«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

سرنوشت خلق های ایران و افغانستان بیش از پیش به هم گره می خورد!

به یاد محمود بریالی، فرزند دلاور خلق های افغانستان و ایران!


امپریالیست ها در خاک کشور همسایه و خلق های برادر ما ایرانیان، تخته پرشی مناسب برای پیشبرد آماج های کوتاه برد و درازبرد خود یافته اند. نیروهای پیمان تجاوزکار «ناتو»، خاک این کشور را به اشغال نظامی خود در آورده و بر این کشور فرمانروایی دارند.

برخلاف همه قول و قرار های نخستین، این نیروها پس از سرنگونی رژیم دست پرورده خود: طالبان که درکردار زمینه یورش نظامی نیروهای ایالات متحده و هم پیمانان ناتوی خود را به سرزمین آریانا فراهم نموده بود، نه تنها از این کشور بیرون نرفتند که بر چند و چون نیروهای خود بسی افزودند. آنها به بهانه ستیز با طالبان که هم اکنون نیز مانند گذشته جز وسیله ای در دستان خود آنها نبوده و نیست، ناامنی سیاسی ـ اجتماعی منطقه بزرگی از شبه قاره هند و پاکستان گرفته تا ایران و آسیای میانه را دامن زده و نیروهای کور ملی گرایی افراطی، از هندوهای افراطی گرفته تا اسلامگرایان طالبانی و گروه های دیگر قومی ـ مذهبی را رودرروی یکدیگر نهادند. سیاست کهنه «تفرقه بینداز و حکومت کن» امپریالیست های انگلیسی، بار دیگر پای خود را به این منطقه از جهان بازنموده و میوه های تلخ و ناگواری برای خلق های منطقه به ارمغان آورده است.

در کشور اشغال شده افغانستان، در این میان و با شتاب هرچه بیشتر پایگاه های فرامدرن نظامی امپریالیستی، از جمله در مجاورت مرزهای ایران ساخته و آماده می شوند. آنچه، هر روز بیش از پیش آشکارتر می شود، گستره و دامنه نقشه های دور ودراز امپریالیستی در این منطقه از جهان است که نه تنها دست درازی و دستیابی مستقیم به منابع انرژی (نفت و گاز) و دیگر فلزات گرانبهای منطقه را آماج خود نهاده که درهم شکستن «پیمان شانگهای» و شکاف انداختن میان کشورهای چین و روسیه از سویی، چین و هند از سوی دیگر، افزایش هرچه بیشتر تنش میان هند و پاکستان و دیگر آماج های کوتاه برد دیگر را نیز در اُفق دید نهاده است.

هم اکنون هرگونه صدای اعتراضی در میان خلق های برادر ما در افغانستان که به خاک سیاه نشسته اند، به بهانه سرکوبی طالبان، در نطفه خفه می شود. دولت پوشالی و دست نشانده حامد کرزای و دیگر دزدان درون و پیرامون آن، در کردار تنها به درازتر شدن اشغال افغانستان و استوار نمودن هرچه بیشتر پای بیگانگان در خاک این کشور یاری می رسانند. زمینه های یورش نظامی از خاک این کشور به ایران هر روز بیش از پیش فراهم شده و می شود. در این میان، سرنوشت خلق های ایران و افغانستان در نقشه «خاورمیانه بزرگ» امپریالیست ها، با هم همسو شده و به هم گره می خورد. سیاست های ضد ملی و نابخردانه رژیم حاکم بر ایران نیز تاکنون در کردار آب به آسیاب سیاست های امپریالیستی در منطقه و بویژه در افغانستان ریخته است. این رژیم به دست خود، زمینه فروپاشی و شکست خود و همراه با آن شکست و فروپاشی خاک ایران زمین را فراهم نموده و می نماید.

آنچه اکنون بیش از هرچیز دیگر شایسته و بایسته است، صدای فریاد و اعتراض همه نیروهای میهن پرست راستین افغانی، در هرکجای جهان که هستند، بر ضد اشغال کشورشان و خواست بیرون رفتن نیروهای بیگانه از خاک این کشور است. به این ترتیب، رسانه های باختری وابسته به امپریالیسم نخواهند توانست، هرگونه صدای اعتراض در این باره را به نیروهای به گفته آنها تروریست و افراط گرا نسبت دهند.

روش شایسته دیگر که در کوتاه زمان نیز برد بسیار خوبی خواهد داشت، تمرکز یورش های نیروهای چریکی و میهن پرست افغانی به آن گروه های کوچک نیروهای نظامی، بویژه نیروهای نظامی فرستاده شده از سوی کشورهای کوچک و دنباله رو اروپای باختری است. مرگ و میر در میان نیروهای مزدور این کشورها که به یاری یانکی ها شتافته و سهم شغال برای خود می جویند، بی تردید صدای اعتراض توده های مردم را در کشورهایشان افزایش هرچه بیشتری داده، به بیداری وجدان های خفته و کرخت یاری خواهد رساند.

برای جلوگیری از پیشبرد نقشه های امپریالیستی، آزاد نمودن کشور برادر ما از اسارت و بیرون راندن اشغالگران، باید همه گونه کمک و یاری به نیروهای میهن پرست این کشور، صرف نظر از اندیشه و مرام آنها، نمود.

آزاد باد گهوارهء تمدن آریایی!

مرگ بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی ایالات متحده اتازونی!

استوار باد پیوند هرچه بیشتر خلق های افغانستان و ایران با دیگر خلق های منطقه در راه صلح و دوستی و همکاری!

ب. الف. بزرگمهر                              ۲۱ آذر ۱۳۸۸

بخش نخست



بخش دوم 



بخش سوم


بخش چهارم


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!