«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

سبز نئوکان

(ميلتون فريدمن و عالی جناب سبزپوش)

نام و شهرت ميلتون فريدمن به چند دليل مشهور و جهانی شده است:
 تاسيس مکتب شيکاگو و تئوری پردازی در زمينه ی اقتصاد سياسی نئوليبرالی.
 طراحی تئوری ضد انسانی دکترين شوک.
 تاثيرپذيری مستقيم تاچريسم و ريگانيسم از دکترين پيش گفته.
 تکميل مباحث نظری مکتب ليبرالی وين (فون ميسز ـ فون هايک).
 عملياتی سازی کودتای شيلی با استفاده از برنامه ها و حضور فعال شاگردان او.
 تدوين کتاب "سرمايه داری و آزادی" در دفاع از بازار آزاد.
 دريافت جايزه ی نوبل اقتصادی سال ۱۹۷۶ برای تنظيم سياست های مونتاريستي، تحليل مصرف و مواضع ضد کارگری.
 مشاور اقتصادی ريچارد نيکسون و رونالد ريگان.

از همين معرفی اجمالی نيز پيداست که دست تئوری های ميلتون فريدمن به خون ميليون ها کارگر و زحمت کشی آغشته است که در جريان کودتا، خصوصی سازي، بی کارسازي، تقليل وضع معاش، انحلال اتحاديه های کارگري، پول سالاری و... قربانی نظام سرمايه داری نئوليبرال شده اند.

ميلتون فريدمن – که هوادارانش او را عمو ميلتی می خوانند – يکی از اعضای مجمع مونت پله رن سوئيس بود که در سال ۱۹۴۷ توسط وينستون چرچيل تاسيس شد. اعضای اصلی مجمع ۳۷ تن از راست ترين تئوريسين های ليبراليسم بودند. کسانی همچون فون  ميسز، فون  هايک، کارل پوپر، مايکل پولانی و... که رسماً عليه دولت رفاه – و به زعم خود "سوسياليسم خزنده" - غداره کشيده بودند. (در اين زمينه بنگريد به فصول مختلف کتاب "بحران" به همين قلم، و به ويژه فصل "نئوليبراليسم در چالش با سوسياليسم"، صص:۸۵ - ۱۴۴، تهران: انتشارات نگاه).

آوازه ی فريدمن (۱۹۱۲ – ۲۰۰۶) زمانی از حلقه ی نئوکان ها گذشت و پنج سال بعد به دريافت جايزه ی نوبل – به تعبير شاملو جايزه  برای بهترين انشا در مدح آمريکا - ارتقاء يافت که دولت دموکراتيک سالوادور آلنده به اعتبار نظريه پردازی های مکتب شيکاگو و در جريان يک کودتای آمريکايی ساقط شد. از سوی ديگر به روايت نائومی کلاين از "سرمايه داری فاجعه"، هنگامی که حمله ی تروريستی يازدهم سپتامبر صورت گرفت کاخ سفيد از شاگردان ميلتون فريدمن پر شده بود که در ميان آنان می توان از دوست نزديک فريدمن، دونالد رامسفلد ياد کرد. گروه کاری بوش، بی درنگ، به بهره برداری از بُهت و سردرگمی عمومی پرداخت. نه از آن رو که بنا به ادعای بعضی خودشان پنهانی فاجعه را پديد آورده بودند؛ بل که به اين سبب که عناصر کليدی اين دولت [از ديک چنی تا پل ولفوويتز و جان بولتون] کارگزاران کهنه کار سرمايه داری فاجعه در آمريکای لاتين و اروپای خاوری بودند»
(Naomi Klein, 2007, PP.141-5).

به يک مفهوم انديشه  های فريدمن که در متن مکتب شيکاگو تئوريزه شده به اندازه ی تاريخچه ی ظهور و جان سختی نئوليبراليسم در هارترين ژانر سرمايه داری معاصر ريشه داشته و قدمتش به اندازه ی عمر تاچريسم ـ ريگانيسم تا مقطع علنی شدن بحران جاری اقتصاد جهانی ست. به عبارت ديگر حيثيت و دوام تئوری های فريدمن به اندازه   جنايات نئوکنسرواتيست هاست.

از طرف ديگر موسسه ی کيتو – اسپانسر جايزه ی فريدمن - يکی از چند محفل افراطی دست راستی ا ست که با وجود به حاشيه رفتن تمايلات فاشيستی نئوکان های آمريکايی و انگليسي، با بودجه های کلان تغذيه می شود و به نام دفاع از "آزادی" همچنان فعاليت می کند. دفاع رسوايی برانگيز اين موسسه از پينوشه – آن  هم زمانی که در سال ۲۰۰۶ به عنوان جنايت کار جنگی محکوم و دست گير شد – مويد عمق انديشه های راست گرايانه ی اين نهاد کثيف است. جايزه ی چرب و نرم "موسسه ی تحقيقاتی کيتو" - که به نام فريبنده ی "پيشبرد آزادی" تاسيس شده است - در سال جاری (۲۰۱۰) دو کانديدای پر و پا قرص داشت. فريد زکريا سردبير نيوزويک و يکی از مقتدايان مقدس اصلاح طلبان و ليبرال های ايرانی از غنی نژاد تا عباس عبدی و اکبر گنجی. چنان که دانسته است جايزه  پانصد هزار دلاری به عالی جناب اکبر گنجی تعلق گرفت. آن هم به خاطر پيش برد آزادي؟! جالب است. زمانی که فرهنگ لغات از درون مايه ی اصلی و هدف واقعی واضع لغت تخليه و در مفاهيم ديگری استحاله  می شود، البته چندان عجيب نيست که جايزه ی فريدمن نئوکان به گنجی سبز شبه رفرميست به اصطلاح سکولار شده تعلق بگيرد. به قول استاد و رفيق عزيزم احمد شاملو:
«آه، مختوم قلی
من گه گاه
سر دستی
به لغت نامه
نگاهی می اندازم:
چه معادل ها دارد پيروزی! (محشر!)
چه معادل ها دارد شادی!
چه معادل ها دارد انسان!
چه معادل ها دارد آزادی!
مترادف هاشان
چه طنين پر و پيمانی دارد!» (احمد شاملو، ۱۳۸۰، صص:۸۶۱ – ۲)

باری در جهان بنجل پروری که زيّ ما در آن سپری می شود، "انسان" برگزيده ی تايم از گنداب هنر بورژوايی ليدی گاگا و بيانسه بيرون می آيد و رقيب شان هم تا حد موسوی و رهنورد ارتقاء می يابد.

روزگار عجيبی است نازنين.

در چنين روزگاری چندان شگفت نيست که جايزه  ی "پيشبرد آزادی" از سوی يک موسسه ی نئوکنسرواتيست به يک ليبرال تازه جمهوری خواه شده ی فرو رفته در ژست سکولاريسم تقديم  شود. صرف نظر از مبلغ قابل توجه پانصد هزار دلاری – که پرداخت آن فقط از عهده ی نهادها و موسسات بورژوايی امکان پذير است – نکته ی قابل تامل هم پوشانی انديشه ها ی نئوليبرالی و ضد انسانی فريدمن و مديران کيتو با اصلاح طلبان ايرانی ست.

از سوی ديگر اهدا اين جايزه  به اکبر گنجی و تبليغ آن از سوی رسانه های بورژوايی مفاهيم ديگری را نيز تلويحاً و تصريحاً به ميان می کشد. تقديس گنجی توسط ژورناليست فرصت طلبی همچون مسعود بهنود چندان اتفاقی نيست!! من از سنت  متداولی که برخی منتقدان در جريان افشای سابقه ی ضد انسانی اصلاح طلبا نی همچون موسوی و کروبی... تا حجاريان و گنجی و جلايی پور پيشه کرده اند. پرهيز می کنم و به فرض ندامت، مرزبندی و پروسه مندی افکار اين حضرات به مواضع کنونی شان اشاره می کنم:
۱ ـ چهره ی محبوب فلسفی عالی جناب سبزپوش ما، کارل پوپر است. شخصيت  سياسی مورد علاقه ی او واسلاو هاول و چهره ی کارگری مورد نظرش لخ والسا است. تبليغ گنجي، به واقع ترويج منش و روش فلسفي، سياسی و کارگری اين سه مرد خبيث نيز هست. گيرم که با دريافت چنين جايزه يی عالی جناب سبز ما، يابو برش دارد که فيلسوف هم شده و گويا قرار است "مانيفست [مهمل] جمهوری خواهی "اش، برای حل بحران اجتماعی ايران نسخه يی تجويزی باشد.
۲ ـ  برجسته سازی اکبر گنجي، به مثابه ی يکی از اعضای گروه پنج لندن؛ می تواند تراشيدن آلترناتيوی براي، رهبران ليبرال خيزش سبز (موسوي، کروبي، خاتمی) قلمداد شود. طرح ولايت فقيه مشروط از سوی محسن کديور و باز شدن پای مهاجرانی به موسسات نئوکان آمريکايي، حضور مستمر در تلويزيون فارسی بی بی سی، نوشتن سرمقاله های الشرق الاوسط يکی ديگر از شواهد اين مدعاست. مضاف به اين که عضويت عبدالکريم سروش در اين گروه؛ - به عنوانی شبه فلسفه دانی که تفکر ليبرالی پوپر را نماينده گی می کند – در کنار فعاليت عبدالعلی بازرگان و پيوستن فرخ نگهدار به جمع لندنی ها سخت معنادار است.
۳ ـ  حالا که جنبش اعتراضی خيابانی به دلايل قابل فهمی که طرح آن از حوصله ی اين مجال مجمل بيرون است – از جمله غيبت طبقه ی کارگر – به بن بست رسيده و رهبران خود خوانده يی همچون موسوي، به پاسخ گو کردن احمدی نژاد و باز شدن روزنامه ی ليبرال خودی رضايت داده اند و عملاً فشارهای خيابانی به تغيير سياست مداران نينجاميده است، سرمايه داری جهانی برای تحت فشار قرار دادن جناح نظامی حاکم بر ايران به برافراشتن لولوی سرخرمن گروه پنج لندن و گروه سه واشنگتن (سازگارا، نوری زاده، مخملباف) روی آورده است. آنان نگران از حوادث قرقيزستان – که کم ترين ربطی به مسايل داخلی ايران ندارد- تصاوير جديدی از ساکاشوويلی و باقی اف می گيرند و در قاب های بومی شده برای روز موعود حفظ می کنند. نگرانی بورژوازی جهانی از به ميدان آمدن طبقه ی کارگر ايران و عروج سوسياليسم جدی است.

بعد از تحرير
چنان که دانسته است تئوری های نئوليبرالی فريدمن از طريق خصوصی سازي، بازار آزاد، مقررات زدايي، اقتصاد غير مادي، بورس  بازي، تقليل دخالت دولت (حذف سوبسيدها) و شوک درمانی عملياتی شده است. دولت دهم نيز طی چند سال گذشته اين سياست ها را – به توصيه ی صندوق بين المللی پول و بانک جهانی – عملياتی کرده و با تصويب طرح هدف مندسازی يارانه ها و نئوليبراليزه کردن اقتصاد ايران، اجرايی ساخته و استراتژی ادغام در اقتصاد جهانی را هدف قرار داده است. موسسه ی نئوکنسرواتيست کيتو، با اهدای جايزه ی فريدمن به اکبر گنجی به نحوی سمبليک راه حل پينوشه يی را برای حل بحران سياسی اقتصادی ايران پيش کشيده و تلويحاً روی کرد دولت دهم به راه حل های نئوليبرالی را تاييد کرده است. فلسفه ی اصلی اين جايزه همين است.

محمد قراگوزلو


منابع:
شاملو. احمد (۱۳۸۰) مجموعه آثار احمد شاملو، دفتر يکم، اشعار، تهران: انتشارات نگاه.
قراگوزلو. محمد (۱۳۸۸) بحران، نقد اقتصاد سياسی نئوليبرال، تهران: انتشارات نگاه.
Klein Naomi (2007) The shock Doctrin – The rise of disaster capitalism, knop Canada.

۹ اردیبهشت ۱۳۸۹   


برگرفته از تارنگاشت «روشنگری»:
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20100429175425.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!