«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

برخوردی برآشفته به پرسش و هشداری بجا!

 بجای پیشگفتار

تارنگاشت «عدالت» در نوشتاری با عنوان «دست چپ و راست "گم" کرده»۱ به نوشته ی اینجانب با عنوان «آدم دست چپ و راستش را هم گم می کند!»۲ واکنش نشان داده، به پندار خود، مرا رسوا نموده است؛ برخوردی کودکانه، برآشفته، بی پاسخگو به پرسش و هشداری روشن و نیز آمیخته با آفرینش گنگی و تیرگی پیرامون اینجانب!

در چند روز گذشته بخت آن را نیافتم که پاسخی درخور به «پرونده سازان» بنویسم. من اهل سند و مدرک جمع کردن برعلیه این و آن نیستم و حتا بایگانی نوشتارهای خودم نیز چندان آرایش درستی ندارد. «گردآورندگان سند و مدرک» مرا واداشته اند که یکی دو روز گذشته، ای ـ میل هایم با این گروه و اعضای آن را جستجو و وارسی نمایم. نتایج این وارسی ها دربرگیرنده متن دست نخورده و بی کم و کاست چند نامه نگاری با این گروه و تنی چند از اعضای آن است که در پانوشت آمده است. تاریخ ای ـ میل ها را آورده ام و تنها نام و ای ـ میل طرف نامه نگاری، از اعضای «تارنگاشت عدالت» را نقطه چین نموده و در برخی جاها حروف نخست نام را که بی گفتگو ساختگی است، بکار برده ام؛ وگرنه آن را نیز می زدودم. می پندارم که متن این نامه ها برای آن گروه از خوانندگان کنجکاو که خواهان دانستن بیشتر هستند، دربرگیرنده ی نکته هایی سودمند است.

شیوه برخورد نادرست و تا اندازه ای بیمارگونه تارنگاشت یادشده برایم بهانه ای شد تا نکته هایی بازهم بیشتر از شیوه ی کار و کردار این گروه را با خوانندگان در میان نهم. پیش تر، نکته ای مهم از شیوه برخورد جزمگرایانه این گروه را در نوشتار «کله هایی مکعبی، انباشته از اسناد و مدارک»۳ در میان نهاده ام. همزمانی درج آن نوشتار با واکنش تارنگاشت «عدالت» به نوشتار پیشینم سبب شد تا کسانی آن را پاسخی به نوشته ی آن تارنگاشت پندارند. چنین نیست. در این یادداشت به آن خواهم پرداخت.

آماج من از نوشتن این چند صفحه و درج نامه های (ای ـ میل ها) رد و بدل شده، رسوا نمودن این گروه یا ریختن آبروی کسانی از میان آنها نیست. آنچه در پی می آورم، برداشت ها و دریافت هایم از کنش و واکنش گفتگوهای اینترنتی با این گروه است؛ گفتگو ها و رد و بدل نمودن ای ـ میل هایی که با دعوت آنها به همکاری با تارنگاشت شان تا نامه ی کناره گیریم از همکاری با آنها، بیش از دو ماه (با وقفه ای دو هفته ای در میان آن) به درازا نکشیده است.۴ پس از آن، عطایشان را به لقایشان بخشیدم و جانم را آزاد کردم؛ گرچه، با اینکه «من پوستین را ول كردم ، پوستین مرا ول نمی كرد».۵ منظورم یکی از اعضای این گروه و شاخص ترین «کله مکعبی»۶ آنهاست که پس از کناره گیریم، با درمیان نهادن ادعاهای بی پایه، رنجش و پشیمانی بیشتر مرا از همکاری با آن گروه سردرگم و آشفته تاجایی برانگیخت که برای مسوول روابط عمومی شان با یادآوری زبانزد یاد شده در بالا نوشتم: «کاش قلم پایم شکسته بود ...».

***

اینک، نخست ببینیم چه نوشته اند؛ پس از آن به بررسی مدارک "رسواکننده" شان می پردازم و سپس نکته های ناگفته دیگری را با سود بردن از متن چند نامه نگاری از طریق ای ـ میل با تنی چند از اعضای این گروه در میان خواهم نهاد.

نوشته اند:
«ایشان که مانند فروشندگان دوره‌گرد هر از گاهی رخت خود را در جایی پهن می‌کرد بالاخره با برپایی پایگاهی مجازی اکنون «مستقل» گردیده تا که بر حسب نیاز روز «همگان» را شامل «مهرورزی»های خود ‌سازد. وی فراموش کرده است چند سال پیش «رییس‌جمهور» آن‌زمان و کنونی ایران را نیز مورد «مهر و سپاس» خود قرار داده بود [است]. ما اسم این کار را نمی‌دانیم چه بگذاریم: «از هول حلیم در دیگ افتادن»، «خود بزرگ‌بینی»، «خودنمایی»، «نادانی»، یا «خروس بی‌محلی که دست چپ و راست خود را گم کرده است»!۷

در جای دیگر آورده اند:
«... در اینجا نامه ایشان را منتشر می‌کنیم. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.»۸

و باز هم:
«در مورد ... اتهام ایشان در جهت مقایسه و همسان‌سازی خط مشی «راه توده- پیک‌نت» با خط مشی تارنگاشت عدالت (البته به گمان ایشان «هم‌چشمی» یکی از راست و دیگری از چپ)، باید تذکر دهیم اینجا هم نه ما، بلکه خود ایشان هستند که به مغازله با «راه توده- پیک‌نت» مشغولند. شاهد ادعای ما تعریف و تمجید «راه توده» از «مهر بزرگی» است که شامل حالشان گردیده و آن‌ها را قلقلک داده است:
«ب. الف. یزرگمهر- در نوشتار «عمیقا نگران جنگ و ویرانی ایران هستم»، اشتباهی از سوی مترجم صورت گرفته که بهتر است آن را درست کنید.
در این نوشتار، «Homo Sapiens» به معنای «انسان های نابغه و نخبه» آورده شده است.
هومو ساپینس (Homo Sapiens) به معنای «انسان هوشمند» است که از حدود چهل هزار سال پیش به این سو در کره زمین پدید آمده و رفته رفته جایگزین گونه های دیگر انسان ها و انسانواره های پیش تر پدیدآمده و از آن میان «انسان نئاندرتال» در سطح کره زمین شده است. همه نژادهای کنونی آدم های روی زمین از گونه «انسان هوشمند» هستند.
راه توده- با سپاس از مهر بزرگی که همیشه نسبت به حزب توده ایران و در گذشته بیشتر از امروز نسبت به راه توده داشته اید، توضیح شما را دراختیار مترجم گذاشتیم.»۹
(برجسته نمایی ها از «عدالت» است).

گذشته از کنایه ها و یاوه ها، نوشته شان دو دروغ عمده دربر دارد:
الف. اینجانب «رییس‌جمهور» آن‌زمان و کنونی ایران را مورد «مهر و سپاس» خود قرار داده ام؛ و
ب. به مغازله با «راه توده- پیک‌نت» سرگرم هستم.

درباره ادعای نخست، گرچه دقیقا نمی دانم منظورشان از «مهر و سپاس» چیست، متن نامه ی اینجانب به محمود احمدی نژاد۱۰ در آبان ماه سال ۱۳۸۵به اندازه ای بسنده گویاست. اینک، ببینیم این نامه چه نکته هایی دربردارد و آن را در چه شرایطی و برای چه نوشته ام؛ ولی پیش از آن، این پرسش را در میان می گذارم:
آیا هنگامی که آدم برای کسی نامه می فرستد، باید لزوما با نامهربانی سخن بگوید؟

من چندین بار نامه ام را بازخوانی کردم. در آن، دو جا بگونه ای با خوش بینی برخورد شده است. این خوش بینی از خوش بینی تاریخی که تنها ویژه ی من نیست و همه ی چپ های راستین را برای ساختن واقعیتی بهتر به سود نیروهای کار و زحمت به کار و کوشش بیشتر وامی دارد، سرچشمه گرفته و می گیرد. برای من روند و فرآیند تاریخی در میان بوده است و به همین انگیزه نیز برای رییس جمهور آن هنگام ایران نامه نوشته ام. آن دو مورد، اینها هستند:
«... می دانم که ایشان مایلند کاری کارستان برای اوضاع اقتصادی بسیار نابسامان کشورمان انجام دهند.»۱۱ و بی درنگ افزوده ام:
«... گرچه متاسفانه هنوز نمود مشخصی از آن دیده نمی شود.»۱۲ و درجایی دیگر، در پایان نامه:
«... احساس قلبیم به من می گوید که می توانم با شما بی پرده گفتگو کنم و شما آن را به دل نخواهید گرفت.»۱۳

نامه ام دربردارنده ی اظهار امیدواری برای کوتاه نمودن دست دزدان و غارتگران اقتصادی از صنعت نفت و جاهای دیگر است. با به رُخ کشیدن خاستگاه طبقاتی وی، نوشته ام:
«... متاسفانه در همچنان بر همان پاشنه می چرخد و بیچاره مردم زحمتکش ایران که خاستگاه طبقاتی خود شما نیز از همانجاست، علیرغم این همه جانفشانی در راه انقلاب و پیشرفت کشور هنوز از کوچکترین سهمی از ثروتی که به خود آنها تعلق دارد، برخوردارند.» ۱۴ و با آوردن نمونه ای «مشخص» (Characteristic) از شیوه ی برخورد سرمایه امپریالیستی در درون خود  ـ و نه «کشورهای پیرامونی» ـ نشان داده ام که چگونه در کشور کوچکی در اروپای باختری، با شتاب و به یاری همان قانون هایی که «دهکده ی جهانی» و گردش "آزاد" سرمایه را برای «کشورهای پیرامونی» تبلیغ می کند، جلوی فرار سرمایه از درون کشورشان به کمی آن سوتر در خاک همسایه، گرفته می شود. برای وی در پایان نامه ام نوشتم:
«... چنانچه اقدامی عاجل در این زمینه از جانب شما صورت نگیرد، مردم ایران کاملا حق خواهند داشت که شما را رفیق دزد و شریک قافله بشمارند.»۱۵ (برجسته نمایی ها از اینجانب است.)

نه تنها متن نامه ام که نیز درونمایه ی نامه نگاری هایم با یکی دو نفر از اعضای تارنگاشت «عدالت» در همان هنگام به روشنی نشان می دهد که من از همان نخست، هیچگونه پندار خام و بیهوده ای نسبت به شخص محمود احمدی نژاد نداشته ام.  خوش بینی ام ناشی از خوش بینی تاریخی و شرایط فراهم آمده در آن هنگام بود که شاید می توانست به سمت چپ تحول یابد. شوربختانه در شرایط آن هنگام و از آن میان، سیاست نادرست حزب توده ی ایران که همچنان بر طبل دمکراسی بورژوایی می کوبید، این بخت تاریخی که زیر فشار نیرومند توده ها فراهم آمده بود، از دست رفت. من با نوشتن آن نامه با نهایت مسوولیت عمل کرده ام و هم اکنون نیز از نوشتنش دفاع می کنم.

این نامه را تا آنجا که به یاد می آورم، هنگامی نوشتم که وی بگونه ای ناآگاهانه و ناشیانه، برای بهبود «بازار بورس» ایران می کوشید (یا کوشیده بود). کوشش های نارسا و نادرست وی و همکارانش، نه تنها  «بازار بورس» را بهبود نبخشید که فرار بی پیشینه ی سرمایه از کشورمان را که تا آن هنگام به آن اندازه گسترده نبود، اندازه هایی سترگ بخشید. بخش عمده ای از این سرمایه ها به وسیله سرمایه داری بازرگانی و واسطه گر ایران (بطور عمده دربرگیرنده ی باند هزار فامیل هاشمی رفسنجانی ـ مؤتلفه اسلامی که به شمار نفوس مرده و زنده ی تاریخ ایران بر همه شان نفرین باد!) به کشورهای شیخک نشین کنداب (خلیج) پارس رهسپار شد و جیب شیخک ها را آنچنان انباشت که با آن کاخ ها برپا کنند و ناموس مردم ایران و از آن میان، دخترکان نونهال ایرانی را درسپوزند. برای مردم ایران ـ آنهم نه همه که لایه های میانی آن ـ تنها این برجای ماند که گاه گداری برای کشیدن نفسی به آن شیخک نشین ها که تا پیش از انقلاب بزرگ و به یغما رفته ی مردم ایران جز تنی چند عرب و بیش از آنها سوسمار و کژدم و پشه دربرنداشت، سفر کنند و کاخ ها و مهمانسراهای ساخته شده با سرمایه مردم ایران را از چند صد متری پیرامون آن با دیده ی حسرت بنگرند!

در آن هنگام، نه تنها تشت رسوایی «نولیبرالیسم» از بام جهان فرو نیفتاده بود که بسیاری از "اقتصاد دانان" پشتیبان سرمایه داری و نوچه های ایرانی و ایرانی تبارشان، هنوز بر طبل «دهکده ی جهانی» می کوبیدند و لزوم پذیرش «واقعیت بالانشینان و پایین نشینان دهکده» را آنگونه که به عنوان نمونه در شهری چون تهران بخوبی دیده می شود، جار می زدند. در آن نمایش پُر و پیمان کم نبودند نیروهایی برخاسته از چپ که در کردار به چنین «واقعیتی» تن در داده یا در بهترین حالت ندایی از حلقومشان بیرون نمی آمد.

آیا، نامه ام «مهر و سپاس» به رییس جمهوری را دربر داشته اند؟ یا واقعیت های روز ایران و جهان را بازتاب داده، رهنمودهایی به سود توده ی مردم و زحمتکشان دربرداشته و هشدارآمیزند؟ آیا فرستادن رونوشت نامه برای آگاهی «کله مکعبی» ها ـ نه درج در تارنگاشت شان ـ نشانه ای از غل و غش دربر دارد که نوشته اند:
«... تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»؟

آیا آنها که اینچنین در گردآوری هر سند و مدرک کوچک و بزرگی از این و آن کارکشته هستند، فراموش نموده اند که در آن هنگام هیچکدامشان چنین واکنش یا رویکردی را که در نوشتار شان آمده با من نداشته و حتا موثرترین آدم شان با من همداستان بوده است؟! در بخشی از این نامه نگاری از سوی طرف نامه نگاری، چنین آمده است:۱۶
”Man Dishab Nameye shoma Ra didam. Gar Che Nesbate Be Barkhorde Shoma Ba dideye Mosbat Minegaram, Fekr Nemikonid Kami Zood Ast Va Shayad Behtar Bashad”

پس از آنکه برای وی توضیح دادم که این نامه را برای انتشار نفرستاده ام، برایم نوشت:
man Moshkele Anchonani Ba Matne nameh Nadashtam. Fekr Kardam Ke An Baraye Enteshar Ferestadeh Shode Bood Va goftam Ke shayad Zood Bashad. Man KamoBish Ba Tahlile Shoma Movafegham …”

رونوشت این ای ـ میل و بیشتر ای ـ میل های دیگرم را به نشانی ای ـ میل عمومی تارنگاشت «عدالت» نیز فرستاده بودم. از آن گذشته، متن ای ـ میلم همراه با رونوشت نامه به رییس جمهوری به آنها به روشنی نشاندهنده آن است که آن را برای آگاهی شان فرستاده ام، نه برای درج در تارنگاشت:
«نامه زیر را به نشانی ای که ظاهرا مربوط به رییس جمهور ایران است، فرستادم و رونوشت آن را برای اطلاع شما نیز میفرستم. در صورت لزوم می توانید آن را در تارنگار درج نمایید؛ گرچه شاید چندان ضرورتی نیز نباشد. هر گونه صلاح میدانید»۱۷ (برجسته نمایی ها از اینجانب است.)

من واژه ها را تا آنجا که ممکن است با دقت برمی گزینم و کوشش می کنم از شلختگی در این زمینه هرچه بیشتر بپرهیزم. گرچه پرداختن به چنین چیزهای ریزی در شرایط معمول کوچک ترین ارزشی ندارد و من نیز از پرداختن به آن ها بیزارم، ولی یادآوری نکته های بالا برای نشان دادن گوشه ای از دُم خروس دروغگویی «پرونده سازان» ضروری بود. نوشته اند:
«رفقای [عدالت] به اتفاق آراء، با درنظر گرفتن مشی جدی و اصولی حاکم بر فعالیت مبارزاتی خود، با انتشار نامه ارسالی او به آقای احمدی‌نژاد مخالفت نمودند.»۱۸ (برجسته نمایی ها از اینجانب است.)

می پندارم که ساختگی بودن جُستار بخوبی روشن شده باشد؛ ولی چرا و به چه انگیزه ای آنها دروغ می بافند؟ دوست کم و بیش ناشناسی در ای ـ میلی در این باره، از آن میان چنین نوشته بود:
«... اگر به کسی در استدلال و منطق زورت نمی رسد، فوری به دوسیه [پرونده] رجوع کن، پرونده اش را بیرون بکش، ببین کی خطائی از او سر زده و دست به افشاگری بزن، تا جان سالم از معرکه بحث بدر بری.
خدا لعنت کند بر بنیانگذار این شیوه چالش!
اگر هم خطائی نیافتی چه باک! طرف حتما خواهر و مادری دارد که احیانا نره خری در کنج کوچه ای دستی به ایشان زده. پس بریز آبرویش را، رسوایش کن!»

... و من می پندارم که دشواری کار آنها تنها فرار از پاسخگویی به پرسش و هشدار بجای اینجانب نیست که با درمیان نهادن چیزهای ساختگی، پرده ی دودی اینچنین راه انداخته و دست به هوچی گری زده اند؛ گرچه حتا هشدارم را نیز با منطق جزمی و جامد خود نادرست دریافته، پنداشته اند که آنها را همسنگ «شرکت سهامی ویژه ی راه توده ـ پیک نت» قرار داده ام.

در نوشتار «آدم دست چپ و راستش را هم گم می کند!»، از آن میان آورده ام:
«آیا اینها که چندگاهیست از جناحی از حاکمیت ضدخلقی رژیم جمهوری اسلامی پشتیبانی می کنند، براستی پیروان سوسیالیسم علمی هستند یا مُشتی نادان؟ ... آیا شرکت سهامی ویژه راه توده ـ پیک نت همچشمی از سوی دیگر طیف حاکمیت جمهوری اسلامی درکالبد چپ یافته است؟! اگر آن یکی از مدت ها پیش یا شاید از همان نخست، سیمش با سیم عالیجناب بوقلمون کوک شده و "سر سبیل شاه نقاره می زند"، این یکی چندگاهی است برخی اصلاحات نیم بند و آبکی را ... به جای اصلاحات انقلابی جا می زند».۱۹ (برجسته نمایی ها از اینجانب است.)

در اینجا پرسشی هشدارآمیز نهفته است و هنوز هیچ همسنگی در کار نیست. اگر چنین بود که دیگر پرسشی در میان نمی گذاشتم.

آیا هر از گاهی، با نوشتن یادداشتی آبکی درباره ی فلان پیشرفت در زمینه ی هدفمند کردن یارانه ها یا جُستاری دیگر ـ و البته بیشتر با درج نوشتارهایی از «اوستا گوزک» های اسلامی و نیمچه اسلامی که نام روزنامه نگار نیز برخود نهاده اند ـ فلان یا بهمان اصلاح نیم بند حاکمیت جمهوری اسلامی را که بیشتر به پرتاب تکه ای استخوان برای سگ می ماند، بجای اصلاحات انقلابی جا نمی زنند؟

نیک بنگرید! درست همین رویه را به تازگی گاهنامه آبروباخته ی «پیک نت» درباره ی «عالیجناب بوقلمون» بکار می برد. دستش آنچنان رو شده که دیگر مانند پیش کمتر شهامت آن را دارد که مستقیم به تعریف و تحسین «محاسن» داشته و نداشته ی «عالیجناب» بپردازد و بیش تر از زبان این و آن می گوید؛ مانند این یکی:
«من این خبرها را از طریق یکی از لایه های حکومتی بدست آورده ام. ...» و لایه های حکومتی بی گفتگو جایی جز بیت «عالیجناب بوقلمون» نیست که از دید من، سرچشمه ی اصلی همه ی توطئه ها و خیانت های بزرگ به مردم ایران و بویژه توده های کار و زحمت در آنجاست.

ناشناسی در بخش «یادآوری ها، دیدگاه ها و انتقادها»ی همین نوشتار، چنین پرسیده است:
«برای من همچنان این سوال باقیست که چرا شما هرگاه به عدالت انتقاد میکنید راه توده را بی نصیب نمی گذارید. ترستان از چیست؟».

برای من جریان «راه توده ـ پیک نت» از مدت ها پیش روشن است و به نوبه ی خود دستشان را نه یکبار که بارها رو کرده ام. کارخرابی این جریان ضد توده ای بسی فراتر از اینهاست. از دید من، چنین جریانی که من آن را گروه نیز نمی دانم و نمی نامم، پلیدترین و شاید خطرناک ترین پدیده ای است که در طول سال های گذشته تاکنون، پیشبرد سیاستی مشخص نه حتا در یک چارچوب طبقاتی مشحص که بیشتر مزدوری جناح و گروه ویژه ای در حاکمیت ایران را بر دوش داشته است. بخش عمده ای از کوشش این جریان چیزی بیش از «پنبه در ماتحت میٌت هاشمی رفسنجانی نهادن»۲۰ نبوده و نیست. این چشمه ی گل آلود، آنچنان سطحی گری در تحلیل ـ بجای تحلیل علمی ـ و مردم فریبی زیر پوشش چپ به آشفته بازار سیاست آورده که در همه ی تاریخ چپ در ایران مانند ندارد.

نخستین بار که گرداننده این جریان را با پافشاری یکی از آدم های سردرگم دیگر، از آنها که همواره به امامزاده ای برای دخیل بستن نیازمندند، ملاقات کردم، ندایی در وجودم می گفت که به وی نمی توان چندان اعتماد کرد. با این همه، با خوش بینی سرشتی، چندگاهی به وی و دوست آن هنگام وی که اکنون شاید به «قافله پیوسته است»۲۱ یاری رساندم. یاری رسانیم نه در جهت آماج های نادرست این جریان که زمینه هایی بسیار خوب و سودمند همراه با آینده نگری را دربر می گرفت. چند نوشتارم در این دوره که در «راه توده» درج شده اند و بویژه یکی از آنها بروشنی در جهت مخالف سیاست آن هنگام این جریان نوشته شده اند. با اینکه همواره به ندای درونی خود گوش سپرده ام، مدتی با آنها ارتباط داشتم و پرسشی را کم و بیش با درونمایه زیر با آنها در میان نهادم:
«شما اگر با مشی حزب توده ایران مشکل دارید، چرا سازمانی با نام و برنامه ی مشخص خود درست نمی کنید ؟ اینگونه که صادقانه تر است ... وگرنه همه ی کوشش تان را انجام دهید که با آنها به توافق برسید ...» پاسخ گرداننده ی این جریان، پندارهای خام وی را برای به چنگ آوردن رهبری حزب توده  ایران، بیش از پیش آشکار نمود و در مدت زمانی کوتاه برایم تردیدی برجای نماند که آماج این جریان، چیزی جز آشفته نمودن هرچه بیشتر سازمان های حزبی و آفرینش نیروی گریز از مرکز نبوده است؛ سایر بخت برگشتگان چنین جریانی که به نظرم تنی چند بیش نیستند، همگی ابزار دست گرداننده ی آن هستند. آنگاه پته شان را به اندازه توان و نیروی خود روی آب ریختم و می اندیشم که در روشنگری خود تا اندازه بسیاری کامیاب نیز بوده ام.

ادعای مغازله اینجانب با چنین جریانی، چنان دروغ شاخدار و خنده داری است که نیازی به توضیح درباره آن نمی بینم. من با این جریان، مدت بسیار درازی است که کوچکترین تماسی نداشته ام؛ چه رسد به مغازله یا همکاری! شاید تنها "اشتباهی" که نموده ام این باشد که آن نامه را برای درست نمودن معنای «هومو ساپینس» که نادرست برگردانده شده بود، برای آنها و در واقع برای آن مترجم فرستادم و "گزکی" کودکانه به دست «کله مکعبی ها» دادم؟!

با خود می اندیشم:
«اگر جای آنها و بویژه مسوول روابط عمومی آنها که دیپلماسی را خوب آموخته، بودم، از چنین دروغ هایی شرمنده می شدم و پوزش می خواستم». از آن گذشته، هنگامی که چشمم به این جمله از نوشته دوخته شد، بی اختیار پوزخندی بر لبانم آمد:
«... با درنظر گرفتن مشی جدی و اصولی حاکم بر فعالیت مبارزاتی خود ...». نمی دانم از کدام مشی جدی و اصولی مبارزاتی سخن می گویند؟! نمی خواهم در این باره بیشتر لب باز کنم. آماجی برای آبرو ریزی ندارم و می پندارم که همان اندازه بسیار کمی که در لابلای ای ـ میل های پیوست به چشم خواننده ی تیزبین می خورد، بسنده است.

آن هنگام که دعوتشان را برای همکاری پذیرفتم، برایشان از آن میان نوشتم:
«... من هم به نوبه خودم به اشاعه تحلیل طبقاتی و جانبدار از موضع طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهنمان اهمیت زیادی قایل هستم و نخستین وظیفه برای برداشتن گام‌های بیش‌تر، مستحکم‌تر و نیز آگاهانه تر در راه تحقق اهداف مشترک را کوشش پیگیر برای فشرده نمودن صفوف حزب و تامین وحدت اراده و عمل آن می دانم. به این امید که این کوششها بثمر برسد.

برایم لطفا موارد همکاری عملی مشترک را بنویسید. من هم مواردی که بنظرم می رسد برایتان خواهم نوشت.» (برجسته نمایی از اینجانب است. نگاه کنید به پانوشت ۴)

در نخستین نشست اینترنتی (پالتاک)، آماج یک یک آنها و دورنمای مورد نظرشان را پرسیدم و پس از آنکه پاسخ های گوناگون و ناهماهنگ و گاه کاملا رودررو با یکدیگر را شنیدم، کوشش نمودم تا به نوبه ی خود، آماج ها و چارچوب های منطقی و دست یافتنی که آن گروه را بیشتر هماهنگ نماید و همزمان از پندارهای خام «حزب توده ستیزی» ـ دانسته نمی گویم «توده ستیزی» ـ دورشان نمایم. نمونه ای از کارم با آنها را که نشانه های روشنی از شیوه ی اندیشگی و کارم دربردارد در یکی از پانوشت ها آورده ام. تا آنجا که به یاد می آورم، آن را پیش از شرکت در نخستین نشست شان آماده نموده بودم۲۲

با همه ی این ها برخورد دیالکتیک ماتریالیستی حکم می کند که هر پدیده را در پیوند با دیگر پدیده ها درنظر بگیریم و بررسی کنیم. در این یادداشت، به انگیزه ای شاید روشن برای آنها که با تیزبینی بیشتری به رویدادهای مهم و تاریخساز کنونی میهن مان می نگرند، از برخورد مشخص به کاستی ها، نارسایی ها و شوربختانه باید افزود گاه ناراستی های حزب توده ایران خودداری نموده ام؛ ولی نمی توانم این نکته را یادآوری نکنم که ریشه ی بسیاری نارسایی ها، درجازدن ها و گاه حتا عقبگردهای تاریخی به این حزب و سیاستش بازمی گردد؛ حزبی که تکانه های کوچکی به تازگی برای رها شدن از رسوب های دو دهه ی بی برگ و بار به خود داده، ولی هنوز اندر خم یک کوچه است؛ حزبی که همچنان رو به گذشته، وادار شده تا با گام هایی به پس به پیشواز آینده رود! پدیده هایی چون «عدالت» و «شرکت سهامی ویژه راه توده ـ پیک نت» و بسیاری دیگر از کژی ها و کاستی ها در جبهه ی چپ ایران در  همین کمبودها و کژی ها می گنجد.

ب. الف. بزرگمهر                ۱۴ اسپند ماه ۱۳۸۹

پانوشت:

۱ ـ «دست چپ و راست "گم" کرده»، تارنگاشت «عدالت»، ۵ اسفند ۱۳۸۹

۲ ـ «آدم دست چپ و راستش را هم گم می کند!»، ب. الف. بزرگمهر، ۴ اسپند ۱۳۸۹ 

۳ ـ «کله هایی مکعبی، انباشته از اسناد و مدارک»، ب. الف. بزرگمهر، ۵ اسپند ۱۳۸۹
۴ ـ نامه دعوت به همکاری از سوی گروه عدالت و نامه های پذیرش دعوت و کناره گیری اینجانب از همکاری با گروه «عدالت»، هریک از نامه ها با ستاره از یکدیگر جدا و نشانه گذاری شده اند:

نامه ی دعوت به همکاری

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif7 November 2006 20:46
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifpishnahad

رفيق گرامی بهزاد،

خواهشمند است به پيوست توجه کنيد.

با سپاس «تارنگاشت عدالت»

متن دعوتنامه ی پیوست

رفیق گرامی بهزاد،
مسایل مطروحه در نامه شما کاملاً درست و یکی از دغدغه‌های ما، دست‌اندرکاران تارنگاشت عدالت نیز هست.
ما نیز، به مانند شما، به ارایه و اشاعه تحلیل مستقل، طبقاتی و جانبدار، به مفهوم طرح و پشتیبانی از موضع طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهنمان، ارج می‌نهیم و خواستار آنیم که در همین «آشفته بازار» کنونی، که انواع و اقسام نظریات انحرافی و غیرمارکسیستی با رنگ و لعاب‌های فریبا مجال طرح و ارایه دارند، با راه‌کاری حساب‌شده و بر بنیان جهان‌بینی علمی به مقابله با آن‌ها بپردازیم.
نکته گرهی در این میان، جدا از برنامه‌ریزی صحیح و الویت‌بخشی به حجم وسیع و گسترده این نیاز، مشکل نیرو است. ما از همراهی و عمل مشترک با رفقایی چون شما بسیار خوشنودیم و اعتقاد داریم، که از میان برداشتن این مانع از سر راه، به درجه حساسیت و فعالیت عملی تک تک ما بستگی دارد. ما تاکنون، از زمان تشکیل تارنگاشت تا به حال، از همراهی شما بهره‌مند بوده ایم و فکر می‌کنیم در بسیاری از موارد کلیدی مثل هم فکر می‌کنیم. از اینرو پیشنهاد همکاری عملی مشترک و تنگاتنگ را به شما می‌کنیم، با این امید که بتوانیم با کمک هم گام‌های بیش‌تر و مستحکم‌تری در راه تحقق اهداف مشترکمان برداریم.
با احترام
«تارنگاشت عدالت»      7 نوامبر 2006
·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

***

دعوتنامه ی بالا در پی فرستادن نوشتارم با عنوان «کدامین گزینه پاسخگوست؟» و نیز ای ـ میل زیر برای تارنگاشت «عدالت»، برایم فرستاده شد که من از آن استقبال نموده، دعوتشان را پذیرفتم:

-----Ursprüngliche Nachricht-----
Von: Behzad Bozorgmehr [mailto:
behzad.bozorgmehr@gmail.com] 
Gesendet: Sonntag, 22. Oktober 2006 11:01
An: A
. A.; S.; ...@web.de; edalatinfo
Betreff: I would like to draw your attention to this subjct!

رفقای گرامی
 اخیرا نوشتاری زیر عنوان: «کدامین گرینه پاسخگوست؟» برای تارنگار عدالت فرستادم که بچاپ رسید و در یکی دو تا از تارنگارهای دیگر نیز بازتاب یافت. نمیدانم در این آشفته بازاری که بویژه به همت مطبوعات و تارنگارهای لیبرال گرم نگه داشته می شود وانواع و اقسام مسایل پیش پا افتاده و غیر عمده هر روز مطرح می شود، موضوع عنوان این نوشتار ( راه رشد اقتصادی) تا چه اندازه در میان خوانندگان بازتاب یافته است؛ اما آنچه بنظرم پر اهمیت می رسد تبلیغ و ترویج این اندیشه بویژه در میان رفقای توده ای و پیروان سوسیالسیسم علمی است که به این یا آن نحو در همین آشفته بازار راه می روند و به آشفتگی آن کمک میکنند. بنظرم باید راههای بهتری برای بازتاب بیشتر و بهتر مسایل عمده در درون کشورجستجو کرد.نمیدانم آیا این درخواست بزرگی است یا نه(؟) ولی امیدوارم که رفقای ارجمندم در تارنگار عدالت نیز توجه بیشتری به این مسایل بنمایند بویژه از آن جهت که فکر میکنم به اندازه کافی تارنگارهای " خبری" وجود دارند که  همگی مطابق النعل بالنعل به پخش "اخبار" مشغولند؛ در این میان جای تارنگاری که بیشتر مسایل تیوریک را مطرح کند تا حدودی خالی است. بنظرم تارنگار عدالت، با وجود رفقای ارزنده ای که دارد می تواند گامهای بلند تری در این زمینه مهم بردارد و بجث و گفتگوهای جاری را بیشتر و بهتر بستر سازی کند. دلیلی ندارد که همیشه بدنبال سوژه های امپریالیسم ساخته بدویم و مسایل عمده را از نظر دور داریم. نمی دانم تا چه اندازه با من در این زمینه موافقید؟  با سپاس و مهر      بهزاد

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

***

From
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif8 November 2006 22:29
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: pishnahad
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

رفقای گرامی
 از پیشنهاد همکاری عملی مشترک و تنگاتنگ بسیار خوشحالم و با کمال میل می پذیرم؛ گرچه نمی دانم این تنگاتنگی و اشتراک عملی چه زمینه هایی را در برخواهد داشت و تواناییهای این کمترین تا چه اندازه پاسخگوی نیازها خواهد بود. بهر حال من در خدمت رفقای ارجمند خواهم بود و آنچه در توان دارم، دریغ نخواهم کرد. من هم از زمانی که تارنگار عدالت را شناختم، در بسیاری از موارد کلیدی اشتراک نظر بسیاری با آن یافتم  و به همین دلیل نوشتارهایی چند و ناقابل را برایتان فرستادم.

من هم به نوبه خودم به اشاعه تحلیل طبقاتی و جانبدار از موضع طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهنمان اهمیت زیادی قایل هستم و نخستین وظیفه برای برداشتن گام‌های بیش‌تر، مستحکم‌تر و نیز آگاهانه تر در راه تحقق اهداف مشترک را کوشش پیگیر برای فشرده نمودن صفوف حزب و تامین وحدت اراده و عمل آن می دانم. به این امید که این کوششها بثمر برسد.

برایم لطفا موارد همکاری عملی مشترک را بنویسید. من هم مواردی که بنظرم می رسد برایتان خواهم نوشت.

با مهر و سپاس           بهزاد   »

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

***
نامه ی کناره گیری از «عدالت»

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

To
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifEDALAT Markazi

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif4 March 2008 22:00
Subject
Kenareh-giri az Edalat
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif gmail.com
رفقای گرامی!

به نظرم زمان آن فرارسیده است که پای خود را از همکاری درون گروهی با «عدالت» بیرون بکشم.

زمانی که دعوت شما را برای شرکت در نشست روز یک‌شنبه ٣٠ دسامبر ٢٠٠٧ پذیرفتم، هرگز نیندیشیده بودم که شما رفقای گرامی پیشاپیش مرا بعنوان همکار گروه بشمار آورده اید. از این بابت، بار دیگر از شما صمیمانه سپاسگزارم.

زمانی که برایتان نوشتم «شیوه رفتار و برخورد گروه با وی {اُ...}، برای ماندن و کارکرد اینحانب در گروه عدالت تعیین کننده خواهد بود»، نه قصد زیر فشار گذاشتن گروه را برای پذیرش آنچه گفتم، داشتم و نه قصد و غرضی با اُ... آن را برپایه معیارهایی که به آنها عمیقا اعتقاد داشتم و دارم، گفتم.

احساس می کنم که نخواهم توانست، آنگونه که باید و شاید برای گروه عدالت سودمند باشم. نامه رفیق آ... که دربرگیرنده انتقادهایی کم و بیش منطقی بود و گفتگو با رفیقی دیگر، تصمیمی را که پیش تر جوانه زده بود، برای مدتی کوتاه پس زد. نخواستم تصمیمی شتابزده بگیرم. اما اکنون دیگر زمان آن فرا رسیده است ... هیچگونه دلخوری از کسی ندارم. بنظرم، اینجا سخن بر سر تفاوت معیارهاست و نه چیزی بیش از آن.

برای تک تک شما و برای گروه عدالت موفقیت های بیشتر آرزومندم و امیدوارم دشواری ها و چالش های گروه را با خردمندی از پیش پا بردارید.

با مهر و سپاس

بهزاد                     ۴ مارس ٢٠٠٨

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

***

۵ ـ نامه های رد و بدل شده با یکی از «کله مکعبی» ها پس از کناره گیری.
ای ـ میل زیر را پس از انتقاد از نوشته ای در تارنگاشت شان که آن را به نشانی تارنگاشت ـ نه نشانی «کله مکعبی» ـ فرستاده بودم، از وی دریافت نمودم. نامه ی انتقادی اینجانب در پی می آید.

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <...@hotmail.com>

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr

cc
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif "markazi@edalat.org"

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif18 October 2008 14:39
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRE: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifhotmail.com

رفیق بزگمهر
این نظر شخصی من است.
به نظر من شما نوسانات نظری و عملی خودتان را با اینکه در ذهن شما جه صلاح است و چه صلاح نیست توجیه می کنید!
یکروز آنچنان به دفتر  احمدی نژاد نامه ستایش آمیز می نوشتید، یک روز آنطور در نقد بز خواندید
یکروز می گفتید پ. و ... بیسواد و مشکوک است و من بخاطر شما مطلب او را از سایت برداشتم امروز مطلب اختصاصی برای او می دهید
یک روز می گفتید باید انشعاب کرد و همین الان 
حزب مستقل زد امروز می گویید انتقاد هم نکنیم.
....
همه اینها هم در عرض جند ماه

رفیق خوب است خود شما مواضع و نظراتتان را روشن بگوید.
خوب تر است که با یک جمع یا گروه از نزدیک کار کنید تا هم شما و هم رفقا صیقل بخورند.
بغرنجی اوضاع این را می طلبد که مواضع هر چه روشن تر عنوان شود.
آنوقت راحت تر می توان در باره مواضع قضاوت کرد و راه درست را مشترکا یافت
با احترام س.

***

Date: Fri, 17 Oct 2008 17:28:38 +0200
From: 
behzad.bozorgmehr@gmail.com
To: 
info@edalat.net; info@edalat.org
Subject: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom

رفقای گرامی
 تاکنون چند مورد نوشته های گاه بسییار ارزشمندی مانند آنچه درباره تروتسکیسم آمده بود، در تارنگاشت شما دیده ام که دچار یک کم و کاستی بنیادی و نشانه ای از درک نکردن اوضاع سیاسی جاری در کشور است. می دانم که احتمالا برخی از شما از این انتقاد خوشحال نخواهید شد و یا شاید حتا رنجیده خاطر شوید. اما چه باک. رفاقت حکم می کند که این ها را یادآوری کنم:
ـ اشاره به «نامه مردم» در نوشتاری که گاه شاید تنها بخش بسیار کوچکی از جستار به این گاهنامه ربط داشته باشد، از ارزش نوشتار بسیار می کاهد؛
ـ حتا بدون اشاره به آنچه «نامه مردم» گفته است، نیز آنها که مسایل را بگونه ای جدی دنبال می کنند، مطلب را درخواهند یافت و به نظر من، در چنان صورتی بیشتر کنجکاو و علاقمند خواهند شد که حقیقت را درک کنند؛
ـ یک گفته یا نوشته می تواند حتا در صورت درست بودن آن، اگر در هنگام مناسب بر زبان نیامده یا نوشته شود، اثری کاملا وارونه داشته باشد. شما خود این را بهتر از اینجانب می دانید و تنها آن را یادآوری می کنم؛
ـ اگر در گذشته ای کمی دورتر که هنوز اوضاع به وخامت کنونی نبود، شاید اینگونه برخورد هنوز محلی از اعراب داشت؛ اما در شرایط کنونی و با افزایش ناگزیر چپ در سرنوشت کشور، این شیوه برخورد بی درنگ مورد سوء استفاده دشمنان چپ قرار می گیرد و ما باید از آن بپرهیزیم

با مهر و سپاس      بهزاد 
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <…@hotmail.com>

cc
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif edalatinfo ,
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifinfo@edalat.org

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif 18 October 2008 16:39
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Re: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com
رفیق محترم!

این کاملا ممکن است که من نیز مانند بسیار کسان نوسانات نظری وعملی داشته باشم. البته خودم چنین نمی اندیشم. من هیچگاه به دفتر احمدی نژاد نامه ستایش آمیز ننوشته ام. تا آنجا که به خاطر دارم، آنچه آنجا فرستادم یکی از نوشته هایم بوده است و گوشزد در مورد اوضاع. من هیچگاه نگفته ام که «باید انشعاب کرد و همین الان حزب مستقل زد». امروز هم نمی گویم که انتقاد نکنیم. آنچه گفته ام به نظرم کاملا روشن است و نیازی به تکرار آن نمی بینم. تنها می توانم از شما خواهش کنم که آن را یک بار دیگر بخوانید. این حرف ها تهمت است و بهتر است در گفتار خود دقت بیشتری داشته باشیم و بی جهت کوشش نکنیم آن دیگری را که مانند شما نمی اندیشد، لجن مال کنیم. این روش خوبی نیست.

آنچه در آن زمان درباره مطلب آقای پ. گفته ام، از روی صدق بوده است. یادم نیست دقیقا چه گفته بودم. ظاهرا شما در چمع آوری این گونه "مدارک" تجربه دارید. کوشش کرده ام تا آنجا که ممکن است برخورد شخصی با هیچ جستاری نداشته باشم؛ گرچه گاه ناگزیر بوده است. آنچه را از نظرم خوب بوده است، پسندیده ام و آنچه را نادرست پنداشته ام نیز در میان گذاشته ام و این موردها گاه در مورد یک شخص خاص رخ داده است. به عنوان نمونه آنچه را که آقای ب. پ. زیر عنوان «چرا چین ...» نوشته اند، نوشتاری شتابزده و در برخی جاها نادرست می بینم و بر آن پایه نیز چیزی نوشته ام که اگر دوست داشتید، در اختیارتان می گذارم. هنوز جایی درج نشده است؛ ولی پنج شش روزی است که آماده است. ممکن است ایشان بار دیگر چیزی بنویسند که من آن را بپسندم، اگر ضرورت داشته باشد آن را تایید خواهم کرد.

من نه با شما و نه با هیچکدام از دیگر رفقای عدالت، دشمنی شخصی نداشته و ندارم و برای همه شما احترام قائل هستم. به نظرم یادآوری گفته برشت در اینجا بیجا نیست که گفته بود: کوشش کنید که سختی راه، روح و روان شما را سخت نکند (نقل به مضمون). از شما چه پنهان، یکی از مهم ترین دلایلی که مرا وادار به ترک گروه «عدالت» نمود ـ گرچه من رسما عضو گروه عدالت نبوده ام و برپایه دعوت گروه که از آن نیز بسیار سپاسگزارم، چند بار در نشست های شما شرکت نمودم ـ به جز برخی روابط به نظرم ناسالم «رفیق بازی» که شما خود بهتر از من آن را می دانید، شیوه برخورد گاه غیر رفیقانه رفقا با یکدیگر که روابط درون گروهی را تا سطح نوعی «رابطه حقوقی» فروکاسته بودند، بوده است. این ها را با تاسف بسیار و صداقت تمام می گویم. امیدوارم این روابط اکنون بهبود یافته باشد.

آنچه که این بار نیز برای شما نوشتم، بازهم برپایه صداقت بوده است و بار دیگر توجه شما رفیق ارجمند و دیگر رفقا را به آن جلب می کنم.

صرف نظر از اتهاماتی که زده اید و من آنها را نادرست و ناشایست می دانم، در مورد سایر مطالبی که نوشته اید بدون تردید بیشتر خواهم اندیشید.

با مهر و سپاس       بهزاد

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر

***

From
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <…@hotmail.com>

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr

cc
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo ,
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifinfo@edalat.org

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif18 October 2008 21:11
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRE: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifhotmail.com

رفیق عزیز:
من به حرف رفقا اهمیت می دهم و به هیچ گفته و عمل آنها سرسری نگاه نمی کنم. با توجه به سطح و کیفیت فعالیت ما فکر می کنم این امر پسندیده ای باشد. اسم این رابگذارید اطلاع جمع کردن یا هر چه دلتان می خواهد.
فاکت این است که در همین ستون «مطالب دریافتی عدالت» نوشتارهای بسیار تندی از شما با «نامه مردم» وجود دارد. من باز به علت سطح مشخص فعالیت ها انتظار دارم تحلیل مشخصی از تغییر نظر و عمل خود ارائه دهید تا من و همه رفقا بدانند و استفاده کنند. می توانید این بحث را در یک نوشتار برای انتشار بیرونی تهیه کنید. بگویید چرا دیروز آنطور برخورد می کردید و امروز آن را صلاح نمی دانید. بگویید شرایط چرا و چگونه تغییر کرده است که این تغییر برخورد را توجیه می کند .
منهم آنوقت نظر خود را می گویم. نظر شما در سطح جنبش راجع به «نامه مردم» همان است که کتباً گفته اید. نظر خود را کتباً تغییر دهید و بعد از دیگر رفقا انتظار تغییر داشته باشید. فکر نمی کنم این غیر منصفانه باشد.
فاکت دیگر این است( البته ممکن است شما از آن خبر نداشته باشید) در واکنش به برخورد سازنده و دلسوزانه ای که تا بحال صورت گرفته برخی ها به برخی از دشمنان سابق خود امتیاز می دهند  و آنها را جلب تشکیلات و صف خود می کنند تا جبهه خودشان را گذرا هم شده تقویت کنند. من به شخصه به نظرات این افراد اهمیتی نمی دهم. سوال و پیشنهاد من به شما برای این بود که ناخواسته شما را در صف آن افراد قرار ندهم.
من در اسرع وقت این بحث را طی نوشته ای علنی خواهم کرد و به سوال شما و سوالات مشابه و ضرورت  پیشبرد مبارزه نظری و ایدئولوژیک در سطح جنبش جواب خودم را خواهم داد.

شما اگر به همین سه شماره اخیر «نامه مردم» نگاه کنید می بیندید که در شماره های 799 و 800 بورژوازی تجازی را تضاد اصلی معرفی کرده اند و درست موقعی که بازار و موتلفه مقابل دولت ایستاده اند و واقعیت تئوری های من درآوری آنها را باطل کرده است، سپاه را عمده می کنند! شما می گویید در مقابل این سکوت شود؟

توچه داشته باشید که کار جمعی و روند ایجاد خرد جمعی مشکل است و هزینه دارد و آنچه که شما در جمع رفقای «عدالت»ا دیده اید بخشی از یک روندعادی کار جمعی و ایجاد خرد جمعی است. در جو بوروکرایتک و اطاعت کورکورانه همه چیز ایجاد می شود جز خرد جمعی.
با احترام
 س.

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <…@hotmail.com>

cc
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo ,
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifinfo@edalat.org

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif18 October 2008 23:45
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

ببینید. موضوع بسیار ساده است. من برای شما یک بار نوشتم، ولی ظاهرا شما به آن کمترین توجهی نکرده اید. به احترام شما و دیگرانی که احتمالا این مطالب را می خوانند، یک بار دیگر این نکات را با شما در میان می گذارم. پس از آن لطفا مرا از این جدل بیهوده معاف کنید، چون راه به جایی نمی برد و من نیز اهل این کار نیستم.

پیش از هر چیز، اگر جای شما بودم از داوری شتابزده و بویژه تهمت و افترا پرهیز می کردم و چنانچه این کار را می کردم، از آن پوزش می خواستم. اکنون نیز پوزش شما را انتطار دارم.

اگر یادتان باشد، بارها و بارها و و نه تنها در ارتباط با این گروه که با دیگران نیز خیلی پیشتر از این ها، مطرح کرده ام که باید کار خود را نمود و حرف خود را زد. حتا محورهایی که برای کار درنظر داشته ام بطور عمده دو جستار اساسی را دربر می گرفتند و همچنان می گیرند:
ـ مبارزه با سیاست نولیبرالیسم سرمایه داری (که اکنون دیگر کم کم به پایان عمر خود نزدیک می شود)؛ و
ـ مبارزه برای صلح و بر ضد جنگ افروزی امپریالیسم
در آخرین نشست گروه عدالت، و حتا در بحثی که پیش آمد، در ارتباط با تشکیلات رسمی حزب تاکید کردم که نباید با کار خود قوه گریز از مرکز ایجاد کرد. این مساله مهم اغلب فراموش می شود که حزب یا سازمان و تشکیلات خودبخود هدف نیست که وسیله است. بارها و بارها و در همین ارتباط همه جا این مساله را مطرح  و برآن تاکید کرده ام و نوشتار ویژه ای نیز برای آن نوشتم که مدتی در تارنگاشت عدالت نیز گذاشته شد. شیوه برخورد نادرست برخی از رفقا دربرگیرنده شخص شما، را نیز در همان نشست ها گوشزد کرده ام. حتما به خاطر دارید.

پیشتر از این ها در یکی دو نشستی که به عنوان میهمان ـ و نه عضو ـ به برخی نشست های «راه توده» دعوت شده بودم نیز همین مطلب را برای آنها که به کار فرقه گرایانه سرگرم بودند، گفته یا مطرح کرده بودم. به برخی از آنها گفته بودم راه منطقی و شرافتمندانه، هنگامی که شما با سازمانی که پیش از آن در آن عضو بوده اید و اکنون نیستید، این است که حزب و سازمان خودتان را تشکیل دهید. اکنون که این کار را نکرده و قصد انجام آن را ندارید، باید شیوه فعالیت خود را طوری تنظیم کنید که به آن سازمان و مجموعه جریان آسیب کمتری وارد آید. البته می دانم که در جریان عمل، این کار بسی دشوارتر از سخن گفتن درباره آن است. بنابراین، اگر خوب دقت کنید و من آن را با نمونه هایی نیز همراه کردم، این جنبه از شیوه اندیشگی اینجانب تغییری نکرده است.

من هیچگاه نگفته ام که انتقاد نباید کرد. چنین سخنی از زبان یا قلم هر که تراوش کند، سخنی کودکانه خواهد بود.  به نظرم برای شما بهتر است مطلب را با یک مثال روشن نمود. این طور به نظرم بهتر است. نوشتار تروتسکیسم و لنینیسم را که در عدالت درج شد در نظر بگیرید: شما (منظور عدالت است) در آن بالا چنین آورده اید:
«در نشریه «نامه مردم» شماره ٨۰۰، مورخ ۵ مهر ماه ۱۳٨٧، نوشتاری به نام «مارکسیسم- لنینیسم یا تروتسکیسم» منتشر شده است. نویسنده مقاله مورد نظر با ذکر برخی کلیات در باره تروتسکیسم، با سکوت کامل از کنار مهم‌ترین خطوط تمایز تروتسکیسم از لنینیسم گذشته است، خطوطی که آگاهی به آن‌ها می‌تواند به خواننده در قضاوت نسبت به استراتژی و تاکتیک حاکم بر فعالیت‌های نویسندگان آن نشریه، و به ویژه نسبت به ارزیابی آن‌ها از سیاست انقلابی و لنینی حزب تودۀ ایران در سال‌های ۱۳۶۱- ۱٣۵٧ کمک کند».

وقتی نوشته را می خوانی که در نوع خود نوشته ارزشمندی است، هیچ جایی دیگر نکته ای نیست که برپایه آن مثلا بحثی پلمیک با «نامه مردم» شده باشد. کاملا طبیعی است که اینجانب به عنوان خواننده فکر کنم چه لزومی به آوردن آن گفته در بالا بود. باور کنید یا نه، حتا آوردن آن مطالب که مثلا نویسنده «نامه مردم» یادش رفته یا نخواسته آن تفاوتهای مهم را در نوشته خود بنویسد حتا از وزن این نوشته می کاهد.

نوشته اید:
شما اگر به همین سه شمار اخیر «نامه مردم» نگاه کنید می بیندید که در شماره های 799 و 800 بورژوازی تجازی را تضاد اصلی معرفی کرده اند و درست موقعی که بازار و موتلفه مقابل دولت ایستاده اند و واقعیت تئوری های من درآوری آنها را باطل کرده است، سپاه را عمده می کنند! شما می گویید در مقابل این سکوت شود؟

خیر. چنین چیزی نمی گویم

نکته دیگر این است که اگر می اندیشید که من به سازمانی یا تشکیلاتی وصل شده ام ، اشتباه می کنید. من ـ باید بگویم با کمال تاسف ـ در هیچ سازمان یا گروهی عضو نیستم و جلب هیچ تشکیلات و صفی هم نشده ام. زیاد فکر خودتان را با چنین اندیشه های بیهوده ای آزار ندهید. اتفاقا دشواری بزرگ جنبش چپ همین یارگیری ها و فرقه بازی ها  و صف بازی هاست که بویژه در میان روشنفکران بویژه آن کسانی که خود را «عقل کل» می پندارند، بسیار رایج است. دچار سوء تفاهم تازه نشوید. منظورم شما نیستید و قصد کنایه و نیش زدن ندارم. بطور کلی گفتم.

نوشته اید:
«من در اسرع وقت این بحث را طی نوشته ای علنی خواهم کرد و به سوال شما و سوالات مشابه و ضرورت پیشبرد مبارزه نظری و ایدئولوژیک در سطح جنبش جواب خودم را خواهم داد.»

من بخاطر ندارم که از شخص شما پرسشی کرده باشم. البته کسی هم جلوی شما را نگرفته که برای ضرورت پیشبرد آنچه که آن را مبارزه نظری و ایدئولوژیک در سطح جنبش می نامید، هر چه دلتان می خواهد بگویید و بنویسید. بگفته ضرب المثل عامیانه خودمان: «سنگ مفت و گنجشک مفت» و بازهم بگفته عامیانه ای دیگر: «عاقبت به خیر باشید»!

نوشته اید:
«نظر شما در سطح جنبش راجع به «نامه مردم» همان است که کتباً گفته اید»
می توانید لطف کنید و برایم بنویسید کدام نظر را کتبا نوشته ام که آنطور که از گفتار شما برمی آید، ظاهرا غیر قابل تغییر و جاودانه است؟

نوشته اید:
«توجه داشته باشید که کار جمعی و روند ایجاد خرد جمعی مشکل است و هزینه دارد و آنچه که شما در جمع رفقی «عدالت» دیده اید بخشی از یک روند سالم کار جمعی و ایجاد خرد جمعی است. از بوروکراتیسم و اطاعت کورکورانه و رفیق بازی همه چیز بیرون می آید بجز خردجمعی»

حتما اندرز شما را در مورد کار جمعی و روند ایجاد خرد جمعی درنظرخواهم گرفت. ولی اجازه بدهید هرکس از دید خود سخن بگوید. شما نمی توانید و اجازه ندارید از سوی من سخن بگویید؛ همانگونه که من چنین اجازه ای را در مورد شما یا هیچکس دیگری ندارم. آنچه من در جمع عدالت دیده ام همان است که پیش از این گفتم و به همین دلیل با آن جمع تن به همکاری ندادم. من این جمع را جمعی ناهمگون، با روش هایی نادرست و نارفیقانه ـ همانگونه که خود شما در یکی دو ای ـ میل خود نمونه هایی از آن را به نمایش گذاشتید، دیدم. کوشش اینجانب برای آنکه تاثیری مثبت برکار آن جمع بگذارم، نتیجه بخش نبود. با این همه، همانگونه که پیشتر نیز نوشتم برای تک تک شما احترام قایلم و امیدوارم روابط درونی شما هرچه بهتر شده، به کار گروهی واقعی نزدیک تر شود.

تندرست و نیرومند باشید

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر
***

From
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <…@hotmail.com>

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr

cc
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo ,
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifinfo@edalat.org

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif19 October 2008 16:41
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRE: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifhotmail.com

shooma khodayi tafre ravi hastid.
hamin
s

·         برجسته نمایی ها از اینجانب است.    ب. الف. بزرگمهر
***
متن ای ـ میل اینجانب به مسوول روابط عمومی تارنگاشت در آن هنگام و پاسخ وی

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif"...@web.de" <...@web.de>

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif19 October 2008 17:31
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifFwd: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

ب... جان!

من این آدم را با وجود همه ضعف هایی که داره دوست دارم و امیدوارم به دشواری های روحی ـ روانی که به نظرم از آن رنج می بره، غلیه کنه. برای همین دلم نمی خواد این را که می نویسم، ببینه و بیشتر ناراحت بشه. اما جریان من و ایشان و شاید تا حدودی گروه عدالت، شبیه همون ضرب المثل است که می گوید: «من پوستین را ول كردم ، پوستین مرا ول نمی كند».

....کاش قلم پام شکسته بود ...

قربانت بهزاد
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif...@web.de

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif19 October 2008 18:16
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: Fwd: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifweb.de

r. gerami Behzad,
man motasefaneh emrooz hamin alan) az in moravedat motale shodam, mohtavaie namehye shoma ra (baz ham motasefaneh) ham natavanestam bekhanam (systeme man dar manzel eshkal darad). zemne ezhare taasof khod az in moravedat, khaheshmandam mohtavaye in namehye akher ra mojadadan dar ghalebe WORD barayam befrest ke ba ham dar morede an sohbat konim.
ghorbanat B.
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifsepehr@web.de

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif19 October 2008 18:41
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: Fwd: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

refigh e  gerami B...,

hameh ye in moravedat be adres e email e EDALAT ferstadeh shodeh ast. be nazaram az haman ja mitavani bekhanid. man bish az an ke az tohmat ha va raftar na-refighaneh ye in "refigh" narahat basham, negaran e khod e ishan hastam. chon ba vojod e hameh in harf ha ishan ra ghalban doost daram va salamat va tandorosti ye vey ra arezoomandam. nemidanam; shayad vazifeh ye shoma va digar e rofaghast ke be in refighh komak konid ta khod ra biabad. vey agar in ra befahmad ke hezb va sazeman vaghean faghat vasileh ast, ingooneh ba shetab-zadegi va sang-deli (moteassefam ke in vazheh ra be kar mibaram) ba rofaghay e khod barkhord nemikard. ba vojood e ehteram e ghalbi ke baray e hameh ye rofagha daram, khoshhalam ke be hamkari ba Edalat payan dadam. bebakhshid ke in ra migooyam.

Aknoon ke in harf ha ra baray e shoma mizanam, sargarm e khandan e Hadaf e Adabiat az Maxim Goorki hastam va az shoma che penham, gilassi ham mashroob ke hichgah ( be tanhayi) adat be khordan e an nadaram, dar kenaram hast ke be salamati ye Goorki va Lenin ke an neveshteh, hamantoor ke ehtemalan midanind, nokhostin barkhord e Goorki ye javan ba Lenin ast va tasiri ghatyi baray e baghieh ye zendegiash dashteh ast, be salamati an ha va niz refigh hamraham sar keshidam. aknoon niz be salamati ye shoma va sayer e rofagha, che anha ke rafteh and, che anha ke mandeh and va hadaf  va vasileh ra ba yekdigar nemiamizand, minoosham. be salamati ye hameh ye ravan hay e pak!

ghorbanat    Behzad


***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif"…@web.de" <…@web.de>

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif22 October 2008 17:23
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifFwd: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com
B... jan,

fekr mikonam baghieh ye email ha ra daryaft kardeh id. in akharin az in seri email hay e pooch o bi-mani ast ke az ishan gerefteh am. dar in email be khodayi tafre ravi motaham shodeh am. nemidanam chenin KHODAYI dar Yonan e Bastan vojood dasht ya na. agar bood hatman man kheyli shebih e vey boodeh am?!

be sath e barkhord e sakhifaneh ishan tavajoh nemayid va hatman, ham be khater e khod e ishan va ham be khater e man va niz be khater e princip hay e akhlaghi, siasi, ... chareh yi baray e an ha bejooyid.

ghorbanat    Behzad
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif22 October 2008 20:00
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifFwd: [Post Daryafti] darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

به تارنگاشت عدالت

چندی پیش انتقادی از شیوه برخورد تارنگاشت شما مطرح نمودم. عضوی از اعضای گروه شما ـ گرچه به عنوان نظر شخصی ـ تهمت هایی ناروا، سخنانی پر از گزافه گویی درباره اینجانب اظهار داشتند. البته علیرغم این ها به ایشان پاسخی سنجیده همراه با ملایمت دادم. اکنون پرسش و درخواستی از شما دارم که خواهان پیگیری جدی آن هستم.

آیا ایشان به نمایندگی از سوی گروه عدالت به چنین کاری دست زده اند و سخنانی که به میان آورده اند، نظر تارنگاشت عدالت است؟
اگر نه، آیا فکر نمی کنید که پاسخ ایشان به اینجانب هرچند به عنوان نظر شخصی، سوء استفاده از امکانات تارنگاشت به شمار می آید و تارنگاشت به هر حال در این مورد مسوول است؟

با توجه به آن که از یکی دیگر از اعضای گروه ای ـ میلی دریافت داشتم با این مضمون: « که به انتقاد شما رسیدگی خواهد شد» خواهشمندم، دو پرسش بالا را رک و پوست کنده و روشن پاسخ دهید. پیشاپیش سپاسگزارم.

ب. الف. بزرگمهر 
***
آخرین ای ـ میل از «کله مکعبی» که به آن پاسخ ندادم

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif M. G. <…@hotmail.com>

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Behzad Bozorgmehr ,
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif23 October 2008 14:24
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRE: [Post Daryafti] Fwd: darbareh ye shiveh ye barkhord ba Nameh Mardom
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifhotmail.com
 23/10/2008

آقای عزیز
شما کجای مفهوم نظر شخصی را نمی فهمید؟
از امکانات جمعی استفاده نشده است. نظرات شخصی ابراز و به اطلاع همراهان رسیده است. همه در جریان مکاتبات من و شما هستند. سعی نکنید فتنه برپا کنید.
س.
***
۶ ـ اصطلاح «کله مکعبی» را در نوشتاری دیگر درباره خشک مغزانی که بجای اندیشیدن، جستجو و پژوهش، گرایش به گردآوری سند و مدرک و استفاده گاه و بیگاه، بجا و بیشتر نابجا از آنها برعلیه دیگران دارند، بکار برده ام. چنانکه روشن است، سند و مدرک در کله های گرد آنگونه که باید و شاید خوب جای نمی گیرند! برای «کله مکعبی» آنگاه که چیزی بر زبان آمد یا نوشته شد، یکبار و برای همیشه، حکم حقیقت مطلق می یابد.

از زبان پیامبر اسلام آمده است:
«آنگاه که خداوند قلم را آفرید، فرمود: ای قلم! آنچه را که تا روز قیامت واقع می شود، بنویس.» (خدائق الحائق)

۷ ـ «دست چپ و راست "گم" کرده»، تارنگاشت «عدالت»، ۵ اسفند ۱۳۸۹

۸ ـ همانجا

۹ ـ همانجا

۱۰ ـ تصویر نامه ی اینجانب به رییس جمهوری ایران در ۲۴ اکتبر ۲۰۰۶

۱۱ ـ  همانجا

۱۲ ـ  همانجا

۱۳ ـ  همانجا

۱۴ ـ  همانجا

۱۵ ـ  همانجا

۱۶ ـ
On 21/11/06, A. A. <…@hotmail.com> wrote:


Salam,

man Motaesafene Hanooz Natavanestsm in Matn ra Bekhanam Mitavanid dar word beferestid. Mamnoon.

aaz
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifA. A. <…@hotmail.com>

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif21 November 2006 09:07
subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif Re: Nameh
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

Refigh e gerami,

lotfan be pevast tavaggoh farmayeed
 
ba mehr o sepas

Behzad

 
·         منظور از «نامه» (nameh)، در پاره ای از این ای ـ میل ها، همان نامه ی اینجانب به احمدی نژاد است. ای ـ میل ها با چند ستاره از یکدیگر جدا شده اند. برجسته نمایی ها در همه ی ای ـ میل ها از اینجانب است.

***

On 25/10/06, a. a. <…@hotmail.com > wrote:

Man Dishab Nameye shoma Ra didam. Gar Che Nesbate Be Barkhorde Shoma Ba
dideye Mosbat Minegaram
, Fekr Nemikonid Kami Zood Ast Va Shayad Behtar Bashad Kami Sabr Konid? Ba ehteram,

a.

***


from
25/10/2006https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif   Behzad Bozorgmehr 

To
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif A. A. <...@hotmail.com>


آ... گرامی



پرسش شما را درست نفهمیدم. این نامه در چارچوب نوشته ی اخیرم: «کدامین گزینه پاسخگوست؟» و شما نیز آن را خوانده اید، بیشتر قابل درک خواهد بود. معنای این نامه خوشبینی بیجا یا خوش خیالی و سرایت آن به دیگران نیست؛ گرچه میدانم برخی ها آن را این طور خواهند فهمید؛ چون اینگونه دوست دارند که بفهمند. چه باک. این نامه بنظر خودم در درجه نخست هشدار و شاید نوعی هل دادن احمدی نژاد به سویی باشد که باید حرکت کند. هیچگونه خوش خیالی هم نسبت به شخص ایشان ندارم. عمیقا اعتقاد دارم که در شرایط نبود یک نیروی چپ قوی و سازمان یافته در کشورمان، بویژه اگر شرایط بحرانی شود از احمدی نژاد و احمدی نژاد ها کاری ساخته نخواهد بود و همانگونه که در نوشته ام آمده است: "این جناح [نیروی چپ ] هنوز از درک رابطه تنگاتنگ شیوه و شکلی از دمکراسی ـ که بدون تردید همانند هیچکدام از دمکراسی های بورژوایی نخواهد بود ـ  با عدالت اجتماعی در میهنمان ناتوان است. "

به صحبتهای اخیر احمدی نژاد توجه کنید. این همان خرده بورژوازی تنگ نظر است که انتقاد میکند . «... بخشی از نیروهای درون و پیرامون حاکمیت، بطور عمده دربرگیرنده نمایندگان قشرهای خرده بورژوازی، واقعا منتقد سیاستهای امپریالیستی است و خواهان انجام اصلاحات اقتصادی- اجتماعی بسود توده های زحمتکش شهری و روستایی می باشد. این نیروها بدلیل قشربندی و پاره پاره بودن و نیز نداشتن افق دید طبقاتی یگانه، برنامه کار درستی ندارند. «... از آنجا که   خرده بورژوازی از رشد سرمایه داری زیان می بیند و با تکامل آن ورشکست شده و از میان می رود قادر است بسیاری از جوانب منفی رشد سرمایه داری را ببیند و از آن انتقاد کند. اما از آنجا که آینده روشنی ندارد قادر نیست این انتقاد را بر مبنای علمی محکمی استوار ساخته، شیوه تولیدی مترقی تری از سرمایه داری ارایه دهد. و بنابر این تا زمانی که از موضع خویش دست نکشیده و به موضع پرولتاریا نپیوسته است چشم دیدن آینده را ندارد، تکامل را درک نمی کند و از موضع ارتجاعی دفاع از گذشته به آینده می نگرد» برنامه های اقتصادی ـ اجتماعی ارایه شده بوسیله این نیروها در بهترین حالت همان است که بدرستی «اقتصاد سقاخانه ای» و یا "سیاست وصله پینه ای" نام گرفته است گنجاند...[بهمین دلیل] اکنون نیز برنامه اقتصادی علمی از جناح چپ باید ارایه شود.» گرچه صحبت من درباره شخص احمدی نژاد بطور خاص هم نیست؛ چرا که این برآیند نیروها و فشار بسیار شدید از پایین است که وی و دیگران را به چنین موضع گیریهایی می کشاند؛ ولی بهر حال واقعیتی انکارناپذیر است. واقعیتی که برخی ها آن را نمی خواهند ببینند و خیال خود را بکلی آسوده کرده اند. بجای طرد راه رشد سرمایه داری می گویند طرد ولایت فقیه و آنقدر شکیبایی خواهند داشت تا ولایت فقیه بالاخره طرد شود؛ شاید هم بدست یانکی ها! چه تفاوتی میکند. آنها نهابتا خوشحال خواهند شد که حرفشان سبز شده است و لحظه ای را انتظار می کشند که شرایط بنحوی دگرگون شود که به آنها بگویند: بفرمایید آقایان! همه چیز برای فعالیت شما آماده است. حمام آفتاب سالیانه قبرس نیز همچنان برقرار خواهد بود! 

صحبت من بر سر گزینه هایی است که رژیم ایران با آنها روبروست و تاکنون از رودررویی با واقعیت فرار کرده است. صحبت من بر سر این مساله است که ما پیگیران سوسیالیسم علمی چرا بجای مسایل مهمی چون راه رشد اقتصادی- اجتماعی وقت خود را بر سر بسیاری  مسایل بسیار غیر عمده صرف کرده ایم و همچنان می کنیم. راه دوری نمی روم. به همان گقتگوهای پالماسکه ای (پالتکی) دقت کنید؛ به اندازه کافی روشن است. کار به آنجا کشیده شده است که حتی شرکت در انتخابات شوراهای شهر و روستا نیز بزیر علامت سوال برده می شود. افتخار آنها این است که توسط حزبهای برادر به کنفرانسهایی دعوت می شوند. چه افتخار بزرگی!

من بهرحال پرحرفی کردم و سر شما را درد آوردم و شاید هم بی ربط نیز سخن گفته ام. بهر حال من مسوولیت آنچه را که گفته ام، همواره پدیرفته ام و این بار نیز.
با مهر و سپاس              بهزاد
***

On 27/10/06, a.a.<…@hotmail.com> wrote:

Salam,

man Moshkele Anchonani Ba Matne nameh Nadashtam. Fekr Kardam Ke An Baraye Enteshar Ferestadeh Shode Bood Va goftam Ke shayad Zood Bashad. Man KamoBish Ba Tahlile Shoma Movafegham, Garche Shayad Betavan Ahmadi Ra Az layehaye Borj. Boorokrat Niz Be hesab Avard.

A.
***

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 28/10/2006

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif A. A. <...@hotmail.com>

https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: Nameh                                                                                                                                                                       
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifgmail.com

رفیق آ... گرامی

من حالا متوجه شدم که منظور درج مطلب در تارنگار بوده است. کوتاهی از من بوده است که نارسا نوشته بودم. منظورم در واقع آن بوده است که حتی با درج آن مشکلی ندارم و از نوشتن چنین نامه ای که برای من نخستین تجربه بود، دفاع خواهم کرد، ضمن اینکه درونمایه نامه نیز بخودی خود گویا هست.  در مورد بقیه نوشته ها نیز امیدوارم هیچوقت رودرواسی در کار نباشد. همیشه میتواند یک نوشته، مقاله و مانند آنها بهر دلیلی با خط مشی یک روزنامه یا تارنگار جور درنیاید و یا مثلا از نظر زمانی منطبق نباشد و ...بهر حال من دوست دارم همانطور که خودم رک و پوست کنده حرفم را میزنم، همانگونه نیز بشنوم و مشکلی از این جهت نیز ندارم.

در مورد شخص احمدی نژاد، همانطور که در زندگینامه اش آمده است برخاسته از لایه های پایین خرده بورژوازی و نزدیک به طبقه کارگر است. برخی از این خصوصیات طبقاتی را کسی که در بین کارگران کار کرده باشد ... به آسانی میتواند دریابد. نکته ای را که از نظر تاریخی و بویژه اقرادی که در دولتهای ایرانی از دیرباز تاکنون به مقامات دولتی رسیده اند، نباید از نظر دور داشت این است که احمدی نژاد یکی از آن استثناها بشمار می آید. این استثناها هم معمولا در سر بزنگاههای تاریخی رخ داده است و معمولا نیز پایانی غم انگیز و تراژیک دارد. من از همان ابتدا که وی بر سر کار آمد با خودم فکر کردم ـ  و فکر می کنم یکبار هم در اتاق پالتاک هواداران حزب گفتم ـ که وی را سرانجام نابود خواهند کرد. اکنون هم در این زمینه تقریبا شکی ندارم، بویژه از آن جهت که وی بیشتر به بزی بلاگیر میماند که سرانجام قربانی هدفهای دیگران خواهد شد. علاوه بر این من تا آنجا که تجربه زندگیم با آدمها اجازه میدهد، شخص وی را علیرغم همه ارتباطات مشکوک حجتیه ای وغیره اش فردی با خلوص نیت بالا و فردی عملگرا میدانم که تلاش میکند عملش با حرفش منطبق باشد. من این را علیرغم ناتوانیهای دولتش در برآوردن خواستهای مردم می گویم. حتی از شما چه پنهان، منطقی که وی در بیشتر سخنرانی هایش بکار برده است و می برد ـ نمیدانم مربوط به خود اوست یا افراد دیگری آنها را تهیه میکنند ـ را بسیار قوی تر از دوستان کمونیست در اتاق پالتاک و ... می بینم.


اما همه اینها تنها یک تجزیه و تحلیل درباره یک فرد است و من بطور جدی مخالف آنچنان بحثهای اجتماعی هستم که فرد را از زمینه ای که در آن کار و فعالیت می کند جدا میکند و به داوری می نشیند. نمونه های تاریخی آن هم بسیار روشن است: مثلا سیر و سرنوشت دکتر حسین فاطمی یا داریوش فروهر و بسیاری دیگر ... مانند گردویی که وقتی می افتد چندین چرخ میزند و همین خود دلیلی است که در مورد فرد فرد آدمها تا چه اندازه با احتیاط باید بود و نهایتا بحکم سعدی که دو صد گفته چون نیم کردار نیست،  کردار را باید ملاک سنجش قرار داد، آنهم در طی یک دوره زمانی نه خیلی کوتاه. 

باز هم پرحرفی کردم.


قربانت      بهزاد


***

۱۷ ـ نامه فرستاده شده به «عدالت» دربردارنده ی رونوشت نامه ام به رییس جمهور ایران


رفقای گرامی

نامه زیر را به نشانی ای که ظاهرا مربوط به رییس جمهور ایران است، فرستادم و رونوشت آن را برای اطلاع شما نیز میفرستم. در صورت لزوم می توانید آن را در تارنگار درج نمایید؛ گرچه شاید چندان ضرورتی نیز نباشد. هر گونه صلاح میدانید  

با مهر و سپاس             بهزاد


From: Behzad Bozorgmehr < behzad.bozorgmehr@gmail.com>

Date: 24-Oct-2006 08:21

Subject: An article

۱۸ ـ «دست چپ و راست "گم" کرده»، تارنگاشت «عدالت»، ۵ اسفند ۱۳۸۹

۱۹ ـ «آدم دست چپ و راستش را هم گم می کند!»، ب. الف. بزرگمهر، ۴ اسپند ۱۳۸۹ 

۲۰ ـ «پنبه در ماتحت میّت کسی گذاشتن» یک زبانزد عامیانه و از دید من زیباست که به معنای رفع و رجوع یا توجیه کردن اشتباهات کسی و وارونه جلوه دادن آنهاست. (نگاه کنید به «کتاب کوچه»، احمد شاملو).

این توضیح را بویژه برای آن گروه از ایرانیان که کاربرد چنین زبانزد هایی (ضرب المثل) را ناسزاگویی و بی ادبی می دانند، ناچارم یادآور شوم!

۲۱ ـ برایم نوشته بود:
«... از قافله به حرکت افتاده جدا و عقب نباید بود.»

۲۲ ـ

from
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifBehzad Bozorgmehr 

to
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifedalatinfo

date
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif19 November 2006 17:01
Subject
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gifRe: pishnahad
mailed-by
https://mail.google.com/mail/images/cleardot.gif gmail.com


رفقای گرامی

در ارتباط با همکاری عملی مشترک و تنگاتنگ چند نکته را فهرست وار درمیان می گذارم :
ـ تارنگار را می توان تا حدودی تخصصی کرد به نحوی که از دیگر تارنگارها متمایز باشد. همانگونه که پیش از این هم نوشته بودم، می توان از جنبه خبری آن (ستون میانی تارنگار) کاست و بر جنبه تئوریک آن بازهم افزود. این موضوع بویژه با توجه به کاستی هایی که در این زمینه بطور کلی و عمومی وجود دارند، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛

ـ تارنگار از نظر شکل و شمایل می تواند زیباتر و دلپسندتر شود مثلا از حروف بزرگتر
استفاده شود؛ صفحه بندی تغییر کند و غیره؛

ـ درج اخبار با تفسیر همراه باشد. از دید من درج خبرها و اظهار نظرهایی که در جهت مخالف دیدگاه تارنگار هستند، به هرحال نوعی تبلیغ برای آنهاست . متاسفانه در «عدالت» هم مانندبرخی تارنگارهای دیگر چپ چنین رویه ای دیده می شود. این نشانه چیست؟ بی تجربگی سیاسی یا چیزی دیگر؟! من هیچگونه نیازی به درج خبر بدون تفسیر در مورد این که مثلا فلان حجت الاسلام در مورد خصوصی سازی بهمان شکر را میل فرموده اند نمی بینم؛

ـ بخشی زیر عنوان گفتگو و تماس با خوانندگان در نظر گرفته شود و نظرات خ وانندگان در آن بازتاب یابد؛

  ـ در بخش «درباره ما» زیر عنوان «درباره تارنگاشت «عدالت» و همکاری با آن» چنین آمده است:

«4 ـ به اعتقاد ما، به دلایل پی آمدهای ناشی از بحران سیاسی و ایدئولوژیکی جنبش چپ و بغرنجی و پیچیدگی بیش از پیش تحولات سیاسی ایران و جهان، وجود تنوع دیدگاه ها و خط مشی سیاسی در جنبش یک واقعیت عینی است. ما به این تنوع باور داریم و پذیرش صادقانه و واقع بینانه آن را تنها راه تقویت فرهنگ و روحیه دمکراتیک در صفوف نیروهای چپ و گسترش فعالیت آن ها می دانیم. 



5ـ تارنگاشت «عدالت» در واقع محل انعکاس نظرات گوناگون همه هواداران سوسیالیسم علمی است. و از این رو از همه مدافعان این اندیشه دعوت می کنیم تا تقاضای همکاری ما را بپذیرند و با ارسال نظرها، پیشنهادها و مقاله های خود بر غنای تارنگاشت بیفزایند. »

من فکر می کنم، همانگونه که در بخشی از جملات بالا نیز مستتر است، وجود تنوع دیدگاه ها و خط مشی سیاسی در جنبش بعنوان واقعیتی عینی، پی آمد بحران سیاسی و ایدئولوژیکی جنبش چپ است که خود نیز ناشی از شرایط یورش به حزب، شکست، کمبود ناگهانی رهبران و کادرهای ارزشمند حزبی، فروپاشی شوروی و برخی عوامل دیگر می باشد. درست به همین دلیل می توان تمام کوشش را بکار برد تا حزب توده ایران به هر نحو ممکن تقویت و بازسازی شود. می توان تمام نیرو را بکار برد تا آن «تنوع دیدگاهها » در چارچوب یک خط مشی سیاسی بهم بافته شود و وحدت اراده و عمل حزب تا آنجا که ممکن اشت زیرپا گذاشته  نشود. به نظر من تقو یت فرهنگ و روحیه دمکراتیک در صفوف نیروهای چپ واقعی حتما و حتما می تواند با مرکزگرایی (سانترالیسم) حزبی مستحکم گردد. در این باره، حتی اگر نخواهیم به  گذشته دورتر نگاه کنیم، سرنوشت جریان هایی مانند «راه توده» و «سازمان اکثریت» که بیشتر به یک باشگاه می ماند تا یک سازمان سیاسی، به اندازه کافی درس آموز و گویاست. فکر می کنم فرمولبندی این جملات میتواند تغییر یابد .  



ـ و نکته پایانی این که سیاست تارنگار، اگر قرار است بیش از این بر اساس منافع طبقه کارگر تنظیم شود ،  می تواند بدون شائبه و دیپلماسی مرسوم حزبها، جریانات و روزنامه های بورژوا، بدون ملاحظات نادرست معمول با این یا آن و با شجاعت و قاطعیت لازم همراه باشد. می توان در این زمینه هم شعار « کارگر در مبارزه و پیکار خود چیزی جز زنجیر پای خود را از دست نخواهد داد» را رهنمون کار و پیکار قرار دا د. هر کژی را بی برو برگرد نشان داد و از روشهای دیپلماسی دوری جست.

با مهر و سپاس

ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!