«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

نقطه ی پایانی بر یک دوران!


فیلم زیر خشم پیرمردی از تبار رنج و کار، از آنها که «سند، پینه ی دستشان است» را نسبت به حاکمیت اراذل و اوباش جمهوری اسلامی نشان می دهد. از دید من، خشم وی نمودار خشم توده های سترگ میلیونی مردم ایران نسبت به حکومتی است که برای ماندن خویش به ترویج گسترده ی خرافه و خرافه گری، سرکوب هرچه بیشتر توده های مردم، تاراندن و کوچاندن روشنفکران از میهن و نیز کشتار و نابودی میهن پرستان روی آورده است؛ حاکمیتی که برای رسیدن به توافق های ننگین تر از پیش و اجرای بازهم بیشتر دستورات امپریالیست ها به زیان منافع ملی ایران، گام برداشته و برمی دارد.

ب. الف. بزرگمهر    ۹ بهمن ۱۳۸۹


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!