الملل» می شود و درخواست نام نویسی در این رشته می کند؛ رئیس دانشکده حقوق این درخواست را نمی پذیرد؛ شیخ علی خامنه ای از این کار خشمگین می شود و او را برکنار کرده، روضه خوانی را جای او می گذارد و بلافاصله نام نویسی انجام می شود.

کاتوزیان که تاریخدان است و خود از یک خانواده مذهبی می باشد، نیک می داند که انگلیس از دوره صفویه تا امروزدر ایران لانه کرده، برای تاًمین منافعی که دارد به مهره های فاسد خود در ایران شخصیت ساختگی می دهد؛ نام نویسی و تغییر رشته ی تحصیلی مهدی هاشمی، زمینه ساز این برنامه است. گذشته آخوند ها، بویژه شیخ اکبر هاشمی ، نشان دهنده سرسپردگی آنان به دولت انگلیس بوده است؛ و پسری که در دامان پدر این چنانی بزرگ شده است، بی شک راه پدر را  دنبال خواهد کرد.

نیما فرمین                    ۸ ارديبهشت ۱۳۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!