«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ فروردین ۱۷, چهارشنبه

به استقبال اول ماه مه بشتابیم!


اول ماه مه (۱۱اردیبهشت ) امسال را به روزاعتراض سراسری و عمومی بدل نماییم!

... هرچند اکنون به وضوح نمی توانیم شادی کنیم و نمی توانیم در آرامش به سوی هدف های نجیب خویش گام برداریم؛ با این همه، ما خداوند سرنوشت خویشیم. بهاریم؛ جوانی هستیم؛ سپیده دمیم! و نخستین روزمه، روزماست؛ از آنِ ماست.
ارنست فیشر، کتاب جمعه، شماره ۳۳ ، ص ۲۵

اول ماه مه، روزجهانی همبستگی کارگران از راه می رسد. این روزی است که کارگران آنرا با ریختن خون خود بنیاد نهاده اند. سال ۱۸۸۶ درشهر شیکاگوی آمریکا، دهها هزارکارگر با شعار «هشت ساعت کار در روز» دست به اعتصاب زدند. پلیس در دو روز اول با اعزام اوباشان سرکوبگر خود که حافظ نظم سرمایه اند، نتوانست صفوف بهم فشرده اعتصابگران را بشکافد. روزسوم و چهارم به سرکوب کارگران پرداخت. درمحل تجمع دویست پلیس مسلح که تحت فرمان کاپیتان «وارد» بودند، اشغال گردید. پس از سخنان «آلبرت پارسونز»، نوبت به «سامول فیلدن» رسید . صحبت های «فیلدن» تقریبا به آخر رسیده بود که پلیس به بهانه خاتمه تجمع بحرکت درآمد و خواستار پراکنده شدن معترضین شد. اما سخنران ازمحل تریبون اعلام کرد که:
«این یک تجمع آرام است و باید ادامه یابد». این خواست با مخالفت کاپیتان «وارد» روبروگردید و با واکنش مامورین مسلح پلیس در آتش گشودن به طرف کارگران انجامید.

در این میان، ناگهان یک بمب در میان عوامل پلیس منفجرگردید. نتیجه این انفجار،شلیک دیوانه وار سربهای داغ مامورین پلیس و قصابی کارگران بود. دراین جریان هفت پلیس کشته شدند. همچنین   دراین کشتار هفتادتن ازکارگران جان باختند و یکصدوپنجاه تن زخمی شدند. باید اضافه کنم که ازآن پس نیروی سرکوبگر پلیس به چاپخانه ها و مراکز کارگری حمله ور شدند و چندین نقطه به آتش کشیده شد و نشریات اپوزیسیون ضبط و مصادره و تعقیب پلیسی فعالین کارگری آغاز گردید. شش آنارشیست بعنوان مظنونین به قتل دستگیرشدند و سخنرانان آن روز یعنی «پرسونز»، و «فیلدن» هم بازداشت شدند. اسامی دیگر دستگیرشدگان این فاجعه نیز از اینقرار بودند:
«اگوست اسپایس»، «اسکار بینه»، «جورج انگل»، «آدلف فیشر»، «لویس ینک»، «میکائیل شواب» و ... جدا از این، رهبران اعتصابی به محاکمه بیدادگاه بورژوازی کشیده شدند. از تشکیل و دفاعیات کارگران اینگونه برمی آیدکه «ینک» کارگربیست و یک ساله در بیدادگاه فریاد می زند:
«من دشمن سرسخت نظام موجود یعنی سرمایه داری هستم و تا زنده ام برعلیه آن خواهم جنگید ...»

این صدای سرخ، ۱۲۵سال پیش ازحنجره جوان کارگربیست و یک ساله ای برآمد که به جرم رهبری اعتصاب محکوم به اعدام شده بود. این صدا فریاد همه کارگران جهان است؛ فریادی است که چون آتشفشانی می توفد و می غرد و می پیچد و همیشه هراس مرگ به جان جان سخت سرمایه سالاران می نشاند. فعالان نامبرده حکم اعدام گرفتند ... ولی اعدام رهبران، کارگران را درستیز خود با چرخه سرمایه داری مایوس نکرد. نیم میلیون کارگر از دوازده هزار کارحانه، شعله اعتصاب را فروزان داشته و به حقوق حقه خود پای فشردند تا آنجا که دربسیاری ازشهرهای آمریکا هشت ساعت کار در روز تثبیت شد. سه سال بعد در چهار ژوئیه ۱۸۸۹، کنگره بین المللی کارگران در پاریس، با پیشنهاد نماینده امریکا «بوش»، روز اول ماه مه را به عنوان بزرگذاشت یاد کارگران جان باخته شیکاگو، روز همبستگی بین المللی کارگران اعلام نمود. بدین ترتیب روز کارگران جهان بر شطی ازخون آنان بنیاد گشت. رژیم های ارتجاعی درابتدای امر با برگزاری این روز در کشورهایشان مخالفت کردند؛ ولی پافشاری کارگران، آنان رابه عقب نشینی واداشت و اول ماه مه درکلیه کشورهای جهان روز همبستگی کارگران اعلام گردید.

در ایران، برپاداشتن این روز همبستگی جهانی جزء ممنوعه هاست. تنها یکی دو سال پس از پیروزی قیام بهمن که هنوز حکومت سرمایه داری اسلامی ایران و حاکمیت ملاها قادر نشده بودند ارگانهای سرکوبش را سازمان دهد،کارگران توانستند با شرکت میلیونی خود در تظاهرات اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت)، نیروی شگرف و تعیین کننده شان را به نمایش بگذارند؛ ولی علیرغم سرکوب های وسیع کارگران درایران، در تمامی سال های حکومت سیاه و ضدکارگری اسلامی ایران، این روز (اول ماه مه) هیچگاه ازجانب کارگران تعطیل نشد و آنان این روز را همواره و به اشکال مختلفی درکوه ،صحرا، در زندان و محیط کارخانه جشن گرفتند و همبستگی خود را با جانباختگان این روز در پهنه جهان اعلام داشتند.

امسال، ۱۳۹۰، درشرایطی به استقبال این روز در جهان و ایران می رویم که بعد از ۱۲۵سال از گذشت فاجعه ۱۸۸۶ به اینطرف، هنوز آن دشمنی و عداوت پایه ای میان صاحبان سرمایه و کارگران مزدی تداوم داشته ودارد [این دشمنی طبقاتی، تا هنگامی که این دو طبقه در چارچوب سامانه ی سرمایه داری هستی دارند، همواره پابرجا خواهد بود ـ آنتاگونیسم]. هنوز کارگران مجبورند نیروی کار خود را در یک یا چند رابطه ساده بفروشند و هنوز کارگران هیچ کنترل و تاثیر تعیین کننده ای بر چرخه ی تولید ندارند. از یک طرف، فاقد تشکل های مستقل درسطح بین المللی هستند و ازطرفی دیگر درایران نیز بدلیل سرکوب خشن، ازحداقل تشکل مستقل خویش محرومند. تمامی مطالبات اعلام شده ی کارگران با مقاومت و سرکوب سرمایه داری حاکم اسلامی، بی پاسخ مانده و هنوز فعالان شناخته شده کارگری همچون: منصوراسالو، ابراهیم مددی، رضا شهابی و غلامحسین غلامحسینی ازفعالان سندیکای مستقل اتوبوسرانی تهران و حومه به خاطر راه انداختن تشکل مستقل خود، سندیکا و جانبداری ازآن در زندانند و ابراهیم زاده، فعال حقوق کودک به بیست سال زندان محکوم گشته است. هنوز پرونده برپادارندگان اول ماه مه درسقز، سنندج و در پارک لاله دربایگانی بیدادگاههای رژیم اسلامی در حال ورق خوردن است و همواره سازماندهندگان آن تحرکات در مقام تعقیب و پیگیری هستند.
  
بیاییم اول ماه مه امسال را به روز اعتراض برای آزادی همه کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی و لغو حکم اعدام شیرکو معارفی فرزند مردم کرد [و همه ی خلق های ایران] بدل سازیم. این روز را به روز خشم و اعتراض عمومی مردم ایران دربرابر رژیم سرمایه داری حاکم بدل کنیم و به تقویت و تحکیم یکپارچه مبارزه آزادیخواهانه مردم ایران و صفوف فشرده کارگران در راستای پاسخگویی به مبارزات آنان در روز اول ماه مه، روز تجلی اراده تاریخی کارگران بدل سازیم و به امر واژگونی این نظام ضد کارگری یاری رسانیم.
  
امیرجواهری لنگرودی                  ۱۳ فروردین ۱۳۹۰

amirjavaheri@yahoo.com

 این نوشتار در برخی جاها و بویژه نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. افزوده ی درون [ ] نیز از اینجانب است.      ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!