«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

منصور اسانلو، زندانی موفق

هادی خرسندی

(به خسرو باقرپور که این سروده را از تشویق او دارم)
گردیده فرشته خجل از منزلت او – منصور اسانلو
تف کرده ز سلول به شمشیر و ترازو - منصور اسانلو
بینائی او رنجه ز تصویر عدالت – در قاب جهالت
بویائی او خسته از آن مسلک بدبو - منصور اسانلو
سلول به سلول کشانند به بندش – در کار گزندش
خندیده نیاورده خمی نیز به ابرو - منصور اسانلو
لب باز نکرده‌ست به اقرار دروغین – جرمیست چه سنگین!
وندر طلب حق ننشسته ز تکاپو - منصور اسانلو
فریاد برآورده ز خونخواری ضحاک – با جرأت و بی‌باک
این کاوه‌ی آهنگر رزمنده و حقجو - منصور اسانلو
او طالب حق همه‌ی کارگران است – جانش نگران است
وز بهر همه رنجبران گشته سخنگو - منصور اسانلو
شد مظهر آزادگی و خواستن حق – در بند و موفق!
با قدرت ادراک نه با قوت بازو - منصور اسانلو
منصور اسانلو چه جهانی شده نامش – هورا به مرامش
لرزیده ز نامش تن دیکتاتور ترسو - منصور اسانلو
یادش به همه حال گرامیست گرامی – زندانی نامی
حقش بود این نام خوش و شهرت نیکو - منصور اسانلو
خسرو تو بیا تا که شب اول می ماه – تا بعد سحرگاه
نوشیم می و یاد کنیم از شرف او - منصور اسانلو

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!