«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

افزايش ۵۰ درصدي نرخ اقلام مصرفي سبد هزينه خانوار کارگري طي يک سال گذشته

خبرگزاري موج - رئيس اتحاديه کارگران قراردادي وپيماني سراسر کشور با اشاره به افزايش دو برابري برخي از اقلام مصرفي سبد هزينه خانوار کارگري اعلام کرد : نرخ سبد هزينه يک خانوار کارگري طي يک سال گذشته درايران ۵۰ درصد افزايش يافته است.
فتح الله بيات رئيس اتحاديه کارگران قراردادي و پيماني سراسر کشور در گفت وگو با خبرنگار موج ؛ با انتقاد ازافزايش بي رويه نرخ تورم اذعان داشت : در حال حاضر افزايش بي رويه نرخ تورم در کشور موجب شده است که دستمزد کارگران تنها پاسخگوي ۵۰ درصد از نياز هاي اساسي آنان در کشور باشد.
رئيس اتحاديه کارگران قراردادي و پيماني سراسر کشور ، نرخ خط فقررا در جامعه کنوني ايران بالاي ۷۰۰ هزار تومان اعلام کرد ودراين رابطه اذعان داشت : در حال حاضر بيش از نيمي از کارگران در کشورزير خط فقر گذران معيشت مي کنند. اين در حاليست که نرخ اقلام مصرفي سبدهزينه خانوار کارگري در ايران به صورت روزانه افزايش مي يابد.

بيات، در ادامه خواستار افزايش نرخ دستمزد کارگران در سال جاري شد و افزود: در صورتي که بانک مرکزي نرخ تورم را در شهريور ماه سال جاري بيش از ۲۰درصد اعلام کند نرخ دستمزد کارگران در کشور افزايش مي يابد.
رئيس اتحاديه کارگران قراردادي و پيماني سراسر کشور، پايداري و دوام بنگاه هاي بزرگ توليدي رامتاثر از حمايت از بنگاه هاي کوچک و زودبازده دانست وخاطرنشان ساخت : بنگاه هاي کوچک و زودبازده مي توانند با توليدات تکميلي موجبات توسعه بنگاه هاي بزرگ اقتصادي را فراهم کنند.
بيات، دربخش ديگري از سخنان خود با اشاره به اعمال سياست هاي حمايتي دولت از طبقه کارگر تصريح کرد: در حال حاضر دولت باپرداخت تسهيلات به بنگاه هاي کوچک اقتصادي وزودبازده موجبات امنيت شغلي کارگران را در کشور فراهم کرده است. وي ، تعداد کارگران رسمي فعال در بنگاههاي توليدي کشور را ۳۰ درصد از جامعه کارگري عنوان کرد و خاطرنشان ساخت: در حال حاضر ۷۰ درصد از کارگران شاغل در بنگاه هاي توليدي کشور به علت اين که قرارداد رسمي نيستند از امنيت شغلي پايداري برخوردار نيستند.

۳۰ مرداد ۱۳۸۸

برگرفته از تارنگاشت «خبرگزاری موج»:
http://www.mojnews.com/fa/Miscellaneous/ViewContents.aspx?Contract=cms_Contents_I_News&r=353000

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

ارتجاع حاکم و طرح تشکیل نهادهای کارگری

دراوضاع حساس و دشوار حاکم برمیهن ما و به موازات اعتراضات گسترده توده ها برضد کودتای انتخاباتی، زمزمه هایی از لزوم ایجاد تشکل های کارگری از سوی محافل معینی در حاکمیت به گوش می رسد.
مواضع درباره ایجاد تشکل های کارگری و نقشی که می باید برعهده داشته باشند، نمی تواند بی ارتباط با وضعیت کنونی کشور و جدا از دیگر برنامه های اقتصادی- سیاسی رژیم ولایت فقیه باشد. دراین خصوص محمد جهرمی، وزیر کار دولت نهم، دراوایل مردادماه، درحاشیه مراسم تجلیل ازمربیان و روسای نمونه مراکز دولتی و آزاد آموزشگاه های فنی و حرفه ای به خبرنگاران گفته بود: ”در وزارت کار راهبردهایی براساس اهداف و نیازها تنظیم شده که امیدواریم به فاز اجرا و عملیاتی نیز برسد، درمورد اصلاح قانون کار نیز کمیسیون مربوطه وظایف خود را انجام داده است.“ به فاصله چند روز پس از سخنان وزیر کار و تاکید او بر لزوم اجرایی شدن راهبردهای تدوین شده دروزارت کار و امور اجتماعی، ایلنا ۱۰ مرداد ماه گزارش داد، عده ای از نمایندگان مجلس با حمایت هیات رییسه چگونگی تهیه و تصویب قوانینی برای تشکیل نهادهای کارگری و کارفرمایی مستقل را بررسی می کنند. این خبرگزاری از قول عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هشتم، خاطر نشان ساخت: ”فراکسیون کارگری مجلس و کمیسیون اجتماعی به عنوان کمیسیون تخصصی باید آمادگی داشته باشند، قوانینی را به تصویب برساند تا تشکیلات کارگری و کارفرمایی مستقل تراز گذشته فعالیت کنند، کارگران و کارفرمایان درانتخاب نمایندگان خود آزاد هستند، با این وجود دولت هم نظارت خود را اعمال می کند. درهمه کشورها ضوابطی برای تشکیل نهادهای کارگری و کارفرمایی وجود دارد ....“
درهمین کشاکش هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار اعلام کرد بنابه تصمیم اکثریت اعضای هیات مدیره برای رفع مشکلات کارگری و چالش های عمده ای که کارگران با آن روبرو هستند، فعالیت کانون عالی شوراهای اسلامی کار گسترش خواهد یافت و این نهاد فعال تر خود را درگیر مسایل کارگری کرده و درگام اول نیز یک پایگاه خبری-تحلیلی روزانه راه اندازی می شود. علت چنین تصمیمی را نایب رییس هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار، تاکید دوباره برجایگاه این کانون درمیان نهادهای صنفی کارگری عنوان کرد. این اقدام به قول خبرگزاری ایلنا: کلی و سربسته به معنای تحرک بیشتر این نهاد دراوضاع کنونی است. شوراهای اسلامی و کانون عالی شوراهای اسلامی کار از سوی کارگران کشور طرد شده تلقی می گردند و تلاش برای گسترش فعالیت آن با توجه به طرح های وزارت کار و بررسی های اخیر مجلس صورت می گیرد. خبرگزاری ایلنا ۵ مرداد ماه با ابراز نگرانی از انزوای روزافزون کانون عالی شوراهای اسلامی درمحیط های کارگری و واکنش خشم آلود زحمتکشان نسبت به این تشکل ارتجاعی، به مسئولان این کانون هشدار داد: ”پرواضح است که بحران های کارگری ایران اگر درچند سال اخیر بدتر نشده باشد، بهترنشده است به ویژه آنکه بحران اخیر اقتصادی دردنیا و کمبود نقدینگی درایران امروز همچنان از عوامل تشدید کننده مشکلات کارگری هستند، هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار بدون هرگونه وعده دادن و کلی گویی باید پاسخگوی کارگران و یا به عبارتی موکلان خود باشد. شاید درست دراینجاست که مثل ”قاچ زین را بچسب، اسب سواری پیشکش“ درکنار مثل ها و عبارات مصطلحی از این دست معنی پیدا می کند ... ”
اما مساله لزوم تشکیل نهادهای کارگری از سوی محافل مرتبط با حاکمیت به همین جا خاتمه پیدا نمی کند. بعد از آنکه جمهوری اسلامی نتوانست ریاست دوره ای اجلاس سازمان بین المللی کار را به دست بیاورد و از اجلاس دوره ای کناره گیری کرد. باردیگر مساله تشکل های کارگری درصدر خبرهای مجلس و دولت قرار گرفت. ایلنا 10 مرداد ماه گزارش داد: ”عضو هیات رییسه کمیسیون اجتماعی مجلس اعلام کرد که ایران یکی از آزادترین کشورها درزمینه انتخاب نمایندگان کارگری و کارفرمایی است. اگر سازمان های نظارتی مانع از کاندیدا شدن افراد دارای پرونده برای عضویت درتشکلات کارگری می شوند، این موضوعی است که درهمه کشورها وجود دارد. معتقدم که قانون اساسی کشور حق هرگونه اعتراض ومطالبه به حق را به افراد داده است، بنابر این اعتصاب به معنی آنچه دربرخی کشورها اتفاق می افتد درکشور ما موضوعیت ندارد. حضورنماینده کارفرما دربرخی تشکلات کارگری نمی تواند مانعی برای احقاق مطالبات کارگران شود.“
موضع گیری فوق به طور شفاف تری محتوی نهادهای کارگری که قرار است تقویت و یا تشکیل شوند را نشان می دهد. به عبارت دقیق تر با حمایت دولت نماینده کارفرما می تواند درتشکیلات صنفی کارگری حضور یابد و این مغایر قانون نیست و مانعی در احقاق حقوق زحمتکشان ایجاد نمی کند و نیز اعتصاب درجمهوری اسلامی موضوعیت ندارد یعنی قانونی قلمداد نمی گردد.
درماه های گذشته، بویژه با طرح تحول اقتصادی و هدفمند سازی یارانه ها درمجلس و تاکید علی لاریجانی رییس مجلس بر تصویب این طرح ها، جریان شناخته شده ای که ماهیت شدیدا ضد کارگری دارد، آرام آرام موضوع چگونگی فعالیت تشکل های مستقل کارگری و انطباق این نهادهای صنفی با اهداف ارتجاع حاکم را دنبال می کند. این برنامه با کودتای انتخاباتی و اوجگیری جنبش اعتراضی به شکل جدی تر پی گرفته شده و مهار جنبش کارگری و جلوگیری از اعتصابات به آن افزوده گردیده است و علاوه بر مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، وزارت کار و دادگاه انقلاب اسلامی، پایگاه های بسیج کارخانجات هم درخدمت آن قرار گرفته اند. بی جهت نبود، هیات رییسه مجلس و کمیسیون اجتماعی آن برضرورت اصلاح قوانین و ایجاد تشکل ها و تقویت نهادهای کارگری موجود پافشاری کرده و یادآور می شوند: ”اصل روابط کار درکشور حل مسالمت آمیز مسایل و منافع مشترک کارگران و کارفرمایان است.“
دراین زمینه دولت احمدی نژاد نقش اصلی را برعهده دارد و بی شک دولت برآمده از کودتا سعی خواهد کرد این طرح را با اعمال زور و فشار به مرحله اجرا درآورد. طرح ایجاد تشکل های کارگری بخش جدایی ناپذیر طرح اصلاح قانون کار به سود کلان سرمایه داران و به زیان کارگران و زحمتکشان است. دراین زمینه دولت کودتا، بازوی اجرایی این طرح قلمداد می شود که برای نخستین بار دراتاق بازرگانی تهیه و تدوین شد و پس از آن واپس گرا ترین و سیاه ترین، جناح ها و نیروهای حاکمیت مانند باندهای هوادار احمدی نژاد یعنی کودتاچیان و نیز هیات های موتلفه با پشتیبانی خود از آن، خواستار اجرای سریع طرح گردیدند.
ایلنا اول مرداد ماه از قول مسئولان وزارت کار گزارش داده بود: ”دراصلاح قانون کار، ایجاد تشکل های مستقل کارگری درنظر گرفته شده و دراین خصوص با مجلس مشورت هایی مفید صورت پذیرفته است که درآینده نتایج آن روشن می گردد.“
تبلیغات پر سرو صدای اخیر از سوی کانون شوراهای اسلامی کار، انجمن های اسلامی و جز اینها که ”بحث ایجاد تشکل های مستقل مفید است“، ”اسم تشکل اهمیت چندانی ندارد“، تشکیل نهادهای مستقل باعث بهتر شدن معیشت می شود و نباید کارگران نگران اصلاح قانون کار باشند“ همگی درراستای اجرای طرح فوق العاده خطرناک و ضد کارگری ارتجاع حاکم و دولت برآمده از کودتا است. هدف عمده این طرح همچنانکه درسطور پیشین اشاره شد، انطباق فعالیت تشکل های کارگری با سمت گیری اقتصادی-اجتماعی رژیم ولایت فقیه و جلوگیری از رشد و گسترش اعتراض و اعتصابات کارگری و پیوند آن با جنبش سراسری دمکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران است.
طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان ما باید هوشیارانه وبا ظرافت و قاطعیت با برنامه های ضد کارگری رژیم مبارزه کرده و با پیوند اعتراضات خود با جنبش همگانی مردم علیه کودتای انتخاباتی، هم به تقویت و استحکام جنبش مردمی یاری رسانند وهم دررویارویی برای حقوق و دستاوردهای خود با ارتجاع حاکم تکیه گاه مطمئن داشته باشند.
کارگران و زحمتکشان درمقابل توطئه مرتجعان کودتاچی سکوت نکرده و نخواهند کرد!



برگرفته از تارنگاشت حزب توده ایران:

http://tudehpartyiran.org/detail.asp?id=792

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

کمیته مرکزی حزب توده ایران خطاب به سازمان ملل

حزب توده ایران که در اوایل دهه ١۳۶۰ قربانی توطئه پلید و حساب شده مشابهی شد که در جریان آن بسیاری از کادرها و فعالان آن اعدام و یا در زیر شکنجه به قتل رسیدند، نسبت به برنامه های حساب شده رژیم حاکم اعلام خطر می کند. ما نگران هستیم که سران رژیم برای غلبه بر بحران سیاسی عمیق حاکم بر کشور مشابه آنچه که در سال ۱٣۶۷ مرتکب شدند، با قتل عام زندانیان سیاسی سعی بر تثبیت حاکمیت خود بنمایند.

حزب توده ایران از سازمان ملل متحد می خواهد که:

جناب آقای بان کی ـ مون، دبیرکل محترم سازمان ملل

همانگونه که مستحضر هستید نزدیک به دو ماه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در ١٢ ژوئن ٢۰۰۹ تظاهرات گسترده مردم ایران در اعتراض به عملکرد غیرقانونی رژیم در دستکاری در نتیجه انتخابات هنوز ادامه دارد. بر اساس اطلاعات موثق ارگان های امنیتی و انتظامی رژیم در طول این مدت با اتخاذ راهکرد های غیرقانونی و سرکوبگرانه بیش از هزار تن از فعالان و رهبران جنبش اعتراضی صلح آمیز را دستگیر، ده ها تن را در خیابان ها با تیراندازی به صفوف تظاهرات و یا در شکنجه گاه های رژیم به قتل رسانده و شرایط نامناسبی را برای اکثریت مردم ایران ایجاد کرده اند.

باور عمومی در ایران و نظر حقوقدانان برجسته کشور بر این است که بازداشت های صورت گرفته مغایر با نص صریح قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است. در هفته های اخیر اطلاعات نگران کننده ای از شیوه های برخورد با دستگیر شدگان رویدادهای اخیر و به ویژه سران سرشناس جنبش اصلاح طلبی منتشر شده است، که نمی تواند نگرانی عمیق نیروهای سیاسی ایران و دوستداران حقوق بشر و دموکراسی و عدالت در جهان را بر نیانگیزد.

از هفته گذشته جلسه دادگاه شخصیت های سرشناس جنبش اصلاحات که در میان آنها برخی از مقامات عالی رسمی پیشین کشور قرار دارند آغاز شده است. آنچه در این دادگاه و روند رسیدگی به پرونده متهمان صورت می گیرد، کمترین شباهتی به یک دادرسی قانونی و مدرن و مرسوم ندارد و در حقیقت نمایش مشمئز کننده اعترافات اجباری انسان های شکنجه شده می باشد. متن کیفر خواست مدعی العموم نیز چیزی جدای ازتبلیغات و پرونده سازی غیرقانونی سران رژیم ندارد و با یک سند حقوقی قابل طرح در دادگاه آن هم به عنوان کیفرخواست در مغایرت کامل قرار دارد.

اکنون مشخص شده است که در مراحل بازجوئی و جلسات محاکمه بازداشت شدگان تظاهرات هفته های اخیر هیچ یک از موازین معمول بین المللی و قانونی در رابطه با روند دادرسی رعایت نگردیده است.

گزارش های واصله از ایران از اعمال سیستماتیک شکنجه های فیزیکی و روانی برای مجبور کردن قربانیان به اعتراف به «برنامه ریزی اقدامات غیرقانونی»، «کوشش برای انقلاب مخملی» و یا «ارتباط با کشورهای بیگانه و محافل خارج از کشور» سخن می گویند. متن کیفرخواست رژیم، اتهامات وارده، ایراد فشار همه جانبه فیزیکی و روانی در شرایط انزوای کامل همگی تصویرگر ابعاد خطراتی است که جان این قربانیان را تهدید می کند. حزب توده ایران که در اوایل دهه ۱٣۶۰ قربانی توطئه پلید و حساب شده مشابهی شد که در جریان آن بسیاری از کادرها و فعالین آن اعدام و یا در زیر شکنجه به قتل رسیدند، نسبت به برنامه های حساب شده رژیم حاکم اعلام خطر می کند. ما نگران هستیم که سران رژیم برای غلبه بر بحران سیاسی عمیق حاکم بر کشور مشابه آنچه که در سال ١٣۶۷ مرتکب شدند، با قتل عام زندانیان سیاسی سعی بر تثبیت حاکمیت خود بنمایند.

افکار عمومی ایران اعترافات مشمئز کننده و دروغ در جریان جلسات دادگاه های اخیر را فاقد هر گونه ارزش و اصالت دانسته و آن را دستاویزی از سوی رژیم برای سرکوب مخالفان سیاسی خود می داند.

سلامت و امنیت جانی این فعالان سیاسی و همه بازداشت شدگان هفته های اخیرنگرانی وسیعی را به وجود آورده است.

حزب توده ایران از سازمان ملل متحد می خواهد که:

ـ از مقامات حکومتی ایران خواهان انتشار لیست نام تمامی بازداشت شدگان، اتهام آنان و محل نگهداری آن ها بشود.

ـ از دولت جمهوری اسلامی ایران بخواهد که لیست اسامی تمامی کشته شدگان رخدادهای اخیر چه در جریان تظاهرات و چه در بازداشتگاه ها، شرایط و مسببان این تراژدی ها را منتشر کند.

ـ امکان حضور نماینگان کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در جلسات دادگاه و ملاقات آزادانه با بازداشت شدگان و وکلای مدافع آنان را فراهم کند.

ـ در چارچوب میثاق های بین المللی و منشور جهانی حقوق بشر و در چارچوب تعهدات بین المللی رژیم، از مقامات رسمی رژیم خواهان تضمین سلامت، برخورد انسانی و قانونی با بازداشت شده گان دو ماهه اخیر بشود.

ـ تضمین های لازم برای دسترسی بازداشت شدگان به وکیل مدافع و امکان دفاع آزادانه داده شود.

ـ برای آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی ، اعاده حیثیت از همه بازداشت شدگان و معرفی شکنجه گران اقدام گردد.

حزب توده ایران پیشاپیش از بذل توجه عاجل شما در رابطه با این امر تشکر می نماید.

کمیته مرکزی حزب توده ایران

۹ اوت ۲۰۰۹

رونوشت به:

ـ کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ـ ژنو

ـ سازمان عفو بین الملل

برگرفته از تارنگاشت حزب توده ایران:

http://tudehpartyiran.org/detail.asp?id=785

۱۳۸۸ مرداد ۱۸, یکشنبه

این سخنان گستاخانه را سرسری نگیریم!

ژنرال آمریکایی: حل نظامی مسئله ایران ممکن است

"چارلز ولد" ژنرال بازنشسته و چهارستاره نیروی هوایی آمریکا که فرماندهی یگان هوایی در مرحله اول عملیات "آزادی سرکوب ناپذیر" در افغانستان را بر عهده داشت و پیشتر معاون فرمانده کل نیروهای مسلح آمریکا در اروپا نیز بود، در مقاله ای که در روزنامه آمریکایی "The Wall Street Journal" منتشر شد، خاطر نشان ساخت که حل نظامی مسئله هسته ای ایران گزینه ای امکان پذیر و تحقق یافتنی است.

ولد می نویسد: تهران فعلاً شتابی در فشردن دستی که "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا بسوی آن دراز کرده است، ندارد. حتی اگر ایران با مذاکره موافقت کند، سیاستمداران آمریکایی باید آماده شکست دیپلماسی باشند. هرچند که حرف های زیادی درباره تحریمات اقتصادی گفته می شوند، اما ما ما نمی توانیم امکانات نظامی در چارچوب برنامه B را نادیده بگیریم.

وی ادامه داد: ما با صحبت صریح درباره تدارک حمله نظامی می توانیم ضرورت اجرای این طرح را از بین ببریم، اما اگر چنین چیزی تهران را وادار به امتناع از برنامه هسته ای سازد. اوباما می تواند مسئله اعزام گروه ناوهای تهاجمی هواپیمابر مکملی به سمت سواحل ایران و همچنین انجام مانورهای مشترک با متفقین خود را بررسی کند. اگر چنین فشاری تاثیری که باید را نداشته باشد، نیروی دریایی آمریکا می تواند بنادر ایران را محاصره کند. محاصره اجازه می دهد که بطور کامل واردات فرآورده های نفتی به ایران را متوقف نمود. وی افزود: اگر با چنین تدابیری نتوان ایران را وادار به امتناع از برنامه هسته ای کرد و پس از آن که دیگر امکانی برای دیپلماسی و اعمال فشار اقتصادی باقی نمانده باشد، نظامیان آمریکا می توانند به تاسیسات هسته ای ایران حمله کنند.

چارلز ولد در شرح برنامه حمله خاطر نشان ساخت: حمله بیشتر از هوا و توسط نیروهای هوایی و دریایی که اکنون چندان در عملیات عراق و افغانستان مشغول نیستند، انجام خواهد. بویژه که حضور نظامی آمریکا در کشورهای هم مرز با ایران امتیازات ملموسی نیز بدست می دهد. نیروهای ویژه و جاسوسینی که در این منطقه مستقر هستند، می توانند از تاسیسات کلیدی محافظت کنند و عملیاتی سری انجام دهند. بهتر این خواهد بود که در این منطقه تجهیزات مکمل ضد موشکی مستقر شوند، تاسیسات نظامی محلی تحکیم شوند، نیروهای متفقین افزایش یابند و همپنین شراکت استراتژیک با کشورهایی چون آذربایجان و گرجستان گسترش پیدا کند تا فشار بر ایران از همه راستاها باشد.

این نظامی آمریکایی درباره ریسک های احتمالی می نویسد: مسلم است که اقدامات نظامی ریسک زیادی به همراه خواهند داشت. امکان تلفات در بین ارتش آمریکا و متفقین آنها وجود دارد. ایرانیان می توانند پیرامون حکومت همبسته شوند. ایران می تواند عملیات تلافی علیه ما و متفقین ما را چه مستقیم و چه غیر مستقیم و بدست سایرین آغاز کند. تهران می تواند به تولید اغتشاش و بی نظمی در کشورهای خلیج فارس و در درجه اول در عراق بپردازد.

وی ادامه می دهد: اما باید ریسک ها را با خطر بی اقدامی مقایسه کرد. اگر تهران به تحقق برنامه هسته ای خود ادامه دهد، این خطر وجود خواهد داشت که حکمفرمایی ایران در منطقه مملو از نفت خلیج فارس افزایش بیابد؛ متفقین آمریکا از بین رژیم های عربی مورد تهدید قرار گیرند؛ نیروهای رادیکالی واقع در این منطقه جرئت پیدا کنند؛ موجودیت اسرائیل مورد تهدید قرار گیرد؛ اوضاع در عراق بی ثبات شود؛ روند صلح اسرائیل - فلسطین متوقف شود و مسابقه منطقه ای تسلیحاتی نیز آغاز شود.

ژنرال آمریکایی در پایان مقاله خود می نویسد: مسلماً از میان برداشتن مسالمت آمیز تهدیداتی که بواسطه بلندپروازی های هسته ای ایران بوجود می آیند، بهترین گزینه ممکن است. اما اگر دیپلماسی و فشار اقتصادی شکست بخورند، حمله نظامی آمریکا به ایران از نظر فنی گزینه ای امکان پذیر و موثر خواهد بود.

برگرفته از خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه:

http://pe.rian.ru/articles/20090807/122616007.html

رفیق علی خاوری در مصاحبه با نشریه «دنیای جوان» (یونگه ولت) آلمان: این آغاز پایان رژیم است!


در روز چهارشنبه به پیشنهاد و دعوت هیئت تحریریه روزنامه چپ گرای «یونگه ولت» (دنیای جوان) از رهبری حزب توده ایران، خبرنگار این نشریه آقای پیتر اشتاینیگر، مصاحبه مفصلی در رابطه با تحولات اخیر کشور در رابطه با انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، جنبش اعتراضی مردم میهن، سیاست های رژیم حاکم و تحلیل حزب توده ایران در این باره با رفیق علی خاوری انجام داد. این مصاحبه در شماره روز شنبه ۸ اوت ۲۰۰۹ نشریه «یونگه ولت» منتشر شده است.


رفیق خاوری: اکثریت مردم میهن ما آخرین باور خود را به رژیم سرکوب و استبداد از دست داده است و عصر اعتراضات پیگیر و فزاینده چه در سطح جامعه و چه در اعماق آن آغاز شده است و این آغاز پایان رژیم استبداد و عوام فریبی قرون وسطایی در میهن ماست
.

سئوال: رفیق خاوری، حزب شما در انقلاب اسلامی ۱۹۷۹
و سرنگونی شاه شرکت داشت. در سال ۱۹۸٣ رژیم ملایان بطور وحشیانه ای حزب را سرکوب و غیرقانونی کرد. امروزه، حزب صرفاٌ در تبعید فعالیت دارد. حزب توده ایران امروزه تحت چه شرایطی فعالیت میکند و اعضاء آن در ایران با چه نوع مشکلاتی و سرکوبی هائی روبرو هستند؟

جواب: با صمیمانه ترین درودهای رفیقانه به هیئت تحریریه و خوانندگان نشریهُ «یونگه ولت». با تغییر کوچکی در سئوال اول، که زیاد هم کوچک نیست، آنجا که می پرسید "... امروزه حزب شما صرفاٌ در تبعید فعالیت دارد..."، باید گفت که حزب توده ایران اساساٌ در تبعید و لیکن نه صرفاٌ در تبعید فعالیت دارد. به ویژه اینکه بهره گیری از امکان ارتباطی الکترونیک فعالیت هر سازمان و حزب در موقعیت اپوزیسیون رژیم پلیسی و سانسور ولایت فقیه را دگرگون کرده است.

حزب هرگونه فعالیت مبارزاتی بیرونی خود را به قصد تاُثیر گذاری بر حوادث درون کشور و شرکت هرچه فعالتر در روند مبارزات سیاسی کارگری و توده ای کشور به پیش می برد. این گونه تنظیم حرکت حزب فقط می تواند معنا و محتوای یک حزب دارای نزدیک به ۷۰
سال تاریخ پیکار بسیار موُثر در سرنوشت میهن ما را تعیین کند که همین طور هم هست. هر گوشه زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه متنوع ما متاُثر از این فعالیت و پیکار خستگی ناپذیر حزب بوده است.
رژیم های دوگانه پیش و پس از انقلاب حاکم بر کشور همواره حزب توده ایران را جدی ترین و موُثر ترین نیروهای اپوزیسیون خود می دیده و می بیند. دلائل این واقعیت و ریشه های آن را در مبارزه پیگیر و دشوار حزب با استبداد سلطنتی و سرسپردگی رژیم پادشاهی و مبارزه با رژیم ولایت فقیه که با یورش به همه نهادهای دموکراتیک و مردمی، سیاسی – اجتماعی و فرهنگی مردم میهن ما، به اهداف انقلاب که اساساٌ آزادی، عدالت و استقلال بود، خیانت کرده است، باید دید
.


برای دوستان خواننده آلمانی نشریهُ «یونگ ولت» که این روزها حوادث ایران را دنبال می کنند، میزان مقایسه مناسبی در دسترس است تا ببینند رژیمی که اعتراض مسالمت آمیز و آرام شهروندهای خود را به انتخابات ریاست جمهوری این چنین به آتش و خون می کشد، با فعالیت و حضور یک حزب فعال در عرصه مقابله و نفی و طرد رژیم ولایت فقیه چه گونه رفتار می کند و کرده است. حزب توده ایران طرد رژیم استبدادی ولایت فقیه را می خواهد و رژیم استبدادی نابودی حزب را. رژیم والایی با تمام ابزار سرکوب، تبلیغات و فریب کاری و تزویرش این مقصد پلید خود را دنبال می کند
.

سئوال: محمود احمدی نژاد در انتخابات سال ۲۰۰۵، بخصوص به کمک آراء جمعیت فقیر مردم پیروز شد. آیا این مردم از سیاست های او در چهار سال اخیر نفع برده اند؟

جواب: احمدی نژاد در ۴
سال دوره اول ریاست جمهوری خود از همه امکانات تبلیغاتی به نفع تدارک انتخاب مجدد خود بهره گرفته است. صدا و سیمای جمهوری اسلامی (رادیو و تلویزیون دولتی) در اختیار تبلیغات عوام فریبانه او بوده است. سفرهای صرفاٌ تبلیغاتی او به استان های کشور و دادن وعده های سرخرمن و اغلب بی محتوی به مردم محل، تظاهر شدید به قشریت مذهبی، هزینه کردن میلیاردها دلار در راه تدارک شوهای پرهزینه تبلیغاتی و تحریک احساسات ملی و مذهبی مردم، استفاده از پشتیبانی ارتجاعی ترین بخش روحانیت و شخص خامنه ای، تغذیه و فربه کردن نهادهای نظامی-امنیتی مانند سپاه و بسیچ از طریق دادن منافع مالی و امتیازات مهم به این نهادها، و پیوند دادن بخش های مهمی از آن ها به عرابه دولت خود از جمله راه کارهای مورد استفاده احمدی نژاد در هموار کردن راه دوره دوم ریاست جمهوری او بوده است. به این مقدمه نه چندان کوتاه، باید تقلب میلیونی در جابجائی آراء مردم معترض و مخالف را هم نیز اضافه کرد، چیزی که موضوع جدی اعتراضات امروز مردم در کشور ماست. باید گفت که با توجه به همین عملکرد منفی و ضد مردمی حکومت احمدی نژاد چه در ساحهُ اقتصادی و چه در ساحهُ آزادی های فردی و اجتماعی و چه در روابط و سیاست خارجی کشور بود که اکثریت مردم میهن ما در این انتخابات آگاهانه به پای صندوق های راُی رفتند. پس از خاتمه راُی گیری در ظرف فقط چند ساعت نتیجه شمارش ۴۰ میلیون آراء ریخته شده به صندوق ها اعلام شد. این امر و شواهد و اسناد فراوان منتشر شده پس از آن تقلب آشکار حکومتیان را به خوبی بر ملا ساخت. این تقلب و این خیانت به آراء مردم میهن ما خشم همگانی آنان را بر انگیخت و اعتماد مردم را نسبت به حکومت رسمی کشور در هم شکست.

علت آنچه در این روزهای پس از انتخابات انجام شده است، و آنچه که در آینده انتظار می رود که انجام بشود را باید در این بحران عمیق و شکاف غیر قابل ترمیم بین حکومت استبدادی و مردم جستجو کرد. اکثریت مردم میهن ما آخرین باور خود را به رژیم سرکوب و استبداد از دست داده است و عصر اعتراضات پیگیر و فزاینده چه در سطح جامعه و چه در اعماق آن آغاز شده است و این آغاز پایان رژیم استبداد و عوام فریبی قرون وسطایی در میهن ماست
.

سئوال: بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ژوئن (۲۲ خرداد ماه)، جنبش اعتراضی ایران مسئله بسیار مهٌمی در اخبار جهانی بوده است و هواداران بسیار زیادی را در نقاط مختلف جهان بدست آورده است. چه گروه های اجتماعی ای بخش های مختلف این جنبش اعتراضی را تشکیل میدهند؟ نفوذ نیروهای سیاسی چپ در بین جنبش اعتراضی را شما چگونه ارزیابی میکنید؟

جواب: جنبش اعتراضی مردم همه اقشار جامعه ما را فرا گرفته است. آنها هر یک به نحوی خود را در معرض خطر سیاست های اکثراٌ غیر کارشناشانه و اراده گرایانه، عوام فریبانه و ماجراجویانه حکومت می بینند و نگران وضع آینده خود و کشور هستند. جا دارد همین جا از خوانندگان «یونگ ولت». از این بظاهر کلی گویی عذر بخواهم، ولی در همین جا باید اضافه کنم که هر کدام از این نسبت ها که به حکومت احمدی نژاد داده شده است، دقیقاٌ انتخاب شده است و دلایل و آمار روشن خود را دارد که در صورت پرداختن به آن وقت و فرصت به مراتب بیشتری طلب میشود. بی تردید نیروهای چپ با اعتقادشان به توده های زحمتکش و اهمیت و ارزش آزادی و دمکراسی در لحظه به لحظه مبارزات مردم میهن ما همواره و از جمله در این خیزش بزرگ مردمی شرکت و حضور فعال تبلیغاتی و روشنگری داشته و دارند. حزب ما قبل و در جریان انتخابات مزبور و جنبش مردمی به وجود آمده مردمی در کنار مردم و همراه آنها بوده است.

سئوال: به غیر از سرنگون کردن رژیم، گروههای مخالف چه نوع اهداف سیاسی مشترکی دارند؟

جواب: - گروه های شرکت کننده در تظاهرات و اعتراضات مردمی به روند و نتیجه انتخابات همه خواهان سرنگونی نظام موجود حکومتی نیستند. قانون اساسی موجود پایه های حکومتی را اساساٌ بر دو اصل جمهوریت و اسلامیت گذاشته است. رژیم استبدادی روز به روز به ضرر اصل جمهوریت و ضرر حضور و مشارکت آزاد مردم در اداره کشور عمل کرده و می کند. اینک اکثریت مردم کشور به این دستبرد به حق حاکمیت خود به اعتراض بر خاسته اند. دعوای جدی بین رهبری روحانیت شدیداٌ ارتجاعی و نیروهای حکومتی پشتیبان آن از طرفی و عموم مردم در دفاع از حق انتخاب و اراده خود بر نحوه و چگونگی اداره کشور در جریان است که محتوی اصلی و بلاواسطه این جنبش را تشکیل می دهد
.

سئوال: میر حسین موسوی به دستگاه حاکمه تعلق دارد. او در زمان سرکوبی کمونیست ها در ایران، تا سال ۱۹۸۹
نخست وزیر بود. امروزه، حزب توده ایران از او حمایت میکند. آیا این دو متناقض یکدیگر نیستند؟

جواب: این درست است که میرحسین موسوی در سال های یورش به حزب نخست وزیر کشور بود و این هم درست است که به ویژه در آن سال ها تعیین کننده بلامعارض سیاست های کلان کشور شخص خمینی بود. هم چنانکه این روزها هم خامنه ای این و ظیفه را متعلق به خود می شمارد و قانون اساسی موجود این حق ارتجاعی را به او می دهد. از آنجا که حزب ما در لحظات حساس خیزش و اعتراض سرتاسری نسبت به وضع استبدادی
ـ پلیسی وامنیتی حاکم رژیم، خود را در کنار و همراه و تا حدی پیشاپیش اعتراضات مردم می داند، از طرح هرگونه مساله ای که به وحدت و یک پارچگی حرکت وسیع مردمی لطمه بزند به درستی خود داری می کند. حزب توده ایران و همه نیروها و افراد مترقی میهن ما که در گذشته و اکنون قربانی هموار کردن راه حکومت فقها و اعوان و انصار آنها در نیروهای سرکوب مردم کشور بوده اند، صورت حساب تاریخی خود را داشته و دارند که به موجب آن همه آمران و عاملان آن جنایت بزرگ و دیگر جنایت های ضدمردمی رژیم باید به مردم ایران حساب جنایات خود را پس بدهند.


شخص میرحسین موسوی با آنچه گفته شد و با برنامه های ارائه شده از طرف او و مواضع تا کنونی خود علیه حکومت دروغ و بیدادگری و استبداد موجود تا کنون در کنار جنبش و با جنبش مردمی بوده است. این همان چیزی است که موجب شده است مردم معترض میهن ما با توجه به همه محدودیت های موجود نقش رهبری او را به پذیرند
.

سئوال: در مبارزه بر ضد رژیم، کدام نیروهائی را، بهیچ وجه، شما نمیتوانید بعنوان متحدین حزب توده ایران بشمار بیآورید؟

جواب: هر نیرویی که انگیزه مبارزه اش علیه رژیم مغایر با مصالح و منافع مردم و مصالح ملی کشور باشد، در این فهرست می گنجد. اتحاد عمل با نیروهای طرفدار بازگشت رژیم مطرود و به تاریخ سپرده گذشته پیش از انقلاب بهمن ۱۹۷۹به هیچ وجه نمی تواند مطرح باشد
.

سئوال: شما حمایت کشورهای غربی از اعتراضات را، بخصوص بخش امریکائی آنرا، چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا امکان این را میبینید که از اعتراضات در راستای منافع بین المللی استفاده بکنند؟ آیا خطر « انقلاب» رنگین (مخملین) سازمان جاسوسی سیا وجود دارد؟

جواب: حزب توده ایران از حمایت توده های مردم و احزاب و نیروهای چپ و دمکراتیک کشورهای غرب نسبت به اعتراضات مردم کشور استقبال می کند. این حمایت مایه دلگرمی و تقویت حرکت مردمی در راه تحقق حقوق پایمال شده آنان است. و اما موضع گیری دولت هائی که در تقابل با حکومت کشور هستند نه تنها در شرایط کنونی نمی تواند کمکی به نفع حرکت معترضین در جنبش مردمی باشد، بلکه می تواند مورد استفاده رژیم و حتی بهانه ای برای رویارویی با این جنبش عنوان شود، چنانکه این کار انجام شده است. آنچه مربوط به تلاش های نهادهای اطلاعاتی و امنیتی برخی کشورها در تدارک و فراهم ساختن زمینه نارضایی و اعتراض مردم نسبت به رژیم حاکم در کشور است، نیز واقعیت دارد. از این بهانه و دستاویز علیه جنبش مردمی و رهبران آن توسط رژیم حاکم سوء استفاده همه جانبه به عمل آمده است. ولی قاطعانه باید تاکید کرد که جنبش مردمی و رهبری آن تنها و تنها با انگیزه های آزادیخواهانه، ملی و کاملاٌ خود جوش و با اتکاء کامل به نیروی خود وارد این عرصه دشوار و نابرابر مبارزه با رژیم استبدادی شده است. این تحریک و پرووکاسیون مزورانه رژیم استبدادی حاکم بر میهن ما را باید همه جانبه و قاطعانه افشاء کرد
.

سئوال: علیرغم قوانین بین المللی، جهان غرب میخواهد ایران را از استفاده از انرژی هسته ائی منع بکند. آنها حتی تهدید به استفاده از نیروی نظامی میکنند. نظر جنبش اعتراضی در رابطه با مسئلهُ جنگ و صلح چیست؟ آیا تعویض رژیم از خارج، مثل عراق، برای شما قابل قبول است؟
نظر حزب توده ایران در مورد مشاجره هسته ائی (بین آمریکا و جمهوری اسلامی) چیست؟ آیا فکر میکنید که قول دادن ایران به محدود کردن کوشش به دستیابی به انرژی هسته ائی صرف، قابل اعتماد است؟

جواب: حزب توده ایران و همه نیروهای مردمی میهن ما خواهان حق برخورداری صلح آمیز از منافع انرژی هسته ای و تکنولوژی این رشته مهم حیاتی هستند. حزب ما و دیگر نیروهای شرکت کننده درجنبش مردمی مخالف هرگونه مداخله خارجی، چه نظامی و چه غیر نظامی، در امور میهن خود هستند. خصلت صلح جویانه این نیروها از ماهیت مردمی و دموکراتیک آنها منشاء می گیرد. تعویض رژیم با مداخله نیروهای خارجی، مانند آنچه در عراق انجام شد، برای کشوری مانند ایران نه ممکن است و نه به هیچ وجه قابل قبول. هر نیروی خارجی که دست به چنین پرووکاسیون خطرناکی بزند، دست خود و منطقه را به آتش خواهد کشید و صلح جهانی را به شدت در خطر می اندازد و پیش بینی عواقب خطرناک آن بطور کامل غیر ممکن است. و اما اینکه آیا قول رژیم در استفاده از نیروی هسته ای صرفاٌ در محدودهُ استفاده صلح آمیز قابل اعتماد است یا نه، باید گفت با وجود هرگونه احتمالی حق ملت ها و کشورها برای دستیابی به انرژی و تکنولژی هسته ای استثناء بردار نیست و راه جلوگیری از هر احتمال منفی اعتماد سازی بین ایران و کشورهای نگران از دستیابی ایران به این انرژی است و به خاطر چنین احتمالی، که می تواند شامل هر کشوری بشود، نمی توان کشوری را از حق طبیعی و قانونی آن محروم ساخت
.

سئوال: احمدی نژاد ، به خاطر مسائلی که در بحث و جدلش در مبارزه خود با اسرائیل مطرح می کند، متهم به ضد یهودی بودن شده است. مردم در ایران سخنان او در رابطه با کشتار همگانی یهودیان (هولاکاست) را چگونه تعبیر میکنند؟

جواب: قاطبه مردم میهن ما، همه احزاب و نیروهای چپ و مترقی واقعیت قتل عام یهودیان را در آلمان نازی واقعیتی تاریخی شناخته و می شناسند. ولی رژیمی که بر اصول زور و سرکوب و عوام فریبی متکی است، نیازمند دست آویزهایی برای پیشبرد چنین سیاست هائی است. همبستگی مذهبی مردم ایران با مردم فلسطین و اعمال سیاست های ظالمانه و تجاوزگرانه از طرف اسرائیل نسبت به مردم فلسطین این دستاویز را به رژیم حاکم بر ایران داده است. اکثریت مردم میهن ما و همه نیروهای مترقی و دمکراتیک آن اصل احترام به توافق و حل معضل جدی و خطرناک مناقشه اعراب و اسرائیل را به خوبی درک می کنند و خواهان حل نهایی آن از طریق مسالمت آمیز با رعایت حقوق از دست رفته مردم فلسطین و برقراری صلحی پایدار در منطقه و بین نیروهای درگیر هستند
.

سئوال: از دید اسرائیل و امریکا، ایران مخالف اصلی آنها در خاورمیانه میباشد. کشورهای جهان سوم و دولت های چپ، در مقابله با امپریالیسم با ایران اظهار همبستگی میکنند. از نظر عینی، آیا سیاست خارجی ایران یک جهت ضد امپریالیستی دارد؟

جواب: به اعتقاد حزب توده ایران برای رژیم ایران مسئله مبارزه با امپریالیسم آن معنا و محتوایی که این مبارزه برای نیروهای چپ دمکراتیک و مترقی جهان داشته و دارد، ندارد. انقلاب ۱۹۷۹
ایران امتیازات منحصر به فرد کشورهای امپریالیستی و به ویژه و در درجه اول ایالات متحده آمریکا را در ایران از آن ها سلب کرد و تقابل و تعارض بین دولت ایالات متحده آمریکا که رژیم بر آمده از انقلاب را نمی توانست به پذیرد و نه پذیرفت، عمده ترین و اصلی ترین مبنای تعیین سیاست خارجی ایران با جهان خارج و آمریکا قرار گرفت. این امرحتی در سیاست های داخلی کشور تاُثیر پا برجایی از خود گذاشت. این اختلاف را به نام مبارزه ضد امپریالیستی نامیدن بی مسماست و موضوعیت ندارد. نوع اختلاف و «مبارزه ضد امپریالیستی» رژیم ولایت فقیه در ایران با امپریالیسم از همان نوع مبارزه طالبان در افغانستان و القاعده و بن لادن با آمریکا است. اگر می توان به آن نام مبارزه ضد امپریالیستی داد، به این هم میتوان این عنوان را اهداء کرد.

سئوال: با در نظر گرفتن پاسخ شما به سئوال بالا: انگیزه های رژیم در ایران در حمایتش از حزب الله در لبنان، یا جنبش مقاومت در فلسطین چیست؟

جواب: با توجه به ادامه سیاست زور وپ تجاوز اسرائیل در سرزمین فلسطینی ها از طرفی و توجه به همبستگی دینی اقشار وسیع کشور ما با مردم فلسطین از طرف دیگر، باید گفت این پروسه دردناک به وسیله حساس و تاُثیر گذار بر افکار و احساسات مردم، و به ابزار موُثری در تبلیغات و سیاست ورزی رژیم حاکم بر ایران تبدیل شده است، که تا کنون از آن همه گونه استفاده به عمل آمده است. نیروهای مترقی کشور و از جمله حزب توده ایران بر آن هستند که توافق بین مردم فلسطین و مردم اسرائیل بر صلحی عادلانه مطلوب ترین راه حل مسئله و شاید تنهاترین راه حل آن است
.

حمایت از حزب الله و مبارزه مردم فلسطین برای رژیم کنونی حاکم بر کشور، هم استفاده ابزاری از این حمایت را دنبال می کند، و هم پاسخ مثبت به احساسات مذهبی پایگاه اجتماعی رژیم حاکم است. ضمن اینکه نباید فراموش کرد تحریکات و تهدیدات دولت های گذشته آمریکا علیه ایران و در دستور روز داشتن امکان استفاده از مداخله نظامی در ایران رژیم حاکم بر ایران را بر آن داشته است که سیاستی را در منطقه و جهان دنبال نماید که برای جلوگیری از تحقق چنین خطری هزینه وقوع احتمالی آنرا تا می تواند برای متجاوز فرضی افزایش دهد. جستجوی متحدان در منطقه و در جهان و هزینه کردن های جدی در این راه را باید در رابطه با احتمال چنین خطری از نظر رژیم حاکم بر ایران تلقی کرد
.

سئوال: تظاهرات بزرگ روزهای اول جنبش اعتراضی شکست خورده اند، اعتراضات آرام تر شده اند. آیا جنبش تسلیم شده است؟ نظر شما در لحظهُ کنونی چیست؟

جواب: تظاهرات ضد رژیم نمی توانست با آن ابعاد گسترده نخستین روزهای خود ادامه یابد. آنچه انجام گرفت آغاز پر شکوه یکی از حماسه های قرن است که ایران و مردم آن را به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی رهنمون خواهد شد. در میهن ما ابهت، شکست ناپذیری و تقدس قدرت حکومت مذهبی ولایت فقیه شکاف های جدی برداشته است. مردم میهن ما این واقعیت را به خوبی درک کرده اند که از جنبش و حرکت آن هاست که آینده آنان شکل خواهد گرفت و با شیوه های ابتکاری و خلاق خودشان این پیکار دشوار و نابرابر را به پیش می برند. و جالب اینکه در این پیکار بغرنج مردم معترض رهبران خود را به نحوی رهبری می کنند. پس از ٣۰
سال خفقان، عوام فریبی و استبداد و خود سری حاکم بر میهن ما بار دیگر افق های روشن فرداهای آزادی و عدالت اجتماعی دل میلیون ها مردم ستمدیده ما را مالامال از امید کرده است. جامعه پر تب وتاب میهن ما آبستن حوادث بزرگ و دورانساز است.

برگرفته از تارنگاشت حزب توده ایران:

http://tudehpartyiran.org/detail.asp?id=781

سخنی با آقای صادق شکیب

به بهانه پیشگفتار

آقای صادق شکیب، نوشته خود را به نام «نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ»۱ با ای ـ میل برایم فرستاده اند. این نوشته را پیش تر در یکی از تارنگاشت های اینترنتی خوانده بودم. آنچه، آن هنگام، خواندن آن را در من برانگیخت، عنوان جالب آن بود؛ ولی بی مایگی و نوای زننده نوشتار که بیشتر به ناسزانامه می مانست، مرا تا آن اندازه برآشفت که ناچار شدم، برخلاف گرایش درونی خود، یادداشتی همراه با اعتراض، به آن تارنگاشت بنویسم.

دریافت همان نوشتار از سوی آقای شکیب، بهانه ای شد که برخی نکات را پیرامون نوشته شان با وی و نیز دیگر خوانندگان ارجمند وبلاگ درمیان بگذارم. درباره درونمایه نوشتار ایشان، نمی توان چیز زیادی نوشت. انگیزه پرداختن به این نوشتار که نمونه هایی مانند آن نیز کم نیست، دو چیز است:

- پاسخی رک و پوست کنده و از صمیم جان به نویسنده آن که به گفته خود، با وجود دشواری های بسیار زندگی و فریبندگی های آن، بر باور خود به پیمودن راهی شرافتمندانه در خدمت آدم های زحمتکش و برپایی جهانی آدموار پا می فشارد و نمی خواهد حس ترحم کسی را جلب کند («نیم نگاهی به زندگی»)۲؛ گرچه بسیاری از رهروان راستین این راه، چه آنها که رفته اند و چه آنها که زنده اند، هیچگاه سخنانی مانند آنچه ایشان در نوشته «نیم نگاهی به زندگی» به میان آورده اند، حتا با نزدیک ترین یاران خود بر زبان نیاورده و فداکاری شان را به رخ کسی نکشیده اند. «مگر جز این است که خودمان آگاهانه این راه را برگزیده‌ایم»۳؟ افزون بر این، بویژه در سی سال اخیر، کم نبوده و نیستند آدم های فداکاری که سرفرازانه و تا پایان، به مبارزه جانانه با بیداد و ستم برخاسته، بدن و روانشان در زندان ها پوسیده یا از میان رفته اند، بی آنکه گاه حتا عضو فلان یا بهمان سازمان سیاسی بوده باشند. بسیاری از آنها اگر قلم زدن می دانستند، بی تردید «سیاه مشق»۴ نمی نوشتند.

ـ از آن مهم تر، روش برخورد و آنگونه که آقای شکیب نوشته اند: «چگونگی نقش و رفتار و مواضع چپ در صحنه ی اجتماعی»۵ است که به نظرم در درجه نخست و پیش از هرگونه شعاری درباره اتحاد با نیروهای ملی گرا و دیگران، شایسته است که پیوند، همبستگی و اتحاد میان خود نیروهای چپ را آماج خود نهد.

ناچارم از کنار برخی کمبودهای ساختاری و روشمندانه نوشتار یادشده بگذرم و تنها شاید اشاره ای گذرا به آنها داشته باشم.۶

امیدوارم، این یادداشت کاری سودمند و بدردخور از آب درآمده باشد.

***

"درونمایه" گفتار «نفی اصالت جنبش ...»، دربرگیرنده "انتقادی" ذهنی (بی پایه از نظر بررسی طبقاتی ـ تاریخی)، خشمگینانه، بی کمترین استدلال و بی مایه از جهت منطق درونی همراه با کنایه، ناسزا و زورگویی (تعیین و تکلیف بایدها و نبایدها)، نسبت به «چپ نویسان کج اندیش ... ناآگاه و بی سوادی»۷ است که گویا خواهان «صف مستقل چپ ... در صحنه ی نبرد اجتماعی»۸ هستند و «... چنان شتاب زده به تحلیل و قضاوت می نشینند [که] گویی اگر همین امروز این صف البته با الگو های ترســــــیمی خدشه ناپذیر آنها تشکیل نیابــــد[،] چپ دچار مشکلات درمان ناپذیری می شود که فاتحه ی آن برای همیشه خوانده خواهد شد. ... برای کل جنبش نسخه می پیچند و بدون وجود این صف مستقل[،] جنبش مردمی را [که] ... اصالتی هم برای آن قایل نیستند ... از هم اکنون شکست خورده می پندارند.»۹

آنگونه که از نوشتار بر می آید، نویسنده، نوشتار «مرز ها مخدوش گردید، فرصتی بر باد رفت»۱۰ را، شاید به عنوان «مشت نمونه خروار»، آماج خود قرار داده است. وی با اشاره به آن نوشتار که پیش تر از سوی یکی دیگر از نویسندگان طیف چپ میهن مان نگاشته شده، با شیوه ای کنایه آمیز، چنین نوشته است:

«در تحلیل آن ها درک درست و علمی از روندهای اجتماعی و قانونمندی پدیده ها و داشتن نگرشی معقولانه از توازن و آرایش نیرو های فعال جامعه همچنین توان هر یک از این نیروها در کل جنبش نه تنها هیچ مفهومی ندارد که در نظر گرفتن آن را در فرآیند تحول اجتماعی از سوی چپ واقعی نشان بی عملی پنداشته به تخطئه آن می پردازند . برای این که (( صف مستقل چپ )) در قاموس انحصارطلب آن ها کلمه ای است مقدس که تمامی مفاهیم حول آن معنا می یابد و بقیه نشان اپورتونیسم و ... است که بی فوت وقت می باید نفی شود . در نظر گاه این ایده الیستهای عجول و خشمگین و پر مدعا کج اندیشی به روشنی از نوشته هایشان مشاهده می شود . چون صف مستقل چپ وجود ندارد پس لابد ((مرز ها مخدوش گردید ، فرصتی بر باد رفت)).»۱۱

با مراجعه به نوشتار «مرز ها مخدوش گردید، فرصتی بر باد رفت »، روشن می شود که در آنجا سخنی درباره «صف مستقل چپ» به میان نیامده است. در آنجا، زیر عنوان «همصدائی و اتحاد اعلام نشده بین نیروهای متخالف»، از جمله چنین آمده است:

«در دوره های تبلیغات انتخاباتی و بعد از برگزاری آن، عملا یک جبهه بسیار گسترده، یک "اتحاد مقدس"، از نیروهای ماورای چپ گرفته تا نیروهای ماورای راست داخلی، سلطنت طلبان، مشروطه خواهان و بقایای ریز و درشت رژیم پهلوی، بزرگترین دولتهای قاتل بشریت جهان شکل گرفت که هدف اصلی آنها درعمل، نه برگزاری انتخابات «سالم، آزاد و مدیریت نشده»، بلکه، بازگرداندن آب رفته بجوی بود. آنها اگر چه در ظاهر، یک جناح رژیم را نشانه گرفته بودند اما در واقعیت امر، برای احیاء منافع و مصالح امپریالیسم مبارزه می کردند. تحلیلها و تبلیغات آنها نه بر پایه منطق و عقلانیت، بلکه، مبتنی بر کینه و نفرت، مصلحت و منفعت استوار بود. امروز مردم ایران آنقدرها چشم بسته نیست که، نیروهای فعال این جبهه را نبیند و به سادگی از روی این مسئله که چرا امپریالیسم بدفاع از مردم ایران بر خاسته است، بگذرد. مردم ایران همه روزه، غرش بمب افکنها و انفجار بمبها، اجساد تکه- تکه شده و زیر آوار مانده مردم، ناله و شیون زنان و کودکان، پیران و جوانان را در کشورهای همسایه می شنوند، اشغال و ویران شدن میهن آنان را می بینند و نمی توانند در انساندوستی و آزادیخواهی امپریالیسم و پیروان سیاستهای آنها تردید نکنند. مردم ایران نمی توانست در اجرای رهنمودهای «فیس بوک» و «تویتر» و امثالهم، محسن سازگاراها، «پروژه دوربینهای خودکار» و «گزارشگران اجتماعی» شهرام همایونها، در خیابانها حضور یابد و چهار صد میلیون دلار آمریکا را خرج کند. متاسفانه، اکثریت احزاب، سازمانها، گروهها و شخصیت چپ، ملی، دموکرات نه تنها هیچ اقدامی در افشای دخالتهای آشکار غرب در امور ایران و هیچ تلاشی در تفکیک صف خود با آنها نکردند، نه تنها هیچ زحمتی بخود ندادند که، آن طرف سکه را ببینند، حتی، برای انکار و در سایه قرار دادن آن همه اقدامات ضد ایرانی، مصرانه تلاش نمودند و همین امر، باعث بی اعتباری تحلیلها، ارزیابیها و رهنمودهای آنان در انظار عموم گردید.»۱۲

در بخش پایانی همین نوشتار، یکبار دیگر سخن از لزوم جداسازی صف انقلاب و ضد انقلاب به میان آمده است:

«... حرکت وسیعا توده ای مردم ایران در اثر «اتحاد مقدس» نیروهای متخالف و متضاد و مخدوش شدن مرز بین آنها، در نتیجه تحریف و تغییر واقعیتهای جامعه ایران و اهداف مبارزات مردمی، الزاماً فروکش کرد و یا بعبارت دیگر، عقب نشینی کرد و فرصت مناسبی بر باد شد. هر چند این عقب نشینی فرصت خوبی هم برای جناح حاکم جمهوری اسلامی فراهم آورد تا، پایه های لرزان حاکمیت خود را تقویت نماید. اما، در نتیجه نهائی، این عقب نشینی، قطعا یک عقب نشینی تاکتیکی هدفمند برای تعیین استراتژی روشن، برای تفکیک صف انقلاب و ضد انقلاب، برای تعیین مرزهای بین دوستان و دشمنان مردم ایران و اهداف انسانی آن، برای مشخص کردن حدود و ثغور بین نیروهای ملی و میهن پرست با نیروهای امپریالیستی و پیروان سیاستهای آنها در داخل، برای سازماندهی مبارزه در راه مطالبات اصلی مردم- کار، مسکن، آموزش و تحصیل، بهداشت و درمان برای همه و دیگر مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی و بالآخره، یک عقب نشینی برای خیز برداشتن است. خیزشی سترگ برای عبور از جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه که، در آینده نه چندان دور، بنیان آن را هدف قرار خواهد داد.»۱۳

آیا این سخنان کم و بیش درست که نویسنده آن با تیزهوشی و تیزبینی ویژه خود، آن ها را برکشیده و به داوری خوانندگان گذاشته، سبب برآشفتگی آقای شکیب نشده است؟

وُلتر، دانشمند و نویسنده بزرگ فرانسوی، گفته ای بسیار جالب و آموزنده دارد. وی می گوید: آدم ها بیشتر وقت ها بر سر واژه ها و عبارت هایی یکسان یا همانند به گفتگو و ستیزه می پردازند، در حالیکه درک های بسیار گوناگون و گاه ناهمگنی از آنها دارند (نقل به مضمون). همه ما نمونه هایی از آن را سراغ داریم. به عنوان نمونه، کاربرد واژه «انقلاب» برای یک چپ زیاده خواه (افراطی)، همیشه برابر با کاربرد اسلحه است؛ در حالیکه برای یک چپ باورمند به سوسیالیسم علمی، لزوما چنین نیست. ولی به نظرم، آقای شکیب از این هم پافراتر گذاشته اند.

آیا بهتر نبود بجای شمشیر چوبی برداشتن و به جنگ آسیاب ها رفتن، برخی سایه روشن های نوشته یادشده را با شکیبایی و بی هیچ پیشداوری نابجا به نقد می کشیدید و تجزیه و تحلیل می کردید؟

آیا، به عنوان نمونه، بهتر نبود درباره صف انقلاب و ضد انقلاب و مرز میان آنها، سخن می راندید تا از گردش آسیاب دو اندیشه، آردی برای نان پختن بدست می آمد؟

آقای شکیب در بخشی دیگر از نوشته شان با سنگر گرفتن پشت «جنبش شکوهمندانه ی مردم ایران» و افزودن صفت های تازه ای مانند « خواب نماها» که جنبش را « وقیحانه تخطئه» می کنند به «ایده الیستهای عجول و خشمگین و پر مدعا»، بازتاب بین المللی رویدادهای ایران در رسانه های کشورهای گوناگون را شاهدی بر درستی سخن خود می گیرند:

«جنبش شکوهمندانه ی مردم ایران که جوانان میهن دلاورانه در خیابان ها و بازداشتگاه های مخوف رژیم خون خود را نثار باروری آن می کنند . از سوی خواب نماها با پیش داوری هایشان طوری وقیحانه تخطئه میگردد که حتی شدت توهم این واقعیت های عریان مبارزه ی آزادی خواهانه ی مرگ و زندگی را که اینک نه تنها کشور ما را لرزانده بل در مقیاس بین المللی انعکاس و همدردی شایسته ی خود را یافته موجب نه تنها کوری شان گردیده بلکه علیه آن این چنین موضع گیری خصمانه نیز میکنند.»۱۴

ایشان فراموش می کنند که بخش بسیار عمده ای از این بازتاب بین المللی بوسیله رسانه های پرشاخ و برگ امپریالیستی و در سمت و سوی منافع امپریالیست ها انجام پذیرفته و می پذیرد. ماهی به قلاب نزدیک می شود. تنها کافی است نُک کوچکی به قلاب بزند. آنگاه کار به پایان رسیده است.

اگر آقای شکیب، این ها را می دید، آیا همچنان در پشت «جنبش شکوهمندانه ی مردم ایران» سنگر می گرفت؟

آقای شکیب به اینها بسنده نکرده و پس از مشتی ناسزا و یاوه که نزدیک یک صفحه و نیم از نوشته دو صفحه ای شان را پرنموده، سرانجام توضیح نکاتی را لازم دانسته اند. ولی اگر می پندارید که وی دیگر بد و بیراه را کنار گذاشته و به اصل جُستار خواهد پرداخت، به بیراهه رفته اید. نوشته چنین پایان می یابد:

«... از آنجایی که در این شرایط فوق العاده حساس که خیزش پر توان مردمی علیه کودتای انتخاباتی در کارزار سرنوشت سازی علیه جنایتکاران می رود تا یکی پس از دیگری سنگر ارتجاع تاریک اندیشی را مغلوب نماید . امکان دارد عده ای نا آگاهانه سیمای چپ واقعی را در این چپ نویسان کج اندیش ببینند . مختصراً توضیح نکاتی لازم به نظر می رسد :

در هر جنبش و قیامی سوای آنکه چپ همواره از منافع زحمتکشان مصممانه دفاع می نماید به حمایت از کل جنبش نیز بر می خیزد . اینک نیز در میهن بلا دیده ی ما چپ سوای دفاع قاطع واصولی از منافع زحمتکشان همراه با همه ی مردم و دوشادوش آنها با مبارزه علیه دولت کودتا در خدمت صادقانه به جنبش مردمی همچنین گسترش عرصه ی آ ن است . و صف و هویت خود را از گذر این بستر تعریف و مشخص می نماید . چپ واقعی هیچگاه منافع زحمتکشان را جدای از مصالح کل جنبش نمی داند . چپ نویسان هر قدر حنجره بدرانند و بر به اصطلاح مرگ جنبش پر توان مردمی مرثیه بخوانند و با این کار در خدمت به ارتجاع باشند . پیشاپیش حرکت ضد چپ و ضد مردمی آنها با رسوایی محکوم به شکست است . چرا که در نهایت امر سرنوشت خود را به سرنوشت سیاه کودتا گران در یک سراشیبی سقوط هر دم بیش تر از قبل گره می زنند .

چپ نویسان اگر از روی ناآگاهی و بی سوادی مبادرت به این خطاکاری ها می کنند می باید هر چه سریعتر با پرهیز از کج روی به صفوف مردم بپیوندند و در نظر بگیرند صف مستقل چپ در این شرایط از کانال مبارزه با تقلب انتخاباتی و ترفند های دولت برآمده از کودتا شکل می گیرد. که با تأملی بر آرایش و طیف نیرو های مبارز می توان نشانه های این صف را از هم اکنون به روشنی با شفافیت دید . کافی است عینک سیاه را از چشمان برداشته خودخواهی و غل و غش ها کنار گذارده شوند.»۱۵

براستی از این بهتر نمی شود! پیش بینی سرنوشت سیاه برای سیاه مشق نویسانی که عینک سیاه بر چشم دارند و باید هر چه سریعتر با پرهیز از کج روی به صفوف مردم بپیوندند؛ گرچه نخست باید عینک سیاه را از چشمان خود دور کنند؛ وگرنه به سرنوشت سیاه کودتاگران دچار خواهند شد!

آیا آقای شکیب کوچکترین کمکی به آنها کرده است که به عنوان نمونه با عینک سیاهشان چه کنند؟ آن را دور بیندازند و عینکی به رنگ عینک آقای شکیب برچشم نهند یا اساسا عینک نزنند؟ چگونه درک علمی از روندهای اجتماعی و قانونمندی پدیده ها پیدا نمایند؟ و چگونه معقولانه ...؟ از هیچکدام از اینگونه رهنمودها که بسی سودمندتر می توانست بود، در نوشته ایشان خبری نیست. آقای شکیب حتا خوب به واژه ها و عبارت هایی که نوشته، نیندیشیده است؛ وگرنه با دلایل روشن، آنچه را که درمیان گذاشته، مستدل می نمود.

آیا، اینها بی رودربایستی، سیاه مشق هایی پُرکین، توخالی و احساساتی نیست؟ آیا وی کینه خود را در سمت و سوی درستی نشانه گرفته است؟

آیا وی می داند که با برزبان راندن «... صف مستقل چپ در این شرایط از کانال مبارزه با تقلب انتخاباتی و ترفند های دولت برآمده از کودتا شکل می گیرد ...» همه تاریخ پیکار دلاورانه چپ در ایران و جهان را زیرپا نهاده و ـ شاید ناخودآگاهانه ـ به گونه ای «تجربه گرایی محض»۱۶ روی آورده است؟ آیا در نوشته شان، کمترین دلیل و مدرکی برای اثبات این ادعا دیده می شود؟

در بخشی از نوشتار بسیار ارزنده گورکی به نام «هدف ادبیات» چنین آمده است:

«به چه منظوری می‌نویسید؟ و شما هم که زیاد می‌نویسید... آیا میل دارید در مردم احساسات نیکی را بیدار کنید؟ اما با کلمات سرد و سست که نمی‌توانید این کار را انجام دهید. نه! شما نه تنها نمی‌توانید چیز تازه‌ای به زندگانی اضافه کنید بلکه چیزهای کهنه را هم مچاله شده و له شده، فاقد صورت و شکل تحویل می‌دهید. وقتی که انسان آثار شما را می‌خواند چیزی جز این‌که شما را شرمنده سازد از آن‌ها نمی‌آموزد. همه چیز معمولی و پیش پا افتاده، افکار پیش پا افتاده، وقایع... پس چه وقت می‌خواهید درباره‌ی سرگشتگی روح و لزوم احیاء آن صحبت کنید؟ پس کو دعوت به خلاقیت زندگانی، کجاست دروس شهامت و کلمات نشاط‌بخشی که الهام دهنده‌ی روح باشند؟

... ممکن است بگویی که زندگی نمونه‌های دیگری جز این‌هایی که ما به وجود می‌آوریم در اختیار ما نمی‌گذارد. این را نگو؛ زیرا برای کسی که خوشبختانه بر کلمات مسلط است بس ننگین و شرم‌آور است که به ضعف خود در برابر زندگی و این‌که نمی‌تواند برتر از آن باشد اعتراف کند. اگر هم‌سطح زندگی هستی، اگر نمی‌توانی با نیروی ابداع، نمونه‌هایی که در زندگی نیست ولی برای آموختن لازم است ایجاد کنی، کار تو چه ارزشی دارد؟ و چگونه خود را مستحق داشتن عنوان نویسندگی می‌دانی؟ وقتی که حافظه و توجه مردم را با ماجراهای بیهوده و با تصاویر کثیفی که از زندگانیشان می‌کشی، انباشته می‌کنید، فکر کن، آیا به مردم زیان نمی‌رسانی؟ تردیدی نیست! اقرار کن که نمی‌توانی زندگانی را طوری تصویر کنی که پرده‌ی تصویرت موجب شرمساری کینه‌توزانه‌ای در او شود و میل سوزان به ایجاد شکل دیگر هستی را در او پدید آورد... آیا می‌توانی ضربان نبض زندگی را تسریع کنی، آیا می‌توانی مثل دیگران، تو هم نیرویی در او بدمی؟»۱۷

ب. الف. بزرگمهر ۱۸ امرداد ۱۳۸۸

  • افزوده های درون [ ] و برجسته نمایی ها در همه جای این نوشتار از اینجانب، ب. الف. بزرگمهر است.

پی نوشت ها:

۱ ـ خوانندگان کنجکاو، می توانند این نوشته را در پیوند زیر بیابند:

http://www.sedayemardom.net/maghalat/articles_detail_siasi.php?aid=556

۲ ـ «نیم نگاهی به زندگی»، صادق شکیب، ۲۹ ـ ٢ ـ ١۳۸۷

http://www.farhangetowsee.com/202/202-9.htm

۳ ـ همانجا

۴ ـ با الهام از این جمله:

« اگر صرف برخی سیاه مشق های شرم آور آنها باشد می توان مطلب را نادیده انگاشت و از کنار آن بی تفاوت گذشت . ولی ...» (نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ، صادق شکیب)

۵ ـ «در مورد چگونگی نقش و رفتار و مواضع چپ در صحنه ی اجتماعی جامعه ی امروزین ما سخنان زیادی گفته می شود . برخی با خود شیفتگی چنان رویایی سخن می رانند گویی طرز عملکرد چپ برگرفته از آیه های لایتغیر آسمانی است که بدان ها نازل شده و صرفا در صلاحیت آنهاست که به تبیین و تشریح مواد و تبصــــره های آن بپردازنــد . برخورد ذهــن گرایی در این طیف معضـــل عمیقی است که رفع تأثیرات زیان بارش به کوشش فوق الـــعاده جدی نیاز دارد . چرا که زیان های فراوانی هم به چپ و نیز در گستره ی کل جنبش به خیزش مردمی می رســـانند . ارزیابی دگماتیک وکلیشه ای از روند های اجتماعی از مؤلفه های شاخص این نگرش ایده آلیستی است.»نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ»، صادق شکیب)

۶ ـ توجه آقای شکیب و خوانندگان علاقمند به جستار «نقدنویسی» را به پیوند زیر که در یک صفحه، مهم ترین نکته های ضروری در این باره را برشمرده، جلب می کنم:

http://www.trinitysem.edu/Student/LessonInstruction/CriticalPaper.html

۷ ـ «نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ، صادق شکیب»

۸ ـ همانجا

۹ ـ همانجا

۱۰ ـ «مرزها مخدوش گردید، فرصتی برباد رفت»، ا.م. شیری،

http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/07/blog-post_10.html

۱۱ ـ «نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ، صادق شکیب»

۱۲ ـ «مرزها مخدوش گردید، فرصتی برباد رفت»، ا.م. شیری

۱۳ ـ همانجا

۱۴ ـ «نفی اصالت جنبش به بهانه ی نبود صف مستقل چپ، صادق شکیب»

۱۵ ـ همانجا

۱۶ ـ Impiricism

۱۷ ـ «هدف ادبیات»، ماکسیم گورکی، برگردان م. ه . شفيعي‌ها

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!