«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

بیانیه مشترک ۴ سازمان و گروه دانشجویی و جوانان




به مناسبت ۱۸ تیر ماه، سالگرد حادثه کوی دانشگاه تهران

۱۱ سال از رویدادی می گذرد که دانشجویان بدرستی بدان نام «۱۶ آذری دیگر» دادند.

رویداد ۱۸ تیرماه ، درست دو دهه پس از استقرار استبداد سرمایه داری اسلامی، نخستین ضربه سنگینی بود که بر فرق حاکمیت اسلامی فرود آمد و طبق سنت، دانشجویان پیشتاز این جدال خونین بودند و هزینه های گزافی نیز بابت آن متحمل شدند. گستره این نبرد خونین از محدوده دانشگاه ها فراتر رفت، به دیگر جاها و شهرها نیز گسترش یافت و مردم خارج از محدوده دانشگاه ها و خوابگاه های دانشجویی را نیز درگیر اعتراضات کرد.

۱۸ تیرماه ۷۸، گرچه در کمتر از ۲ سال از به قدرت رسیدن خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلبان رخ داد، اما دقیقا نقطه شروعی برای سرخوردگی عمومی از اصلاح طلبان و امکان وقوع جزئی ترین رفرم ها توسط ایشان و در چارچوب های حاکمیت سرمایه داری اسلامی بود، به ویژه این که کم تر از یک سال از وقوع قتل های زنجیره ای گذشته بود.

اعتراضات رادیکال مقطع ۱۸ تیر ۷۸ بیش از چند روز به درازا نکشید و به یاری خود اصلاح طلبان و بازوهای اجرایی آن ها در دانشگاه ها: دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی به انحراف کشیده شد و خاموش گردید تا برای همه روشن شود که مرزهای محافظه کاران و اصلاح طلبان در این کشور تا چه حد مخدوش است و بر اساس ضرورت های حاکم بر منافع مشترک ایشان، چرا «گروه اصلاح طلب» و دیگر همدستان درون یا بیرون از حاکمیت ایشان، نمی توانند سردمدار خواست آزادی و برابری باشند.

اکنون بیش از یک سال از مبارزات ریشه دار مردم آزادی خواه می گذرد و «اصلاح طلبان» بار دیگر کوششی بی سرانجام نمودند که مردم را برای دستیابی به منافعشان، به دنباله های خود بدل نمایند، ولی درست از همان روزهای نخست پس از نمایش گزینش ریاست جمهوری، انبوه مردم معترض و به جان آمده، «اصلاح طلبان» را نیز غافلگیر کردند و این بار این «اصلاح طلبان» بودند که به ناچار از اعتراضات پیوسته مردم پیروی کردند و با این حال در برهه های مختلف و با ابزارهای گوناگون کوشیدند که اعتراضات و مبارزات مردم را کانالیزه کرده، محدود و خاموش کنند. با این همه، هرچه زمان گذشت، این مبارزات ژرف تر و یشه دارتر شد و به تدریج از توهم ها نسبت به رفرمیست ها کاسته شد.

اکنون دور جدیدی از مبارزات آغاز شده است که دیگر همخوانی با حضور بلاواسطه مردم در خیابان ها به عنوان تنها شکل بروز اعتراضات و پیگیری مبارزات ندارد. از اول ماه امسال طبقه کارگر ایران به عنوان کلیدی ترین نیروی اجتماعی برای پیشبرد مبارزات عمومی جاری وارد عرصه مبارزه ای آگاهانه گردید تا اعتراضات  و مبارزات پراکنده کارگران و حضور  ناپیوسته آن ها در مبارزات خیابانی، بی شکل و بی افق نماند. دور جدید مبارزه، تنها با سازمان یابی نیروهای معترض اجتماعی معنا دارد که در این میان، سازمان یابی کارگران، بویژه با توجه به شرایط دهشتناک اقتصادی در سال جاری، اهمیتی دوربردی و تعیین کننده دارد. اکنون دیگر برای همه روشن است که مبارزه در پهنه خیابان ها، بدون سازمان یافتگی نیروهای مبارز بی معناست و بدون سازمان یافتگی طبقه کارگر و بی آنکه این طبقه پرچمدار و رهبر این مبارزات باشد، به آسانی برگشت پذیر و  همراه با عقب نشینی خواهد بود.

۱۸ تیرماه، نماد عبور از «اصلاح طلبی» است و جنبش ریشه دار دانشجویی نیز در این برهه باید رسالت افشای «رفرمیست ها» و فریاد «نه!» به آن ها را بر دوش گیرد و به خوبی به انجام رساند و بیش از پیش ضربانش را با نبض جنبش پیشرو کارگری هماهنگ نماید.

پیروز باد مبارزات رادیکال و پیشرو جنبش دانشجویی!
زنده باد مبارزات، اتحّاد و مقاومت توده های مردم!
گسترده باد اعتراضات و اعتصابات مردمی به رهبری طبقه کارگر و متحدین آن!

«دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران»  «اتحاد دانشجویان ضد فاشیست ایران» «گروه گفتمان چپ» «نشریه اعتصاب»
۱۷ تیر ۱۳۸۹

این نوشتار، در برخی جاها، ویرایش شده است. برجسته نمایی ها، همه جا، از اینجانب است.         ب. الف. بزرگمهر 

۱ نظر:

ناشناس گفت...

دموکراسی :

واژه اي است يونانی مركب از دو كلمه (دمو ) به معني مردم و (كرانوس) به معني قدرت ,و در مجموع به معناي حكومت مردم برمردم است . كه مردم سالاري هم گفته اند .

در نظام دموكراسي قدرت واقعي در دست ملت است . از اين جهت كه قانون حكومت مي كند و نه فرد . و اين قانون را نمايندگان مردم در مجلس قانونگذاري تصويب مي كنند .

فردی در راس امور قرار ميگيرد که با رای مستقيم آحاد ملت انتخاب شود . با مدت زمان محدود و اختيارات محدود كه خدمتگذار مردم باشد و نه ارباب . چنين شخصيتي را رهبر يا رئيس جمهور مي خوانند .

رهبر در مقابل مردم مسئول است و درخور انتقاد . چرا كه هيچ انساني قداست و معصوميت ندارد . و بشر جايزالخطاست . لذا رهبر هم نمي تواند از خطا مبرا باشد . اعمال و رفتار او زير ذره بين افکار عمومی و رسانه ها قرار دارد . و در صورت ارتکاب تخلف عزل و طبق قانون محاکمه مي شود .

درنظام دموكراسي اگرچه حکومت به دست اکثريت اداره مي شود اما بر مبنای حفظ حقوق اقليت استوار است. يعني اقليت ها اعم از حزبی قومی و يا ديني می توانند حرف خود را بزنند و نظر خود را بگويند . نظر مخا لف محترم است انتقاد تحمل مي شود ودولت در مقابل کاستی ها بايد پاسخ گو باشد .

بنابراين هركس با هرعقيده و مرام بايد بتواند براي انتخاب شدن خود را نامزد كند و در معرض راي عموم بگذارد .

در كشوري كه يك اقليت قومي يا ديني نتواند كانديدي براي رهبري كشور معرفي كند. دموكراسي ندارد . هرچند گردانندگان حكومت مدعي دموكراسي باشند .

امروزه در اكثر نظام ها انتخابات وجود دارد و مردمان حكومت مي كنند . اما نمي توان گفت نظام دموكراسي دارند . آنچه اهميت دارد تامين آزادي است در فعاليت سياسي اقتصادي اجتماعي فرهنگي و در كليه زمينه هاي مختلف براي افرادجامعه .

آزادی ثمره نظام دموکراسی است كه در سه بعد اندیشه عقیده قلم تبلور مي يابد . حد و مرز آزادي تا آنجا ست که به حریم آزادی دیگران خدشه وارد نشود. اين حد و مرز را قانون تعين مي كند كه توسط نمايندگان مردم نوشته و تصويب مي شود .

در نظام دموكراسي تساوي حقوق براي همه اديان و اقوام اعم از اقليت ديني يا قومي به رسميت شناخته مي شود . خط مقدم دموكراسي آزادي هاي فردي و اجتماعي است . براي همه افراد جامعه و رفع تبعيض بين انسانها اعم از زن و مرد باهر عقيده و نژاد .

و در اين ميان آزادي بيان نقشي اساسي دارد . جان استوار متفكر بزرگ انگستان مي گويد . فرد بايد در ابراز عقيده و بيان آزاد باشد تا همه بتوانند سخن بگويند . اگر سخني صحيح و درست باشد . مورد پسند واقع مي شود و جامعه سود مي برد . و اگر دروغ باشد نادرستي سخنش درخشش حقيقت را بيشتر مي كند.

اگر همه جهان بر يك عقيده باشند و يكنفر بر عقيده اي ديگر . و همه جهانيان بخواهند دهان اين يكنفر را ببندند . آنچنان است كه دهان همه جهانيان را دوخته باشي .

در تمام ازمنه تاريخ از تمدنهاي آشور و بابل گرفته تا مصر و ايران و تقريبا همه كشورهاي جهان نظام استبدادي حاكم بوده . حتي يونان و روم هم كه گاهواره دموكراسي اش مي خوانند . گاه و بي گاه ديكتاتورهاي گذرا داشتند . استبداد تا سده هاي هفدهم و هجدهم همچنان بر سرتاسر آسيا . آفريقا و قسمت اعظم اروپا تسلط داشته .

نخستين جرقه هاي آزادي خواهي درآستانه انقلاب آرام انگلستان در 1688 زده شد و درانقلاب كبيرفرانسه در قرن هجدهم به انفجار انجاميد . كه طي آن استبدادهاي كهن را به زانو درآمدند . اين مبارزات در طول سده هاي نوزده و بيست منجر به بسط حكومت هاي دموكراسي در بسياري از كشورهاي جهان گرديد .

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!