«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

مصاحبه با رفیق دکتر مظهر حیدر عضو کمیته مرکزی و دبیرخانه مرکزی و مسوول شعبه بین‌المللی حزب کمونیست پاکستان


رفیق مظهر حیدر در سال ۱۹۴۳ در هندوستان به دنیا آمد و پس از تقسیم هندوستان و جدا شدن کشور پاکستان از آن بر پایه اصول مذهبیِ مسلمانان ساکن هندوستان، در ماه اوت ۱۹۴۷ به همراه خانواده‌اش به پاکستان مهاجرت کرد. خانواده او در کراچی سکنا گزید و او نیز در همان شهر تحصیلات مقدماتی و عالی‌اش را به پایان برد. در سال ۱۹۶۳ وارد فعالیت در سازمان دانشجویی حزب کمونیست پاکستان شد. در آن زمان از ممنوع اعلام شدن فعالیت حزب کمونیست پاکستان و تمامی سازمان‌های آن از سوی دولت پاکستان ۹ سال می گذشت. هنگامی که در دانشگاه پزشکی «داو» درکراچی دانشجوی پزشکی و جراحی بود، دبیر واحد «فدراسیون سراسری دانشجویان» در آن دانشگاه شد. او در سال ۱۹۶۶ به عضویت حزب کمونیست درآمد و در سال ۱۹۶۹ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. رفیق مظهر حیدر در سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۶) مدت کوتاهی در ایران، در شهر دماوند، در مقام پزشک کار کرد. او سپس به پاکستان بازگشت و در وزارت بهداشت و درمان به خدمت مشغول شد.

رفیق حیدر در سال ۲۰۰۲ به عضویت کمیته مرکزی و دبیرخانه مرکزی حزب کمونیست پاکستان انتخاب شد و از ژوئن ۲۰۱۰ (خرداد ماه ۱۳۸۹) مسئولیت شعبه بین‌المللی حزب کمونیست پاکستان را بر عهده گرفت. علاوه بر این، او عضو فعال هیأت تحریریه «انجمن نویسندگان مترقی» هم هست.

در ارتباط با اوضاع بحرانی پاکستان، «نامه مردم» اخیراً مصاحبه ‌یی با رفیق مظهر حیدر انجام داد که آن را در زیر می‌خوانید.

س ـ قتل «سلمان تأثیر» و تظاهرات پر سر و صدای نیروهای اسلام گرای پاکستان در حمایت از قاتل او و قانون جزای کفّار، از نفوذ هولناک و نگران کننده نیروهای ارتجاعی در کشور پاکستان حکایت دارد. چه عواملی موجب شده است که نیروهای اسلامی چنین نفوذی در حیات سیاسی پاکستان داشته باشند؟

ج ـ محمدعلی جناح، بنیادگذار پاکستان، خود معتقد به سکولاریسم بود. با وجود این، او از عامل مذهب برای گرد آوردن مسلمانان شبه جزیره هندوستان در «مُسلم لیگ» استفاده کرد. سخنرانی‌های او در برابر مردم در جریان کارزار تقسیم هندوستان و ایجاد کشور پاکستان برپایه مذهب، زمینه‌ مناسب را برای اسلام گرایان به وجود آورد تا پس از مرگ او خواستار اجرای قوانین اسلامی در پاکستان شوند. متأسفانه رهبران سیاسی پاکستان همیشه، به دلیل منافع شخصی، ترجیح داده‌اند که در برابر پیشروی اسلام گراها عقب‌نشینی کنند. در دوران جنگ سرد نیز امپریالیسم دولت‌های متوالی پاکستان را تشویق می‌کرد که از احساسات مذهبی مردم به ضد جنبش جهانی کمونیستی استفاده کنند. پس از انقلاب ثور [ جنبش افسران و سربازان هوادار حزب دمکراتیک خلق افغانستان و برآمدن نور محمد تره کی در ۱۳۵۷] در افغانستان، سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و سازمان‌های اطلاعاتی پاکستان از عنصرهای مذهبی برای سازمان‌دهی یک ”جهاد“ به ضد انقلاب افغانستان استفاده کردند. عامل هایی مانند عقب‌نشینی مستمرّ رهبری سیاسی کشور، توجه نظامیان و نهادهای نظامی به منافع و اولویت‌های خاص خود و نیز نقشه‌های امپریالیستی در منطقه، همه و همه منجر به ایجاد زمینه رشد و قدرت‌گیری بی‌سابقه نیروهای اسلام گرا در این کشور شده است.

س ـ غالباً از پاکستان به عنوان کشوری نام برده می‌شود که در بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دست و پا می‌زند. سیل‌های ویرانگر چند ماه پیش در کشور، فقر، تروریسم، هرج و مرج در مناطق قبیله‌ای و بی‌ثباتی سیاسی، همه نشانگر ناتوانی دولت در حل و فصل مسائل و راه گشایی به منظور برطرف کردن آن ها است. ویژگی‌های حزب حاکم «مردم پاکستان» را چگونه می‌بینید؟ به نظر شما چه عامل های کلیدی سبب شده است تا پاکستان که کشوری امروزی است، به چنین وضعیت ناگوار و تیره ‌روزانه ای بیفتد؟

ج ـ عوامل متعددی در شکل‌گیری وضعیت کنونی در پاکستان مؤثر بوده‌اند. سیاست‌های مبتنی بر ایجاد و حفظ کشمکش در مرزهای شرقی با هندوستان و وجود یک وضعیت ناپایدار درازمدت در غرب پاکستان، کشور ما را از همان آغاز به متحد «ایالات متحد آمریکا» تبدیل کرد. در دوران جنگ سرد، پاکستان یکی از کشورهای جبهه مقدم این جنگ با کشورهای سوسیالیستی بود. همچنین، پاکستان در جنگ امپریالیستی بر ضد انقلاب افغانستان فعالانه شرکت کرد؛ همان طور که در حال حاضر هم در به اصطلاح ”جنگ بر ضد ترور“ شرکت دارد. کشور کم‌توسعه یافته ما بار هزینه‌های دم و دستگاه‌های نظامی و غیرنظامی پیشرفته‌ای را به دوش دارد؛ به طوری که ۸۰ درصد بودجه کشور صرف امور دفاعی و پرداخت بدهی‌ها می‌شود. بحران اقتصادی به‌تدریج کشور ما را در ورطه مسائل اجتماعی متعددی فرو برده است که منجر به افزایش جرم های گوناگون، به‌ویژه فساد و رشوه‌خواری شده است. وقوع فاجعه های طبیعی سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۱۰ هم به وخامت اوضاع دامن زد.

حزب مردم پاکستان در اواخر دهه ۶۰ میلادی از سوی ذوالفقار علی بوتو پایه‌گذاری شد. آقای بوتو یک فرد لیبرال بود که دانش گسترده‌ یی در زمینه‌های گوناگون علوم و سیاست معاصر داشت. همو بود که همراه با دموکراسی و اسلام، شعار سوسیالیسم را نیز در برنامه حزب گنجاند و از شعار «نان، پوشاک، مسکن» برای جلب حمایت اکثریت مردم به بهترین نحو استفاده کرد. اکثر نیروهای مائوئیست به کمپین او پیوستند و توده‌های مردم نیز به مرور زمان او و حزب او را خیرخواه خود دانستند. او پس از به قدرت رسیدن، بانک‌ها، شرکت‌های بیمه، صنایع بزرگ و مؤسسات آموزشی را ملی کرد. اما این اقدام های او، ملی کردن به معنای واقعی نبود، بلکه اداری (بوروکراتیزه) کردن این مؤسسات بود. تولید کاهش یافت، سرمایه‌ها از کشور فرار کردند و سطح کیفیت افت کرد. به دلیل برخوردهای اشرافی او، سوسیالیست‌ها شروع به بیرون رفتن از حزب او کردند و محبوبیت حزب به ‌سرعت رو به کاهش گذاشت. اما حتی امروزه هم که شعار «مساوات محمدی» جایگزین شعار سوسیالیسم شده است، بیش از ۳۰ درصد رأی دهندگان در انتخابات به حزب مردم رأی می‌دهند. رهبری کنونی آن حزب هم سهم زیادی در کاهش محبوبیت حزب داشته است. اعضای حزب بیشتر از بین مردمان معمولی متعلق به طبقات پایین و میانی، صاحبان مشاغل، سرمایه‌داران کوچک و اربابان و خان‌های فئودال هستند که سیاست‌های حزب را تنظیم و نظارت می‌کنند.

س ـ شناخت شما از هویت و برنامه‌های نیروهایی مانند «مُسلم لیگ»، «جماعت اسلامی»، و «جنبش متحده قومی» چیست؟ تفاوت اساسی آن ها در چیست؟

ج ـ سه سازمانی که از آنها نام بردید، ماهیت طبقاتی، برنامه و خط مشی‌های به‌کلی متفاوتی با یکدیگر دارند. پایگاه طبقاتی «مُسلم لیگ» که اکنون به شاخه‌های متعددی تقسیم شده است، پایگاه فئودالی است. دلیل حمایت آن از یک میهن جداگانه، تأمین و تضمین منافع طبقه فئودال مسلمان هندوستان بوده است. در پی صنعتی شدن کشور، به تدریج صاحبان صنایع کوچک نیز به صفوف این سازمان پیوستند. رهبری کنونی «مُسلم لیگ» به طور عمده برخاسته از میان این گروه است. اما اکثریت اعضای آن از میان اربابان فئودال، رؤسای قبیله ها، و پیروان و حامیان آن ها در طبقات پایین و میانه اند. این سازمان از لحاظ موضع سیاسی، راست میانه محسوب می‌شود که در پی ائتلاف با دسته‌بندی‌های نظامی، عنصرهای مذهبی و کشورهای امپریالیستی است تا از این طریق بتواند موقعیت سیاسی‌اش را تحکیم کند.

«جماعت اسلامی» اما، یک حزب مذهبی معتقد به پان ـ اسلامیسم است. این سازمان شباهت‌هایی با عنصرهایی دارد که اکنون در کشور شما قدرت حکومتی را در دست دارند. ساختار تشکیلاتی آن مشابهت‌هایی با حزب‌های کمونیست دارد که شمار اعضای‌شان محدود است؛ ولی پایگاه توده‌ای گسترده‌ای دارند. اعضای آن بیشتر از بین طبقه متوسط، صاحبان مشاغل، و مذهبی ها در بخش‌های گوناگون جامعه هستند. در گذشته همیشه متحد نزدیک سردمداران نظامی پاکستان و کشورهای امپریالیستی بوده است. اما پس از ۱۱ سپتامبر، مثل بقیه اسلام گراهای متعلق به نحله‌های فکری پان ـ اسلامیسم، تا حدی رنگ عوض کرده است.

«جنبش متحده قومی» در آغاز «جنبش مهاجر قومی» نام داشت و به خواست و اراده نظامیان و برای مقابله با محبوبیت حزب «مردم پاکستان» در ایالت سند تشکیل شد. این گروه کار خود را به صورت یک سازمان فاشیستی آغاز کرد که اعضای آن را به طور عمده افرادی تشکیل می‌دادند که از خاک هندوستان مهاجرت کرده و در سند سفلی ساکن شده بودند. این سازمان ائتلاف خود را با نظامیان حفظ کرده، اما اخیراً از ایالات متحد آمریکا فاصله گرفته است. مدتی است که سعی دارد پایگاه اجتماعی‌اش را به سراسر پاکستان گسترش دهد، و حتی نام خودش را هم به «جنبش متحده قومی» تغییر داده است که به معنای جنبش متحد ملی است؛ و به این ترتیب، توانسته است در میان طبقه متوسط استان‌های دیگر به غیر از سند نیز هوادارانی پیدا کند. روی کاغذ، برنامه این سازمان یک برنامه ضد فئودالی است، اما چندان صادق و متعهد به این کارپایه به نظر نمی‌آید. در این سازمان هنوز هم گرایش‌های فاشیستی دیده می‌شود، اگرچه نسبت به گذشته تخفیف یافته است.

س ـ سازمان امنیت و اطلاعات پاکستان ـ آی.اس.آی (ISI)  ـ چقدر در بحران سیاسی کنونی پاکستان نقش و تأثیر دارد؟ آیا صحت دارد که این سازمان تقریباً به طور دربست زیر نفوذ «جماعت اسلامی» و عنصرهای القاعده است؟

ج ـ ارتش و نظامیان پاکستان همواره نقش مهمی در تاریخ سیاسی پاکستان بازی کرده‌اند. آقای بوتو رسماً یک شاخه سیاسی در سازمان اطلاعات و امنیت پاکستان ایجاد کرد تا حریف خود را زیر نظر داشته باشد. از آن زمان تاکنون، نفوذ و قدرت این سازمان به تدریج افزایش یافته است، به طوری که امروزه عرصه‌های معینی از سیاست پاکستان، قلمروی اختصاصی نظامیان محسوب می‌شوند، از جمله سیاست‌های خارجی و هسته‌ای. پس از انتخابات سال ۲۰۰۷ و بر سر کار آمدن دولت حزب «مردم پاکستان»، قدرت‌نمایی و زورآزمایی یی میان نظامیان و حزب مردم آغاز شد که همچنان ادامه دارد. حزب مردم کوشید تا با کمک آمریکا، سازمان‌های مخفی و سرّی را زیر نظارت غیرنظامیان درآورد. نظامیان نیز از سوی دیگر با استفاده از نفوذشان در رسانه‌ها و قوه قضاییه کوشیدند دولت را فلج کنند. دولت غیرنظامی به هر ترتیب تاکنون بر سر کار باقی مانده است؛ اما نظامیان نیز موفق شده‌اند در همه عرصه‌های مورد توجه‌شان دست بالا را داشته باشند و نظارت خود را اعمال کنند. برای نمونه، اکنون نظامیان در مسائل مربوط به «جنگ بر ضد ترور»، رابطه با هندوستان، افغانستان و سیاست‌های دفاعی، حرف اول و آخر را می‌زنند. درست نیست فرض کنیم که سازمان امنیت به طور دربست زیر نفوذ و مهار «جماعت اسلامی» یا القاعده است؛ اما این درست است که این نهاد امنیتی و جاسوسی، با قدرت تمام از دستور کارهای راهبُردی سیاسی و ایدئولوژیک آن ها پشتیبانی می‌کند. ارتش نیز به عنوان یک نهاد، منافع کلان اقتصادی خود را حفظ می‌کند و سیاست‌هایی را به منظور تضمین منافع سازمانی و گروهی خود ـ و نه خط و خطوط ایدئولوژیک ـ تدوین می‌کند. البته که ارتش هم یکدست نیست و عنصرهای هوادار اسلام گراها و القاعده در بین همه کادرهای آن وجود دارند و همیشه این امکان هست که این عنصرها بخواهند مهار امور را در دست خود بگیرند.

س ـ پاکستان همیشه متحد منطقه‌ای امپریالیسم آمریکا محسوب شده است. دولت‌های متوالی آن در مداخله آمریکا و متحدان ارتجاعی‌اش در افغانستان و سرنگون کردن دولت مترقی آن در اوایل دهه ۹۰ نقشی کلیدی داشته‌اند. تأثیر بحران سیاسی کنونی پاکستان را بر کشورهای منطقه، بر منطقه آسیای جنوب غربی و به طور کلی، در پیرامون پاکستان چگونه می‌بینید؟

ج ـ وجه سیاسی بحران کنونی، تمایل نظامیان و ارگان‌های نظامی کشور به ادامه کشمکش‌ها و ناآرامی‌ها در افغانستان است تا بتوانند از آن ها نهایت سود را ببرند؛ همانگونه که از آغاز جنگ نهانیِ امپریالیستی پس از انقلاب ثور در افغانستان سود برده‌اند. بخشی از نظامیان هستند که می‌خواهند نیروهای اسلام گرا را بر ملت هر دو کشور افغانستان و پاکستان تحمیل کنند. دار و دسته نظامیان، کار دولت غیرنظامی را به شدت مختل کرده‌اند و اسلام گرایان را از راه‌های گوناگون تشویق و تقویت می‌کنند. در صورت ادامه مقاومت غیرنظامیان در برابر جاه‌طلبی‌های نظامیان، احتمال این خطر واقعی وجود دارد که نظامیان برای به دست گرفتن قدرت اقدام کنند. اما آمریکا این روند تحولات را در راستای منافع گسترده آتی‌اش نمی‌بیند؛ و هدفش این است که پس از برقراری نظم در افغانستان، آن‌طور که مناسب برای تحقق برنامه‌ها و طرح‌های آینده‌اش باشد، خود را از این ورطه بیرون بکشد. اگر ضرورتی به تصاحب قدرت توسط نظامیان پیدا نشود، آنگاه تلاش خواهند کرد از طریق برگزاری انتخابات مهندسی شده در سال جاری یا سال آینده، نیروهای راستگرا را بر ملت پاکستان تحمیل کنند. این امر، همراه با ایجاد وضعیتی به سود منافع ارتش پاکستان در افغانستان، بی‌تردید واکنش هندوستان، ایران و کشورهای آسیای میانه را به دنبال خواهد داشت. چین و عربستان نیز ممکن است در حمایت از طرح جدید در این میانه درگیر شوند. به این ترتیب، آرامش در همه منطقه به هم خواهد خورد.

س ـ به نظر شما روابط میان ایالات متحد آمریکا و پاکستان همان قدر اهمیت راهبُردی (استراتژیک) دارد که در سال‌های دهه ۸۰ و ۹۰ داشت؟ هدف های اصلی استراتژی آمریکا در پاکستان کدامند؟

ج ـ بی‌تردید در مقایسه با سال‌های دهه ۸۰ و ۹۰، تغییر زیادی در روابط استراتژیک میان آمریکا و پاکستان صورت گرفته است. انقلاب ثور در افغانستان موجب همداستانی نیروهایی شد که اشتراک منافع داشتند، اما با بیرون رفتن نیروهای شوروی، رابطه دو کشور دچار تغییراتی شد. پس از ۱۱ سپتامبر، پاکستان دوباره و به اجبار، متحد آمریکا شد؛ اگرچه منافع دو کشور همگرایی زیادی ندارند. نظامیان و ارتش پاکستان وضعیت را به سود خود چرخاندند و یک جریان ”جهاد“ی به راه انداختند. تا همین امروز، رهبری ارتش پاکستان همه تلاش‌های آمریکا برای موفقیت نظامی در افغانستان را با شکست مواجه کرده است. هم پایگاه‌های نیروهای شبه‌نظامی ”جهادی“ در وزیرستان شمالی دور از دسترس ارتش پاکستان مانده است و هم به آمریکا اجازه ورود به این منطقه داده نشده است. سیاست دوگانه نظامیان پاکستان، اکنون رازِ فاش شده‌ای است.

تلاش آمریکا بر این است که یک رژیم متمایل به خود در افغانستان برقرار کند تا بتواند از آن منطقه برای دیده‌بانی کردن ایران و چین و نیز نظارت بر منابع انرژی کشورهای آسیای میانه استفاده کند. از «جُندالله» که یک سازمان تروریستی است و پایگاه‌هایش در بلوچستان پاکستان قرار دارند، حمایت می‌شود تا در ایران ناآرامی و بی‌ثباتی ایجاد کند. آمریکا همچنین خواهان نقش مشخص و معینی برای هندوستان در اوضاع آینده افغانستان است.

س ـ به نظر شما آیا اختلاف نظر اساسی یی میان آمریکا و اتحادیه اروپا از یک سو و دولت کنونی پاکستان از سوی دیگر، در ارتباط با اوضاع افغانستان و مهار نواحی مرزی افغانستان ـ پاکستان وجود دارد؟ آیا استفاده از هواپیماهای متجاوز بدون سرنشین از سوی آمریکا به منظور ایجاد بی‌ثباتی و ناآرامی در پاکستان شمال غربی و نیز واکنش مردم به تعداد کشته و زخمی‌ شدگان حمله‌های این هواپیماها، عامل مهمی در این میان می تواند باشد؟

ج ـ بله به دلیل رقابت های موجود در جهان منافع سیاسی و اقتصادی متفاوت کشورهای مختلف، اختلاف‌نظرهای اساسی میان دولت کنونی پاکستان با آمریکا و اتحادیه اروپا وجود دارد. اصرار ارتش پاکستان بر نفوذ راهبُردی (استراتژیک) در افغانستان، با توجه به تهدید مداوم از سوی هندوستان، به آن اجازه نمی‌دهد که برای آمریکا مزاحمتی ایجاد کند. کشورهای حریص اتحادیه اروپا هم بیشتر در پی دسترسی به منابع طبیعی آسیای میانه، خطوط ارتباطی و حمل و نقل خود و نیز برنامه‌های آینده‌شان برای ایران و چین اند. حکومت پاکستان از بیم واکنش خشماگین و گسترده توده مردم نمی‌تواند به نیروهای زمینی ناتو اجازه ورود به خاک پاکستان را بدهد. قاطبه مردم بر این باورند که به آمریکا اجازه داده شده است که با هواپیماهای بدون سرنشین هدف‌هایی را در وزیرستان شمالی مورد حمله قرار دهد. امروزه، اعتراض و خشم مردم نسبت به این حمله‌ها روز به روز بیشتر می‌شود؛ چرا که تلفات انسانی ناشی از آن، بسیار فراتر از هدف های اعلام شده آن بوده است.

س ـ اوضاع در بلوچستان پاکستان، که منطقه هم‌ مرز و همجوار با بلوچستان ایران است، به‌ویژه برای ما مهم و نگران کننده است. وجود منابع معدنی غنی در این منطقه، و خواست عادلانه مردم برای بهره بردن از بخشی از درآمد ناشی از این ثروت طبیعی، پاسخی نگرفته است جز کشتارهای گسترده و سرکوب مردم. آیا در پاکستان نگرانی از گسترش شعار جدایی بلوچستان احساس می‌شود؟ آینده رخدادهای سیاسی در بلوچستان پاکستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ج ـ بلوچستان وسیع‌ترین استان پاکستان است؛ ولی جمعیت آن فقط ۴/۵ میلیون نفر است. به دلیل وجود منابع طبیعی، بلوچستان غنی‌ترین استان کشور محسوب می‌شود. با احتساب جمعیت و ثروت نسبی موجود در این استان، درآمد سرانه هر نفر در این استان می‌بایست رقمی مشابه با آنچه در عربستان سعودی و کشورهای خلیج فارس است، برابر باشد! اما مردم بلوچ حتی از آب و مواد خوراکی کافی نیز بهره‌مند نیستند. پس از کشف ذخایر بزرگ مس و طلا در بلوچستان در سال ۲۰۰۳، توجه محافل امپریالیستی به این منطقه جلب شد. ایجاد و توسعه بندر آزاد گوادَر [بندری در حال توسعه در جنوب بلوچستان و کناره دریای عمان که برای چند دهه آینده به عنوان بندر آزاد اعلام شده است. – نامه مردم.] نیز به رقابت‌ها دامن زد. برخورد منافع پاکستان، هندوستان، چین، اتحادیه اروپا و ایالات متحد آمریکا، کشور ما را به صحنه یک جنگ نهانی تبدیل کرده است. از سوی دیگر، ناسیونالیست‌های بلوچ از پشتیبانی محافل قدرت در آمریکا و اروپا برخوردارند. یک بلوچستان مستقل و برخوردار از چنان حمایت‌هایی، مرکز تهدید دیگری برای کشور ایران نیز خواهد بود. مردم پاکستان به شدت نگران اوضاع در بلوچستان اند.

س ـ ارزیابی شما از نقش و نفوذ جنبش طبقه کارگر، جنبش چپ و نیز جنبش سندیکایی در پاکستان چیست؟

ج ـ از لحاظ تشکیلاتی و سازمانی، جنبش طبقه کارگر، چپ، و سندیکایی بسیار ضعیف است و هیچگونه نمایندگی در هیچ ‌یک از دو مجلس پاکستان ندارد. سرکوب دولتی از یک سو و دست بالا داشتن عنصرهای ارتجاعی با پشتیبانی ارگان‌های نظامی از سوی دیگر، مهم‌ترین عامل های تأثیرگذار بر این وضع‌اند. دو تن از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست پاکستان، شش تن از اعضای کمیته‌های ایالتی و شماری از اعضای کمیته‌های محلی حزب یا از سوی دولت یا به دست نیروهای ارتجاعی کشته شده‌اند. رفیق دکتر شفیق احمد، دبیر کمیته ایالتی و عضو کمیته مرکزی حزب، پس از سوءِ قصدهای متعدد به جانش و سوزاندن خانه‌اش در ایالت مرزی شمال غربی (پختون‌خوا) مجبور به ترک کشور شده است. خانواده او را در فشار گذاشتند تا او را به دادگاه اسلامی شریعة معرفی کنند که در نتیجه، خانواده او نیز مجبور به ترک کشور و درخواست پناهندگی از کشور دیگری شدند. باقی مانده اعضای خانواده او همچنان در معرض تهدیدهای جدّی و اذیت و آزار قرار دارند. سندیکاها نیز تا حد زیادی به دلیل سیاست‌های دولت که متأثر از نفوذ بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول است، تضعیف شده‌اند. مدت‌هاست که فعالیت سندیکایی در بسیاری از سازمان‌ها و واحدهای کار ممنوع شده است. با وجود این، هنوز سندیکاهایی هستند که فعالند؛ اگرچه فعالیت‌شان به طور عمده پیرامون خواست‌های صنفی و اقتصادی است و کمتر محتوای سیاسی و ایدئولوژیک دارد. نیروهای چپ، به رغم ضعف تشکیلاتی‌شان، نفوذ بسیار زیادی بین توده‌های مردم پاکستان دارند چنانکه اگر فرصت و امکان انتخاب نماینده‌های واقعی‌شان به آنان داده شود، هرگز اسلام گرایان را ترجیح نخواهند داد.

س ـ لطفاً درباره نیروهای ترقی‌خواه عمده فعال در پاکستان توضیح مختصری دهید. محورهای کلیدی مبارزه چپ به طور کلی و حزب کمونیست پاکستان به‌ویژه، کدامند؟

ج ـ طیف نیروهای چپ در پاکستان به طور عمده متشکل از سه گرایش است: سوسیال دموکرات‌ها، تروتسکیست‌ها و لنینیست‌ها. حزب کمونیست پاکستان عمده‌ترین تشکیلاتی است که فعالیت‌هایش بر پایه نظری مارکسیسم  ـ لنینیسم قرار دارد. مائوئیست‌های سنتّی هم اگرچه دیگر به آن صورت قدیم وجود ندارند، اما چندین گروه با گرایش‌های مشابه هستند که با نام‌های متفاوتی فعالیت می‌کنند. چپ، به طور کلی و حزب کمونیست پاکستان به ویژه، در راه جلوگیری از خطر تصاحب قدرت از سوی اسلام گرایان مقاومت زیادی کرده و می‌کنند. بازسازی منطقه های سیل‌زده و یاری رساندن به مردم آسیب‌دیده از دیگر اولویت‌های نیروهای چپ در پاکستان است.

س ـ آیا پیامی برای نیروهای ترقی‌خواه ایران و به‌ویژه اعضا و هواداران حزب توده ایران دارید؟

ج ـ امروزه مردم پاکستان با همان تهدیدی روبه‌رو اند که مردم ایران در آستانه انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ [انقلاب بهمن ۱۳۵۷] با آن روبه‌رو بودند. ما از دشواری‌های مردم ایران در یک جامعه بسته که حتی نفس کشیدن در آن دشوار است، به‌خوبی آگاهیم. مسئولیت پیکار در راه رهایی از چنگال سنت‌گرایان مذهبی و رو در رویی جدّی و مقابله بی‌باکانه با تهدیدهای امپریالیستی به عهده خود مردم ایران و به‌ویژه نیروهایی مثل حزب توده ایران است. حزب کمونیست پاکستان برای همبستگی متقابل با مردم ایران و به‌ویژه حزب توده ایران، احترام و ارزش زیادی قائل است. ما دشواری‌های مبارزه شما و فداکاری‌های شما را کاملاً درک می‌کنیم. ما مبارزه دشوار شما را جزئی از مبارزه خود می‌دانیم. هرگاه هر گونه کمکی لازم باشد، دست یاری حزب کمونیست پاکستان همیشه به سوی شما دراز است. ما برای حزب توده ایران صمیمانه آرزوی موفقیت در پیکار دراز مدتش داریم و امیدواریم که فداکاری‌های حزب شما و قربانی‌هایی که داده است، پس از دهه‌ها سرکوب بی‌رحمانه و بی‌سابقه از سوی رژیم بنیادگرای اسلامی ایران، ثمره مطلوب را برای توده‌های زحمتکش ایران به بار آورد.

بسیار سپاسگزارم که این فرصت گرانبها را در اختیارم گذاشتید تا بتوانم برخی از مسائل و موضوع‌های پراهمیت جاری را از طریق ارگان مرکزی حزب شما با دوستان و رفقا و زحمتکشان ایرانی در میان بگذارم. با امید به ادامه تبادل نظرهای بیشتر در آینده!

برگرفته از «نامه مردم»، شماره ۸۶۱، ۱۲بهمن ۱۳۸۹

این پرسش و پاسخ در برخی جاها، بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است.      ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!