«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ تیر ۱۳, یکشنبه

زير پا گذاردن تعهدات جهانی توسط امپرياليستها



قطعنامه تحريم غير قانونی ايران بر خلاف ادعای همدستان امپرياليستها و دشمنان مردم ايران عليه رژيم جمهوری اسلامی نيست؛ عليه مردم ايران است. امپرياليستها با گردن کلفتی و جاهل مسلکي، با تهديد و ارعاب، مردم ممالک کوچک را به کشتار جمعی محکوم می کنند. آنها همين کار را با کوبای انقلابی کردند؛ با کره شمالی می کنند؛ با نيکاراگوئه انقلابی کردند؛ با اتحاد جماهير شوروی آنروزی که سوسياليستی بود کردند؛ با کشور عراق کردند؛ با نوار غزه می کنند و امروز نيز نوبت به ايران افتاده است. يا بايد به نوکری امپرياليستها تن در داد و ايران را مانند زمان شاه به جولانگاه امپرياليسم بدل کرد و يا امپرياليستها از مردم ايران بر اساس همان قانون قصاص چشم در مقابل چشم، دندان در مقابل دندان، انتقام می گيرند. حزب کار ايران(توفان) تحريم اقتصادی ايران را يک عمل غيرقانوني و ضد انسانی ارزيابی کرده، آنرا قويا محکوم می کند. حزب ما از حق تعيين سرنوشت مردم ايران بدست خودشان و نه بدست امپرياليستها دفاع می کند و حقوق مردم ايران را حقوق اقليت حاکم بر ايران نمی داند. ايران و مردم آن پابرجا مانده اند و باز می مانند و اين رژيمها هستند که ميرا و رفتنی اند و رژيم جمهوری اسلامی تافته جدا بافته ای نيست. 

شورای امنيت سازمان ملل متحد با فشار و زورگویی آمريکا بر اعضاء اين شورا و زد و بند با چين و روسيه عليرغم مخالفت برزيل و ترکيه و رای ممتنع لبنان، ايران را به صورت غيرقانونی محکوم کرد و تحريمهای جديدی را عليه مردم ايران به تصويب رسانيد. آمريکا می خواهد مانند اسرایيل که به مردم فلسطين در نوار غزه گرسنگی می دهد به مردم ايران نيز گرسنگی دهد تا به خيال خودش با ايجاد نارضایی عمومی در ايران، زمينه تغيير رژيم را فراهم آورد.

اين تحريمها برخلاف آنچه که ادعا می شود که گويا بر ضد رژيم جمهوری اسلامی است، برضد مردم ايران و برضد منافع کشور ماست. امپرياليستها با اين اقدام پيمانهای جهانی را از مضمون خود تهی کرده و شورای امنيت سازمان ملل را به ابزاری بدل کرده اند تا پيمانهای جهانی را با فشار آمريکا و با رای خود پس از تصويت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بی اعتبار کنند. 

۱۲۰ کشور جهان حمايت خود را از ايران در مورد استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای اعلام کردند. اين حمايت در عين حال حمايت از يک اصلی است که برای همه ممالک جهان اعتبار دارد. کشورهایی که حق ايران را برسميت می شناسند در واقع از حقوق خود نيز دفاع می کنند و می فهمند که آمريکایيها قصد دارند اين حقوق قانونی را که برای همه اين ممالک معتبر است نه تنها برای ايران که در خدمت انحصاری کردن توليد انرژی هسته ای در جهان برای همه ممالک دنيا لگد مال نمايند.
بارها دولت ترکيه و برزيل به اين حق مسلم ايران تکيه کرده و اقدامات زورگويانه امپرياليستها را غيرقابل قبول دانستند.

مطبوعات مدافع منافع آمريکا می نويسند: «شورای امنيت سازمان ملل تاکنون طی شش قطعنامه و از آن چهار قطعنامه تحريمی از ايران خواسته با تعليق غنی سازی اورانيوم صحت صلح آميز بودن فعاليت های اتمی خود را به جامعه جهانی ثابت کند».

طرح چنين خواستی به اين مفهوم است که ايران برای اثبات اهداف صلح آميزش بايد از حق مسلم خود که حق غنی سازی اورانيوم است و در پيمان منع گسترش سلاحهای هسته ای عنوان شده و مورد تایيد همه اين ممالک قلدر نيز به صورت ظاهر بوده است، صرفنظر کند. در حاليکه اين ممالک دروغگو و غير قابل اعتماد، چنين خواستی را از ايران طلب می کنند در عين حال به موازات آن مدعی می شوند که آنها حق ايران را در غنی سازی اورانيوم، برای مقاصد صلح آميز به رسميت می شناسند. سياست امپرياليستها، سياست رياکارانه و يک بام و دو هواست. به رسميت شناختن حق مسلم ايران در تلغيظ اورانيوم به مفهوم مجاز بودن غنی سازی اورانيوم و برسميت شناختن اين حق است. حقی که نتوان از آن استفاده کرد، حق نيست؛ کلاه برداری است.

در اين قطعنامه غيرقانونی، مفادی به چشم می خورد که به بهترين نحوی ثابت می کند که اهداف شوم امپرياليستها فقط جلوگيری از غنی سازی اورانيوم در ايران نيست. آنها قصد دارند توان نظامی و اقتصادی ايران را آن چنان تضعيف کنند تا تمام زمينه ها برای خرابکاری در ايران، تجزيه ايران، تجاوز به ايران و تلاش برای برپایی يک انقلاب مخملی و نظاير آنها و به قول خودشان ايجاد نارضایی عمومی فراهم شود.

به همه کشورها دستور داده اند که تمام محمولاتی را که به مقصد ايران صادر می شوند بازرسی کنند. هر آنچه مربوط به صنايع اتمي، کالاهای دو منظوره، موشکی و يا نظامی است توقيف و يا نابود نمايند و خسارتی نيز به ايران از بابت نابودی اموالش نپردازند. اين عمل، يک راهزنی جهانی و زورگویی غير قابل تحمل و اعلام صريح جنگ به ايران است. اين کشورها می توانند کالاهای ايران را ضبط کرده و مدعی شوند که آنها را نابود کرده اند. شورای امنيت راه دزدی و راهزنی به همه ممالک را ياد می دهد. بنابراين قطعنامه، ممالک جهان حق دارند در آبهای آزاد جلوی آزادی کشتيهای ايرانی را بگيرند و با تفسير و ادعاهای دروغين خويش هرنوع کالایی را که به مقصد ايران می رود به بهانه کالاهای ممنوعه و يا دو منظوره نابود کنند. دولت فاشيستی اسرایيل از ورود سيمان به نوار غزه که بخشی از خاک فلسطين است و نه اسرایيل به صورت غيرقانونی به عنوان اينکه سيمان يک کالای دو منظوره است و با آن می توان سکوی پرتاب موشک ساخت، جلوگيری می کند. آنها از ورود آهن به نوار غزه جلوگيری می کنند و مدعی می شوند که از آهن می شود سلاح نظامی تهيه کرد. اينکه کالاهای دو منظوره چه کالاهایی هستند، تعريف حقوقی ندارد، فقط تعريف سياسی ـ نظامی دارد و راه خودسری و زورگویی را باز می کند. همين خوابی را که اسرایيل در مورد نوار غزه ديده است، در مورد ايران متحقق می کنند. البته روشن است که همه ممالک جهان دارای امکانات و توانایيهايی نيستند که کشتيهای ايران را در آبهای آزاد جهان مورد بازرسی و توقيف و نابودی قرار دهند. بسياری از ممالک اساسا منافعی در اين مساله ندارند؛ ولی اين تصميم غيرقانونی اين حق ويژه و فاشيستی را به ممالک امپرياليستی نظير آمريکا، آلمان، فرانسه، انگلستان، ايتاليا، استراليا، کانادا، روسيه و ... می دهد که با ناوگان دريایی خويش به راهزنی دريایی بپردازند و منافع ملی ما را در آبهای آزاد جهان، در کانال سوئز، در دريای سياه، در سواحل عدن، در تنگه سوماترا و ... لگد مال کنند.

اوباما در پی تصويب اين قطعنامه غيرقانونی گفت: «اين قطعنامه شديدترين تحريمها را عليه ايران اعمال خواهد کرد و حاوی پيام آشکار و بدون ابهامی در خصوص توافق و تعهد جامعه جهانی برای جلوگيری از گسترش سلاحهای اتمی است؛ تحريمهای جديد برنامه هسته ای و موشکی و برای نخستين بار برنامه ی متعارف نظامی ايران را نيز هدف قرار داده است». 

وی به دروغ مدعی شد: «ايران تنها عضو و متعهد به ان. پی. تی. است که هنوز نتوانسته صحت صلح آميز بودن فعاليتهای اتمی اش را به آژانس بين المللی انرژی اتمي، ثابت کند».

پيام آقای اوباما روشن است. آقای اوباما مردم فريب است؛ زيرا بايد بياد بياورد که اين امپرياليست های آمريکایی بوده اند که برای مقاصد جنگ طلبانه دو بار بمب اتمی را بکار برده و صدها هزار نفر را خاکستر کرده اند. اين امپرياليست های فرانسه و آمريکا و اسرایيل بوده اند که ايران را به جنگ سوم و حتی در صورت لزوم به استفاده از بمب اتمی تهديد کرده اند و اين در حالی است که ايران کسی را به نابودی با بمب موهومی اتمی که به پايش می نويسند تهديد نکرده است. و باز همين آقای اوباما با لحن تهديد آميزی می گويد: «دولت ايران بايد متوجه شود که امنيت واقعی از طريق سلاح هسته ای به دست نمی آيد که تهران از طريق تعهد به قوانين بين المللی و ثابت کردن نيت صلح آميز خود می تواند به امنيت واقعی برسد».

حرفهای پوچ آقای اوباما و رابرت گيتس وزير جنگ آمريکا را می توان ادامه داد. حرفهایی که تنها سياهه ای از اتهامات غير قابل اثبات است که به دنبال هم آورده می شوند.

به اين سخنرانی آقای اوباما توجه کنيد. جالب اينکه با دروغ حق مسلم ايران در زمينه غنی سازی اورانيوم را «جلوگيری از گسترش سلاحهای اتمی» جا می زند. هنوز برادری را ثابت نکرده، برابری را می طلبد. اين ادعا را کسانی می کنند که در زمان جرج دبليو بوش با دولت هندوستان، پيمانهای تقويت فن آوری هسته ای امضاء کرده اند؛ پاکستان و اسرایيل اتمی که هيچکدام قرارداد منع گسترش سلاحهای هسته ای را امضاء نکرده اند صميمي ترين متحد آنهايند و به آنها برای رفع ابهام در صنايع نظامی هسته ای شان ابدا فشاری وارد نمی آورند. سخنان اوباما همان سخنان اپوزيسيون خائن ايران است که بجای دفاع از حق مسلم مردم ايران به دروغ متوسل شده و از بمب اتمی آخوندها سخن می راند تا خلط مبحث کند. اين شستشوی مغزی دادن در خدمت منافع صهيونيسم جهانی است و با اشاره آنها انجام می شود. اين نوع تبليغات بی پايه و بی سند تنها فرار از بحث واقعی و اتخاذ تصميم صريح بوده و راه فرار را برای بزدلان سياسی باز می گذارد.

دولت روسيه که بعد از انتخابات تقلبی در ايران و اعتراضات ميليونی مردم فورا احمدی نژاد را به مسکو دعوت کرد و حمايت خويش را از وی اعلام نمود حال روشن می شود که در حقيقت قصد داشت زهر چشمی از آمريکا بگيرد و سقف درخواستهای خويش را در نزد اوباما افزايش دهد. روسيه مانند هميشه با زدو بند با آمريکا به تعهداتی که نسبت به ايران داشت، عمل نکرد. روسيه با ايران پيمانی امضاء کرده بود که به موجب آن به ايران موشکهای روسی اس ۳۰۰ تحويل دهد. اين موشکها صرفا جنبه تدافعی داشته و برای حفاظت از حملات اسرایيل و آمريکا به تاسيسات هسته ای ايران مورد نياز بود. دولت آمريکا و اسرایيل به دولت روسيه فشار آوردند که از تحويل اين سلاحها به ايران خودداری کند. در آن هنگام، استدلال روسها اين بود که ما بايد به تعهدات خودمان احترام بگذاريم و قراردادی را که با ايران بسته ايم اجراء کنيم و تاکيد می کردند که اين موشکها صرفا جنبه دفاعی دارد و امنيت هيچ کشوری را به خطر نمی اندازند. در هنگام تصويب قطعنامه تشديد تحريمها عليه ايران، سخنی از تحويل موشکهای اس ۳۰۰ به ايران مطرح نشد. گرچه در اين قطعنامه، ورود کالاهایی که در صنايع موشکی به کار می رود به ايران ممنوع اعلام شده، ولی دولت روسيه با به نعل و به ميخ زدن مدعی شد که چون قرارداد با ايران قبل از تحريم اقتصادی اخير بسته شده شامل قراردادهای گذشته که اعتبار خويش را حفظ کرده اند، نمی شود. ولی اخيرا دولت روسيه حرف خود را پس گرفته و از تحويل سلاحها به ايران، خود داری کرده است. اين اقدام روسيه که در همدستی با امپرياليست های آمريکا صورت می گيرد، گويای آن است که قراردادهای بين المللی، چنانچه فشار و زور بدنبالش نباشد ارزش اجرایی ندارد. از اين گذشته، روسيه با اين اظهارات ضد و نقيض خويش راه مصالحه با آمريکا و تحت فشار گذاشتن ايران را باز می گذارد. آنها به حسب وضعيت سياسی در آينده نزديک می توانند با اشاره به اين گفتار ضد نقيض مدعی شوند که می خواهند موشکهای اس ۳۰۰ را به ايران تحويل دهند زيرا نفس تحريمها شامل قراردادهای منعقده در قبل از تحريم نمی شود. همين يک نمونه نشان می دهد که دولتهای بزرگ جهان به تعهدات خويش عمل نمی کنند و اين در حالی است که ديگران را متهم می کنند که به تعهدات جهانی احترام نمی گذارند. دولتی که برپايه پيمان موجود با ايران موظف بوده موشکهای اس ۳۰۰ را به ايران تحويل دهد و از تحويل آن سرباز می زند، چگونه می تواند دولت مورد اعتمادی باشد، بطوريکه ايران خود را متعهد گرداند ۱۲۰۰ کيلوگرم اورانيوم غنی شده خويش را برای تبديل به ميله های سوخت هسته ای در اختيار وی قرار دهد و اعتماد داشته باشد که آنها را به صورت ميله های سوخت بی کم و کاست پس می گيرد؟

قدری در متن قطعنامه ضد ايرانی دقيق شويم. در اين قطعنامه صدور کالاهای نظامی از قبيل تانک و سلاحهای متعارف نظامی به ايران نيز ممنوع شده است. می توان مدعی شد که صدور اورانيوم به ايران و يا تقويت صنايع موشکی که می تواند در آينده نه چندان نزديک کلاهکهای اتمی حمل کند با مجموعه استدلالات عوامفريبانه امپرياليستها مبنی بر اينکه ايران در پی ساختن بمب اتمی است در تناقض قرار نمی گيرد ولی ارسال تانک و توپ به ايران چگونه امنيت آمريکا را به خطر می اندازد و چه ربطی به غنی سازی اورانيوم دارد؟ 

متن قطعنامه افشاگر آن است که هدف آمريکا و اسرایيل اساسا مساله غنی سازی اورانيوم در ايران نيست. دولت ترکيه افشاء کرد که تماس آنها با ايران توسط درخواست کتبی آقای اوباما و با توافق کامل با آمريکا صورت گرفته است. دولت برزيل نيز پادرميانی خويش را در جهت همان سياستی می دانست که آمريکایی ها پيشنهاد کرده بودند و با آنها در اين باره صحبت کرده بود. ولی زمانيکه ايران برخلاف انتظار امپرياليستها با تبادل اورانيوم موافقت کرد بيکباره آمريکایی ها به زير همه آن چيزهایی زدند که با ترکيه و برزيل و در آژانس انرژی اتمی به توافق رسيده بودند. آمريکایيها انتظار نداشتند که ايران به اصل تبادل اورانيوم تن در دهد و می خواستند با اين مانور فشارهای غيرقانونی خويش را بر ايران توجيه کرده و افزايش دهند. توافق تهران، آمريکا را بی آبرو کرد و مجبور نمود دست خود را رو کند.

 حقيقت اين است که امپرياليست آمريکا مشکل ديگری دارد و با مجموعه سياست خارجی رژيم جمهوری اسلامی موافق نيست. آنها تنها با يک تغيير اساسی در کليت سياست خارجی ايران سر توافق دارند. ايران بايد سياستش را در مورد اسرایيل و فلسطين و عراق و افغانستان، در آمريکای جنوبی و آفريقا در خدمت منافع آمريکا و اسرایيل تغيير دهد. مساله انرژی هسته ای تنها بهانه ای برای تبليغات در دست آمريکاست. تغيير اين سياست آن نيست که مثلا ايران در امور داخلی عراق دخالت نکند و در اين عرصه با آمريکا همکاری کند، خواست آمريکایی ها همانطور که بارها اعلام کرده اند اين است که ايران در مبارزه ضد ”تروريسم” شرکت فعال داشته باشد و با آمريکایيها در سرکوب مبارزه مردم عراق فعالانه دخالت کند. آمريکا به گماشته نياز دارد.

اينکه ارسال سلاحهای متعارف به ايران ممنوع شده است، باک آن می رود که ايران اين سلاحها را در اختيار مردم فلسطين و لبنان قرار دهد. ولی فراموش نکنيم و امپرياليست جنايتکار را بشناسيم. کسی که انگشتش را به امپرياليست ها بدهد دستش را هم خواهد داد. کسی که کمر خم کرد و به رکوع رفت بايد به سجود هم برود.

امپرياليستها به اين هم قناعت نکرده اند. اتحاديه اروپا می خواهد جدا از تصميم سازمان ملل تحريمهای جديدی عليه ايران وضع کند. پديده جالبی است و امپرياليستها آنرا بسيار طبيعی جلوه می دهند؛ در حالی که اين کار اصلا طبيعی و قانونی نيست.

اتحاديه اروپا در واقع خودش را به يک سازمان ملل متحد جديدی تبديل می کند که بر بالای سر سازمان ملل کنونی است. هر چه را شورای امنيت نتوانست به تصويب برساند، اتحاديه اروپا خودش به تصويب می رساند و بدان عمل می کند. آيا در جامعه جهانی می شود عده ای از ممالک پاره ای ديگر را بدون مبنای حقوقی محاصره اقتصادی کنند و نظرات سياسی خود را به آنها تحميل نمايند؟ طبيعتا اين کار فاقد مبنای حقوقی است و ارزش جهانی نخواهد داشت ولی اينجا سخن بر سر سياست است و نه حقوق و سياست امپرياليستها بر اين قرار دارد که مردم ايران را تحت فشار بگذارند. جالب اين است که "جامعه جهانی" به اين تصميم اروپا اعتراضی ندارد. آنها به محاصره غزه نيز اعتراض نداشتند و سالها کشتار قومی مردم را در آنجا تحمل کردند و می کنند.

مشکل اساسی که کشور ما با آن روبروست، صرفا دسيسه و فشارهای امپرياليستها نيست. اين فشارها هميشه بوده و در آينده نيز خواهد بود. امپرياليستها از آمريکا و روسيه گرفته تا اروپا و سايرين در پی غارت جهان و تامين منافع سرمايه داری جهانی اند. مشکل ميهن ما، رژيم ضد مردمی حاکم بر آن است. نه با رجز خوانی و نه با رشوه دادن نمی شود به مقابله با امپرياليسم رفت. بايد ماهيت امپرياليسم را شناخت تا بتوان بر دشمن غلبه کرد. اين رمز پيروزی در هر جنگی است. بدون شناخت دشمن امکان پيروزی موجود نيست. برای حفظ منافع ملی و مقابله با امپرياليسم بايد توده های مردم را بسيج کرد؛ آنها را آگاه نمود و با شفافيت در سياست رفتار کرد تا اعتماد مردم برای مقاومت جلب گردد و توانایی مقاومت در ميان آنها با آگاهی به ماهيت دسيسه های امپرياليستی فراهم آيد. برای تامين اين وضعيت بايد آزاديهای دموکراتيک برسميت شناخته شده و در جامعه متحقق شوند، بايد احزاب و سازمانهای سياسی آزاد شوند و حق فعاليت اجتماعی داشته باشند؛ بايد حقوق بشر برسميت شناخته شود و تساوی حقوق زن و مرد بر قرار گردد؛ بايد اتحاديه های کارگری و صنفی آزاد باشند و مطبوعات حقايق را به ميان مردم برند. مردميکه تا کنون چند انقلاب و جنگ و کودتا را به پشت سر گذارده و تجارب گرانبهایی در اين دورانها کسب کرده اند و با سينه های سپر کرده به جلوی گلوله می روند تا بهای کسب آزادی و دموکراسی را بپردازند، مسلما تکيه گاه محکمی برای استقلال، آزادی و تماميت ارضی ايران خواهند بود. رژيمی که به مردم تکيه نکند، رياکاری کند، دروغ بگويد به عقب مانده ترين اقشار و احساسات زنگارگرفته مذهبی تکيه کند؛ سرکوب و شکنجه و اعدام را در دستور روز کار خود قرار دهد و سی سال در ايران حکومت نظامی برقرار کند و از مردمش بترسد و قوای مملکت را ناشی از ملت نداند و ناشی از ماليخوليای ولی فقيه بداند که امر الهی را اجراء می کند، نمی تواند برای مدت طولانی دوام بيآورد. بدون پايگاه مردمی نمی توان به جنگ امپرياليستها رفت. تنها نيروی خلق يک نيروی لايزال است و کسی را امکان غلبه بر آن نيست. دفاع از حقوق مسلم مردم ايران زمانی يک دفاع واقع بينانه، عميق و از صميم قلب است که با حضور آگاهانه مردم باشد و از حمايت عمومی برخوردار باشد. وگرنه چگونه می توان بدون مردم، عليه مردم از حقوق مسلم آنها دفاع کرد. اين دفاع با بن بست روبرو می شود. رژيمی که از بسيج مردم بترسد نمی تواند در عمل از حق مسلم آنها دفاع کند. اين حقيقت را امپرياليستها نيز می دانند اين است که بر نارضایی عمومی مردم سرمايه گذاری می کنند. اين آخرين هشدار است.

مشکل اساسی که کشور ما با آن روبروست، صرفا دسيسه و فشارهای امپرياليستها نيست. اين فشارها هميشه بوده و در آينده نيز خواهد بود. امپرياليستها از آمريکا و روسيه گرفته تا اروپا و سايرين در پی غارت جهان و تامين منافع سرمايه داری جهانی اند. مشکل ميهن ما، رژيم ضد مردمی حاکم بر آن است. نه با رجز خوانی و نه با رشوه دادن نمی شود به مقابله با امپرياليسم رفت. بايد ماهيت امپرياليسم را شناخت تا بتوان بر دشمن غلبه کرد. اين رمز پيروزی در هر جنگی است. بدون شناخت دشمن امکان پيروزی موجود نيست. برای حفظ منافع ملی و مقابله با امپرياليسم بايد توده های مردم را بسيج کرد؛ آنها را آگاه نمود و با شفافيت در سياست رفتار کرد تا اعتماد مردم برای مقاومت جلب گردد و توانایی مقاومت در ميان آنها با آگاهی به ماهيت دسيسه های امپرياليستی فراهم آيد. برای تامين اين وضعيت بايد آزاديهای دموکراتيک برسميت شناخته شده و در جامعه متحقق شوند، بايد احزاب و سازمانهای سياسی آزاد شوند و حق فعاليت اجتماعی داشته باشند؛ بايد حقوق بشر برسميت شناخته شود و تساوی حقوق زن و مرد بر قرار گردد؛ بايد اتحاديه های کارگری و صنفی آزاد باشند و مطبوعات حقايق را به ميان مردم برند. مردميکه تا کنون چند انقلاب و جنگ و کودتا را به پشت سر گذارده و تجارب گرانبهایی در اين دورانها کسب کرده اند و با سينه های سپر کرده به جلوی گلوله می روند تا بهای کسب آزادی و دموکراسی را بپردازند، مسلما تکيه گاه محکمی برای استقلال، آزادی و تماميت ارضی ايران خواهند بود. رژيمی که به مردم تکيه نکند، رياکاری کند، دروغ بگويد به عقب مانده ترين اقشار و احساسات زنگارگرفته مذهبی تکيه کند؛ سرکوب و شکنجه و اعدام را در دستور روز کار خود قرار دهد و سی سال در ايران حکومت نظامی برقرار کند و از مردمش بترسد و قوای مملکت را ناشی از ملت نداند و ناشی از ماليخوليای ولی فقيه بداند که امر الهی را اجراء می کند، نمی تواند برای مدت طولانی دوام بيآورد. بدون پايگاه مردمی نمی توان به جنگ امپرياليستها رفت. تنها نيروی خلق يک نيروی لايزال است و کسی را امکان غلبه بر آن نيست. دفاع از حقوق مسلم مردم ايران زمانی يک دفاع واقع بينانه، عميق و از صميم قلب است که با حضور آگاهانه مردم باشد و از حمايت عمومی برخوردار باشد. وگرنه چگونه می توان بدون مردم، عليه مردم از حقوق مسلم آنها دفاع کرد. اين دفاع با بن بست روبرو می شود. رژيمی که از بسيج مردم بترسد نمی تواند در عمل از حق مسلم آنها دفاع کند. اين حقيقت را امپرياليستها نيز می دانند اين است که بر نارضایی عمومی مردم سرمايه گذاری می کنند. اين آخرين هشدار است.


نقل از توفان، ارگان مرکزی حزب کارايران شماره ۱۲۴ تير ماه ۱۳۸۹ 

برگرفته از تارنگاشت «روشنگری»

این نوشتار، در برخی جاها، بویژه در نشانه گذاریها، اندکی ویرایش شده است. برجسته نمایی ها، همه جا، از اینجانب است.      ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!