«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

حزب توده ایران حمله نظامی به نیروهای مجاهدین خلق در عراق را محکوم می‏کند!

حزب توده ایران تهاجم نیروهای پلیس و شبه نظامی عراقی به پایگاه «اشرف» و کشتن و زخمی کردن تعداد زیادی از ساکنان پایگاه را شدیداٌ محکوم می نماید و از دولت عراق می خواهد که در چارچوب مسئولیت های بین المللی خود مانع از هرگونه برخورد خشونت آمیز با اعضاء و هواداران مجاهدین بشود. ما سازمان ملل متحد را فرا می خوانیم که بر طبق میثاق‏نامه های ژنو و قوانین بین المللی در قدم اول امنیت جانی و در مرحله بعد و بطور عاجل امر انتقال ساکنان پایگاه را به کشورهای امن با مشورت با آنان و نمایندگانشان فراهم نمایند.

بر اساس گزارش رسانه های عمومی جهان نیروهای پلیس و انتظامی عراق در روز سه شنبه ۶ مردادماه با حمله به پایگاه «اشرف»، محل اسکان و اقامت ۳۴۰۰ تن از نیروهای وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران، سعی به اشغال و تامین کنترل کامل خود بر آن نمودند. نیروهای عراقی با استفاده از بولدورز و ماشین آلات ساختمانی سنگبن به تخریب دروازه های ورودی و دیوارهای حصار اطراف پایگاه اقدام نمودند. بر اساس اخبار موجود تعدادی از هواداران و اعضای مجاهدین که به اعتراض برخاسته و در مقابل این اقدام تحریک آمیز و خشونت آمیز مقاومت کردند، توسط نیروهای عراقی به قتل رسیده و بیش از ۳۰۰ نفر از آنان زخمی شده اند
.
مسئله تعیین تکلیف ساکنان پایگاه «اشرف» و سرنوشت نیروهای وابسته به سازمان مجاهدین خلق در چند سال اخیر و پس از اشغال عراق و سرنگونی رژیم صدام حسین همیشه مطرح بوده است. این مسئله در ماه های اخیر و از زمان امضاء توافق نامه امنیتی
میان عراق و ایالات متحده در دی ماه ۱۳۸۷ بصورت حادتری مطرح بوده است. متاسفانه سیاست های کشورهای درگیر در این رابطه و منجمله جمهوری اسلامی ایران، دولت عراق و ایالات متحده آمریکا قبل از اینکه متوجه حل این معضل انسانی و پیدا کردن راه حلی انسانی برای این مسئله باشد، متوجه تسویه حساب های تاریخی، پیشبرد اهداف دیپلوماتیک- سیاسی و امتیاز گیری بوده است. اعضاء و هواداران مجاهدین در این میان بیشتر به مثابه وجه المصالحه مورد توجه بوده اند.
حزب توده ایران تهاجم نیروهای پلیس و شبه نظامی عراقی به پایگاه «اشرف» و کشتن و زخمی کردن تعداد زیادی از ساکنان پایگاه را شدیداٌ محکوم می نماید و از دولت عراق می خواهد که در چارچوب مسئولیت های بین المللی خود مانع از هرگونه برخورد خشونت آمیز با اعضاء و هواداران مجاهدین بشود. ما سازمان ملل متحد را فرا می خوانیم که بر طبق میثاق‏نامه های ژنو و قوانین بین المللی در قدم اول امنیت جانی و در مرحله بعد و بطور عاجل امر انتقال ساکنان پایگاه را به کشورهای امن با مشورت با آنان و نمایندگانشان فراهم نمایند
.
حزب توده ایران حواستار حل معضل همه اعضاء و هواداران مجاهدین خلق ایران که در پایگاه «اشرف» گرفتار شده اند، از طریق مذاکره و به صورت انسانی و مسالمت آمیز می باشد
.

کمیته مرکزی حزب توده ایران

۷ مردادماه ۱۳۸۸

نیرنگستان


رشته کاریکاتورهایی زیبا و پربار درباره ماجرای گزینش ریاست جمهوری از مانا نیستانی












































































با سپاس از فرستنده: ف. کبیری

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

دو نکته درباره نوشتار «تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»۱


الف ـ «سیونیسم» (صهیونیسم)۲ و یهودی ستیزی


در دو جای نوشتار چنین آمده است:

«دولت کنونی روسیه، بعد از تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی، از ترکیب و ائتلاف مافیای جنایتکاران و الیگارشی مالی که اساساً یا ملیت یهودی دارند و یا از سوی بنیادهای صهیونیستی حمایت می شوند، تشکیل یافته است.»

« ... چندین ده نفر که بیشتر آنها هم یهودی الاصل هستند، هر کدام دهها میلیارد دلار ثروت مردم را تصرف کردند ...».


با شناختی که از نویسنده و رفیق ارجمند این نوشتار دارم، می دانم که وی به هیچ رو یهودی ستیز نیست. با این همه، فرمولبندی های بالا را در نوشتار ایشان، با وجود آنکه شاید همگی حقیقت های شناخته شده ای هستند، نامناسب و ناشایست می دانم؛ زیرا داشتن ملیت یهودی بویژه در نخستین بند یاد شده در بالا کم و بیش همسان گرایش به «سیونیسم» انگاشته شده است.


از دیدگاه علمی (ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی) اینکه چپاولگران ثروت های مردم دارای چه ملیتی هستند، تنها از جنبه «تاریخی» (به مفهوم فلسفی آن) دارای اهمیتی نسبی است و نه بیش از آن. از جنبه «منطقی»، نکته بس مهم تر که بی هیچ گفتگو نویسنده این نوشتار ارزشمند نیز به آن آگاهی دارند، این است که چنین رویدادی در کدام سامانه اقتصادی ـ اجتماعی پیش آمده و آیا حرکتی پیشرفت خواهانه یا واپسگرایانه ـ همچنین از از دیدگاه تاریخی ـ می باشد یا نه؟


آنچه، کوتاه درباره یهودیان می توانم بگویم این است که شاید هیچ ملیتی در جهان ما و بدرازای تاریخ آن نتوان یافت که چنین با ستمگری با آنها، حتا از سوی سردمداران خود، رفتار شده باشد. آنها ملتی هستند که یوغ بردگی را بر دوش کشیده اند؛ در گروه های بزرگ که تنها دوران نازیسم را دربر نمی گیرد، به زندان افکنده شده اند (به عنوان نمونه آزاد شدن آنها از زندان به وسیله کورش بزرگ) و ذر سراسر جهان و خاک های کشورهای گوناگون که هیچگاه در آنها ریشه های ژرف نداشته اند، پراکنده شده اند؛ ... و هم اکنون نیز بخش بزرگی از آن زیر حاکمیت کم و بیش نیرومند و ریشه دار سیونیستی، در کشور امپریالیسم ساخته ای به نام اسراییل، داس مرگ را بر پشت خود به دوش می کشند.


پیشرو ترین کسان این ملت کوچک و باهوش در جنگ دوم جهانی بویژه در آلمان نازی، از سوی کسانی که سپس با همکاری امپریالیست ها کشور اسراییل را راه اندازی کرده و جریان ملی گرایی و نژاد پرستی افراطی «سیونیسم» را در میان این ملت ستمدیده، دامن زدند، به گشتاپو لو داده شده اند. پیروان و پیشگامان این جریان نژادپرستانه، دربرگیرنده راه اندازان یهودی تبار کشور یاد شده در بالا، پس از پایان جنگ جهانی، برای سرپوش نهادن بر تبهکاری سترگِ بزرگ سرمایه داران همه کشورهای عمده سرمایه داری آن زمان باختر زمین در همکاری با فاشیست ها برای سرکوب کمونیست ها و سایر نیروهای پیشرو اجتماعی این کشورها، در برانگیختن و برافروختن آتش جنگ جهانی، کیش دادن و پشتیبانی هم جانبه از آلمان نازی در یورش ناجوانمردانه به اتحاد جمهوری های سوسیالیستی شوروی که تازه از زیر بار سنگین جنگ درونی گرانبار شده از سوی امپریالیست ها کمر راست کرده بود، افسانه «هولوکاست»۳ را برای منحرف نمودن افکار عمومی مردم کشورهای باختر زمین و سایر کشورها، ساختند و پرداختند.


شاید هیچ ملتی در تاریخ جهان نتوان یافت که به اندازه یهودیان، دانشمند، هنرمند و آفرینندگان سترگ در زمینه های گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به جهان پیشکش نموده باشد. همین نکته که این ملت در زمینه امور مالی و اقتصادی، با وجود همه ناملایمات تاریخی، صرف نظر از سامانه اجتماعی ـ اقتصادی تبهکار سرمایه داری و تنها از دیدگاه بسته درون سامانه ای، توانسته است چنین گام های بزرگی برای درهم تنیدن تار و پود اقتصادی جهان بردارد، آفرین انگیز است.


ب ـ دورنمای «سازمان همیاری شانگهای»۴


در روزهای ۱۵ و ۱۶ ژوئن سال کنونی ترسایی، نهمین گردهمایی سالیانه سران کشورهای عضو «سازمان همیاری شانگهای» در یکی از شهرهای روسیه برگزار شد. در این گردهمایی، همچنین نمایندگان مهمان از کشورهای ایران، پاکستان، مغولستان، هند و برخی دیگر کشورها شرکت داشتند. ایران از سال ۲۰۰۵ به عنوان ناظر در گردهمایی ها و برخی فعالیت های این سازمان شرکت داشته است.


با اینکه روندهای پیچیده، ناهماهنگ و ناهمگنی در بخشی از گستره کشورهای عضو یا ناظر «سازمان شانگهای»، از جمله میان پاکستان و هند یا پاکستان و افغانستان بویژه بر اثر دست درازی های امپریالیستی و پیمان تجاوزکار «ناتو»، در جریان است، این سازمان از توان لازم برای برپایی، گسترش و ژرفش همکاری و همیاری میان کشورهای عضو و ناظر آن در بسیاری از زمینه های اقتصادی بویژه در زمینه تامین و توزیع انرژی برخوردار است.


تامین و توزیع انرژی میان کشورهای سازمان شانگهای، به همپیوندی زیستمندانه (اُرگانیک) و گسترش همکاری و همیاری در رشته های دیگر اقتصادی مانند ترابری میان کشورهایی که از قطب شمال تا اقیانوس هند و از دریای چین جنوبی تا دریای بالتیک گسترده اند و نیمی از جمعیت جهان را دربرمی گیرند، کمک شایانی خواهد نمود. کشور ما ایران، به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان ذخیره های سترگ نفت و گاز و نیز دارا بودن موقعیت سیاسی ـ جغرافیایی بسیار خوب می تواند در چارچوب همکاری با سازمان شانگهای نقش بسیار سودمندی برای گسترش اقتصادی کشورمان، آفرینش فضایی صلح آمیز در منطقه خاورمیانه و پیشرفت های اقتصادی ـ اجتماعی آن بازی کند.


درست همین نکته و امکان راه اندازی یک باشگاه یگانه تولید و توزیع انرژی در بخش گسترده ای از جهان، بیرون از مهار و وارسی کشورهای امپریالیستی، این کشورها و سامانه امپریالیستی را به هراس انداخته است. آنگاه که شیشه عمر امپریالیست ها در دست های دیگری نهاده شود، پایان زندگی سامانه تبهکار اقتصادی ـ اجتماعی سرمایه داری نیز در سراسر جهان فرا رسیده است. بی جهت نبود که برژینسکی، دانشمند باهوش مزدور سرمایه در کتاب خود به نام «تخته بزرگ چترنگ (شطرنج)»۵، مهار منطقه اوراسیا (دربرگیرنده آسیا و اروپا) را دارای اهمیت حیاتی برای مهار دیگر نقاط جهان می دانست. وی، چنانکه در کتابش خاطرنشان نموده، برای مدیریت (گفتار باادبانه و آمیخته با فرهنگی است!) کشورهای اکرایین، آذربایجان، ایران و قزاقستان بوسیله ایالات متحده، به عنوان سپر میانگیر و پارسنگ نمودن روسیه و چین، دو کشور نیرومند منطقه اوراسیا، برای مهار نفت و گاز منطقه و نیز سایر مواد معدنی از جمله در کشورهای آسیای میانه، اهمیتی بسیار زیاد پیش بینی نموده است.


آنچه در سال های اخیر در بسیاری از کشورهای این منطقه دربرگیرنده کشورمان شاهد بوده ایم، کم و بیش با نقشه دوربردی (استراتژیک) امپریالیست ها بویژه امپریالیست های یانکی همخوانی دارد. یورش نظامی به کشور همسایه ما افغانستان با همکاری گسترده امپریالیست های اروپای باختری و دیگر کشورهای نوکرصفت و حلقه به گوش، زیر چتر نیروهای پیمان تجاوزکار «ناتو»، در چارچوب همین نقشه انجام پذیرفته است. نشانه های بسیار زیادی در دست است که در این یورش امپریالیستی، حکمرانان کشورمان، پنهان از چشم مردم و در همان آن که شعارهای ضد استکباری توخالی سر می دادند، همکاری گسترده ای بویژه در زمینه ترابری هوایی و تامین سوخت نیروهای تجاوزکار بیگانه به خاک کشور همسایه داشته اند.


به نظر اینجانب، نشانه های زیادی در دست است که حتا یورش به افغانستان و زمینه چینی های دخالت های پس از آن در پاکستان و شبه قاره هند، جمهوری های آسیای میانه و دیگر کشورهای منطقه از جمله ایران، بطور عمده برای برهم زدن «سازمان همیاری شانگهای»، جلوگیری از سازماندهی بیشتر و نیرومند شدن آن صورت پذیرفته است.


در این میان، جدا نمودن ایران از این سازمان، به دلایل روشن پیشگفته در بالا و به هر بهای ممکن، برای امپریالیست ها از اهمیت جدی برخوردار است . همانگونه که تجربه دخالت امپریالیستی درشیلی پس از آلنده، کره جنوبی اشغال شده و برخی دیگر کشورها نشان داده، آنها همزمان با سرکوب توده های میلیونی مردم زحمتکش، آماده دادن باج هایی گذرا به لایه های استثمارگر و لایه های میانی جامعه برای تامین منافع درازمدت خود خواهند بود.


به نظرم، در این زمینه، هنوز نیروهای چپ باورمند به سوسیالیسم علمی چندان سنجیده و پخته عمل نمی کنند. در شرایطی که ناخشنودی توده های مردم به اوج خود رسیده و این ناخشنودی به هیچ رو در چارچوب خواسته های بورژوازی لیبرال ایران نمی گنجد، آنها همچنان با پیروی از شعارهای طرد یا سرنگونی ولایت فقیه که بیشتر برونزدهای (شکل ها) حاکمیت را نشانه می رود تا درونمایه واپسگرایانه آن، هنوز در کناره جنبش اجتماعی و به دنبال نیروهای بورژوازی لیبرال ره می سپارند و سیاستی کم و بیش روزمره را پی می گیرند. آنها به جای آنکه مستقیما به توده های کارگر و دیگر زحمتکشان کارورز و اندیشه ورز مراجعه کرده، در صدد سازماندهی آنها در سازمان های مستقل خود برآیند، در بهترین حالت، سیاست اتحاد نیروها در جبهه ای سیاسی با شرکت نیروهای ناپیگیر سرمایه داری ایران و از آن بدتر نیروهای مزدور سرمایه امپریالیستی را پی می گیرند. در شرایطی که تنها و تنها چنان اتحادی با رهبری مستقیم نیروهای چپ می تواند کارساز باشد و چنین امکانی در لحظه کنونی باز هم به دلیل کناره جویی نیروهای چپ وجود ندارد، به دلگرم نمودن توده ها به تظاهرات خیابانی بسنده می شود و سیاستی عوام گرایانه، مانند برخی گاهنامه های چپ نمای وابسته به برخی گروه های لیبرال ـ دمکرات حاکمیت پی گرفته می شود.


در شرایطی که سازماندهی ناخشنودی توده ها در سازمان های صنفی ـ سیاسی آنها نیاز مبرم روز است، خطر سوء استفاده نیروهای امپریالیستی و مزدوران رنگارنگ آنها از "چپ" و راست، از وضعیت پیش آمده دستکم گرفته می شود. به این جستار ساده، کوچک ترین توجهی نمی شود که ناخشنودی افسارگسیخته و بی سامان توده های خشمگین، به خودی خود دربردارنده پیشرفت به سود زحمتکشان و تولید کنندگان ثروت های مادی و معنوی جامعه نیست. چه بسا، این ناخشنودی و دامن زدن به آن یا مستقیما به سود نیروهای امپریالیستی تمام می شود یا حاکمیت جمهوری اسلامی با روی آوردن به سرکوب گسترده تر، همه درها را به روی خود و توده های مردم ببندد. آنگاه چه کسی به یاری توده ها خواهد شتافت؟ چپ کناره جو و کناره گیر که وظیفه تاریخی خود را درست انجام نمی دهد؟ یا نیروهای تجاوزکار ایالات متحده و پیمان «ناتو» که آماده اند برگ زرین دیگری از آموزش دمکراسی را، این بار برای مردم ایران، به اجرا درآورند؟


ب. الف. بزرگمهر ۴ اَمرداد ۱۳۸۸


پی نوشت ها:


۱ ـ «تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»، ا.م. شیری،

http://behzadbozorgmehr.blogspot.com/2009/07/blog-post_26.html


۲ ـ «سیونیسم» در بسیاری خاستگاه ها، به عنوان «جنبش آزادیخواهانه ملی یهودیان» تعریف شده است. این تعریف، به هیچ رو درست نیست و درونمایه واپسگرایانه، ضد انسانی و نژادپرستانه آن را که اکنون سال هاست به بوته آزمایش گذاشته شده است، پنهان می کند. برپایه این گمانه نژادپرستانه، قوم یهود صاحب اصلی سرزمین های گسترده ای از مصر در افریقا تا فلسطین، سوریه، عراق و حتا ایران است و می بایست این سرزمین ها را از چنگ عرب ها و سایر ملت های ساکن آن جاها به در آورد. این گمانه به بوته آزمایش در آمده و شکست خورده که بوسیله تنی چند از یهوریان افراطی نژادپرست که برخی از آنها بنا بر مدارک رسمی ولی منتشر نشده در بایگانی های برخی کشورهای اروپای باختری، همکاری مستقیم و غیر مستقیم با نیروهای آلمان نازی در شناسایی و معرفی فعالین پیشرو یهودی به گشتاپو و دیگر سازمانهای جنایتکار نازی داشته اند، با کمک های بی دریغ امپریالیست های ایالات متحده و اروپای باختری، سرهم بندی شده بود، در هنگام خود به خوبی مورد استفاده کشورهای امپریالیستی برای سرکوب جنبش ملی گرایی عربی بکار برده شد.


۳ ـ «هولوکاست» (The Holocaust) از ریشه یونانی، به معنای «همگی را در آتش سوزاندن» درباره کشتار شش میلیون یهودی به دست نیروهای آلمان نازی در جنگ دوم جهانی، بویژه پس از پایان جنگ جهانی ساخته و پرداخته شده است. تا آنجا که اینجانب آگاهی دارد، آمار رسمی در این باره در دست نیست و درباره رقم شش میلیون، بی گفتگو گزافه گویی شده است. افزون بر این و مهم تر از آن، امپریالیست های اروپای باختری و ایالات متحده که شکست آلمان نازی از مردم قهرمان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، شکست بزرگی برای آنها نیز به شمار می رفت، با ساختن چنین افسانه ای و گزافه گویی درباره آن، کوشش نمودند تا نازیسم و فاشیسم را که در درونمایه خود چیزی جز حرکت امپریالیسم رشد یافته آلمان و هم پیمان های آن برای بازتقسیم مستعمرات و لشکرکشی برای دست اندازی به خاک دیگر ملت ها و خلق ها نبود، به یهودی ستیزی محدود نموده، درونمایه اصلی آن را لاپوشانی نمایند.


۴ ـ «سازمان همیاری شانگهای» Shanghai Cooperation Organization (SCO)

در سال ۲۰۰۱ با شرکت شش کشور چین، روسیه، قرقیزستان، ازبکستان و تاچیکستان و قزاقستان، پایه گذاری شد؛ ولی پیشینه این سازمان به سال ۱۹۹۶ باز می گردد که آن هنگام «شانگهای ۵» نامیده می شد و پس از پیوستن ازبکستان در سال ۲۰۰۱ به این سازمان، رسما به نام «سازمان همیاری شانگهای» خوانده شد. پس از آن، این سازمان با شرکت کشورهای دیگری چون ایران، هند و پاکستان به عنوان ناظر گسترش بیشتری یافت و طرح هایی در زمینه های انرژی، ترابری و دیگر رشته های اقتصادی را به انجام رساند.


۵ ـ «تخته بزرگ چترنگ»، زیبگنیف برژینسکی، اکتبر ۱۹۹۷

The Grand Chessboard, Zbigniew Brzezinski, American Primacy and Its Geostrategic Imperatives, New York: Basic,October 1997

۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

کُمِدی دِرام در یک پرده!

در پی سقوط یک فروند هواپیمای توپولوف در حوالی قزوین و کشته شدن یکصد و شصت سرنشین آن واکنش‌های مختلفی صورت گرفته که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

مقام رهبری ـ من در همین‌جا اعلام میکنم مسئول جان کسانی که در این حادثه کشته شده‌اند به عهده مردم قزوین است که حواس راننده هواپیما را پرت کرده بودند. من صد بار به شما گفته بودم که اگر قرار باشد بین هواپیما و قطار یکی را انتخاب کنید باید احمدی‌نژاد را انتخاب کنید. اگر شما او را انتخاب نکنید خودمان او را می‌کنیم.


احمدی‌نژاد ـ اصلا کی به شما اطلاع داده هواپیما سقوط کرده؟ هواپیما سالم است. مدرکش هم هست.


سخنگوی وزارت خارجه - ما دخالت امریکا و رسانه‌های بیگانه را در امور داخلی کشورمان را شدیدا محکوم میکنیم. آنها نباید خبر و گزارش این حادثه را منعکس میکردند. این یک حادثه خانوادگی بوده و به خودمان مربوط میشود. شاید ما دلمان بخواهد زرت و زرت هواپیماهایمان سقوط کنند اصلا به غربی‌ها چه ربطی دارد. آنها اگر راست میگن چرا آلمان را بخاطر قتل آن خانم محجبه تحریم اقتصادی نمیکنند؟


صدا و سیما - بنا به خبری که هم اینک به دست‌مان رسید یک فروند هواپیمای آموزشی بدون سرنشین در ایالت پنسیلوانیای امریکا سقوط کرد و خسارات غیر قابل جبرانی به مزرعه یک امریکایی وارد کرد که بمحض تهیه گزارشات تکمیلی٬ آنرا به سمع و نظر شما خواهیم رساند. در پی این حادثه سهام بازار بورس نیویورک بمیزان قابل توجهی سقوط کرد و چندین موسسه بانکی صهیونیستی اعلام ورشکستگی کردند. برای اطلاع شما بینندگان عزیز همکارمان گفتگویی انجام داده با چند تن از کارشناسان امر هواپیمانوردی و کشاورزی که در پایان خبرها پخش خواهد شد.


خواننده روزنامه کیهان - آقای میر حسین موسوی باید پاسخگوی کشته شدن سرنشینان هواپیمای سرنگون شده باشد. اگر او از اول نامزد انتخابات نمیشد الان این اتفاق نمی‌افتاد.


گروهبان گارسیا - مهدی جان! زودتر بیا. ولی مبادا یک وقت خدای نکرده با توپولوف بیایی ها!

به گزارش فارس و به نقل از دادستانی تهران!! اسامی کشته شدگان سانحه هوایی امروز بدین شرح است :

۱- محسن میردامادی ۲- سعید حجاریان ۳- سعید شریعتی ۴- بهزاد نبوی ۵- مصطفی تاجزاده ۶- احمد زیدآبادی ... بقیه اسامی را می توانید در سایت نوروز مطالعه بفرمایید.

فرستاده شده از سوی خانم فرح آریا ۲۴ جولای ۲۰۰۹

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

ولایت فقیه، مشروعیت نظام و حق خدشه ناپذیر حاکمیت مردم

گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مبدا و منشاء تمام این بی قانونی ها، جنایات و پس رفت جامعه ما محسوب می گردد. این اصل ارتجاعی، همانگونه که محمد یزدی توضیح می دهد، مشروعیت و قانونیت خود را ناشی از مردم نمی داند. در مقابل این دیدگاه ارتجاعی و بسیار خطرناک و فاجعه بار برای حال و آینده کشور، مبارزه مردم و همه نیروهای میهن دوست برای تحقق حاکمیت مردم و تعلق تمامی قدرت به اراده توده ها قرار دارد. که مقاومت و پیکار در برابر کودتای انتخاباتی خود بخشی از این نبرد تاریخی است.

ولایت فقیه، مشروعیت نظام و حق خدشه ناپذیر حاکمیت مردم

مقاومت تحسین برانگیز مردم برضد کودتای انتخاباتی و برگماری دوباره دولت احمدی نژاد و حوادث روزهای اخیر، موضوع کلیدی مبارزه برای تامین حق حاکمیت مردم و تعلق تمامی قدرت به اراده توده های مردم را به شکل بی سابقه ای به بحث روز بدل ساخته است.

پس از خطبه های نماز جمعه دیروز تهران (۲۶ تیرماه) خبرگزاری فارس ۲۷ تیرماه، مشروح اظهارات محمدیزدی عضو فقهای شورای نگهبان و رییس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را منتشر ساخت. مصاحبه یزدی که از چهره های شدیدا تاریک اندیش شناخته شده رژیم ولایت فقیه به شمار می آید، به دلایل متعددی با اهمیت تلقی می گردد و با دقت به آن می توان ماهیت واقعی طراحان و مجریان کودتای انتخاباتی اخیر و نیز جنبه هایی از علل شکاف ژرف درمیان محافل با نفوذ حکومت و روحانیون بلند پایه و صاحب قدرت را باز شناخت.

محمدیزدی، رییس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از جمله برای توضیح و تشریح مضمون و جوهره ولایت فقیه و حکومت ولایی اعلام داشت: «درحکومت اسلامی مشروعیت و مقبولیت با یکدیگر متفاوت است وهمراهی مردم، برای حکومت مشروعیت ایجاد نمی کند.» به بیان دقیق تر، آیت الله یزدی عضو فقهای شورای نگهبان و از عاملان تقلب انتخاباتی تاکید می کند، در حکومت اسلامی مورد نظر وی و امثال مصباح یزدی، مکارم شیرازی و دیگر واپس گرایان رای مردم ارزشی نداشته و نظام اسلامی یا رژیم ولایت فقیه برای مشروعیت خود نیازی به رای مردم ندارد و اصولا رای و نظر مردم در چنین حکومتی فاقد ارزش است.

وی سپس افزود: «مشروعیت حاکمیت در اسلام از طرف خداوند است و مقبولیت حاکمیت با همراهی مردم است.» به عبارت دیگر مطابق این نظر که دیدگاه قالب در شورای نگهبان می باشد، حکومتی و یا دولتی اسلامی حتی اگر از سوی مردم برگزیده نشده باشد، دارای مشروعیت بوده و حضور و رای مردم فقط برای این حکومت مقبولیت ایجاد می کند. در حقیقت دولت یا حکومت به دلیل اینکه مشروعیت خود را از طرف خداوند کسب می کند، به مقبولیت، همیشه و در همه حال نیازمند نیست. محمد یزدی در ادامه سخنان خود خاطر نشان نمود: «... همراهی مردم، مشروعیت حکومت را ایجاد نمی کند... اصل مهمی که زیربنای حکومت اسلامی است مورد توجه... قرار نگرفت این که اگر مردم باشند حکومت هست و اگر نباشند نیست این غلط است... این مساله که مشروعیت و مقبولیت متفاوت است زیر بنای اسلامی است که از زمان پیامبر، ائمه معصومین، غیبت کبری و در زمان ما این گونه است که ولی فقیه با دستور الهی، ولی امر است... مساله نصب الهی مطرح است و این که ولی فقیه در زمان غیبت ولی امر از جانب امام زمان است و مردم باید (توجه کنید باید) با او (ولی فقیه) همراهی کنند ...».

چنین دیدگاه پوسیده و ارتجاعی از سوی بسیاری از شخصیت های معتبر مذهبی مردود و باطل اعلام شده است. این دیدگاه و نظریه پایه ی اقدامات کودتاچیان را تشکیل می دهد و بیانگر این واقعیت است که جریان بسیار با نفوذ و مقتدری در جمهوری اسلامی با در دست داشتن اهرم های اقتصادی و سیاسی، رای مردم را فقط زینتی و تشریفاتی می داند و معتقد است در حکومت ولایی مردم می باید فرمان بردار و گوش به فرمان و مطیع ولی فقیه باشند. این جریان مقتدر و با نفوذ با حمایت از دولت ضد مردمی احمدی نژاد که دست پرورده آن است، ضمن تدارک و اجرای کودتای انتخاباتی تلاش می ورزد تمام رقبای درون حکومتی را حذف و سیطره کامل خود را قطعیت بخشد. کارنامه سیاه این جریان طی سه دهه گذشته برکسی پوشیده نیست. مسایلی نظیر تحمیل حجاب اجباری، قانون قصاص، اعدام، سنگسار و سرکوب شدید آزادی های دمکراتیک و حقوق دمکراتیک فردی و اجتماعی در کنار غارت و چپاول ثروت ملی و تخریب بنیه تولیدی و زیرساخت های اقتصاد ملی بطور عمده با نظر و مشارکت و دخالت مستقیم این نیروی اهریمنی به مرحله اجرا درآمد و به جامعه ایران تحمیل گردید. ازهمان ابتدای انقلاب این نیروی مرتجع با حمایت رهبری خمینی حقوق و آزادی های دمکراتیک را پایمال و وضعیتی ناگوار را پدید آورد. گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مبدا و منشاء تمام این بی قانونی ها، جنایات و پس رفت جامعه ما محسوب می گردد. این اصل ارتجاعی، همانگونه که محمد یزدی توضیح می دهد، مشروعیت و قانونیت خود را ناشی از مردم نمی داند، در مقابل این دیدگاه ارتجاعی و بسیار خطرناک و فاجعه بار برای حال و آینده کشور، مبارزه مردم و همه نیروهای میهن دوست برای تحقق حاکمیت مردم و تعلق تمامی قدرت به اراده توده ها قرار دارد. که مقاومت وپیکار در برابر کودتای انتخاباتی خود بخشی از این نبرد تاریخی است.

ولایت فقیه و استبداد ولایی که پایگاه طبقاتی آن بیش از پیش محدود به سرمایه بزرگ تجاری وسرمایه بوروکراتیک نوین است، حاکمیت و بقای خود را در اختناق، سرکوب و پایمال ساختن حقوق و آزادی های دمکراتیک می داند و فقط با زورسرنیزه قادر به ادامه حاکمیت خود می باشد.

مواضع محمد یزدی، در خصوص حکومت اسلامی و فاقد اعتبار بودن رای مردم، ضرورت تشدید مبارزه با کودتاچیان را که هدف عالی و نهایی آن تامین حق خدشه ناپذیر حاکمیت مردم است، با روشنی تمام در دستور کار قرار می دهد. در عین حال موضوع مشروعیت در حکومت اسلامی بیش از گذشته، ماهیت رژیم ولایت فقیه را نزد افکار عمومی مردم افشا می کند و خود وسیله ای است برای رشد و گسترش مبارزه برای آزادی و عدالت و طرد رژیم ولایت فقیه!

برگرفته از تارنگاشت حزب توده ایران:

http://tudehpartyiran.org/detail.asp?id=733

تهران

سروده ای از منظر حسینی

تهران خسته

تهران تنها

تهران چشمان بی‌خواب

دل‌های گرسنه

د‌هان‌های بسته

تهران سیم‌های خاردار

جنازه‌های بی‌شمار

تابوت‌های روان

تهران عصیان سایه‌ها

پرهای سوخته پرواز

شلیک سوره از مناره و گنبدها

تهران داناییِ گرم آفتاب

تهران دهان‌های دوخته فریاد

تهران د‌رهای بسته

دستگیری خنده

حبس آزادی

تهرانِ شکستِ سرخ خیابان

زیر چکمه‌های آیه

تهران میدانهای تیر و توپخانه و اعدام

تهران تازیانه و تهدید و تیرباران

تهران والاپیام داران بی‌پیام

تهران سربه‌داران و گورهای بی‌نام و نشان.

پرنده‌های عصیان

از آشیانه بحران

پر گشوده اند

و جسارتِ سرخِ روسری‌ها را

چون پرچمی

به سوی افق برافراشته اند

آرام گیر دگر تهران!

سقوط، سقوط، سقوط !

می‌نویسند شاعران تبعیدی

و قلم‌های بی‌تابشان

کفنی می‌بافد از کلام

برای اهریمنانِ در جهاد

صلح، صلح، صلحِ سپید!

می‌نویسند شاعران تبعیدی

و بر تن سفید کاغذشان

سرخی،

لخته می‌شود.

تهران، ای شبپوش خاموشم

سوگند به آب

به آفتاب

به آتش

سوگند به نگاه منجمد "ندا"

سوگند به الفبا

که تابوت مرگ ابلیسان

بر شانه‌های تاریخ نشسته است

روان

چنین می‌نویسند شاعران.

برگرفته از تارنگاشت منظر حسینی:

http://manzarhossini.com/sh/shear.htm

به سبز جاودان من*


وطن، وطن!

نظر فکن به من که من

به هر کجا، غریب وار

که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام،

همیشه با تو بوده ام؛

همیشه با تو بوده ام.

اگر که حال پرسی‌ ام،

تو نیک می‌‌شناسی‌ ام.

من از درون قصه‌ها و غصه‌ها بر آمدم؛

حکایت هزار شاه با گدا،

حدیث عشق نا تمام آن شبان

به دختر سیاه چشم کدخدا،

ز پشت دود کشت‌های سوخته

درون کومهٔ سیاه،

ز پیش شعله‌های کوره‌ها و کارگاه.

تنم ز رنج، عطر و بو گرفته است؛

رخم به سیلی‌ زمانه خو گرفته است؛

اگر چه در نگاه اعتنای کس نبوده ام،

یکی‌ ز چهره‌های بیشمار توده ام.

چه غمگنانه سالها

که بالها

زدم به روی بحر بی‌ کناره ات

که در خروش آمدی؛

به جنب و جوش آمدی؛

به اوج رفت موج‌های تو

که یاد باد اوج‌های تو!

در آن میان که جز خطر نبود،

مرا به تخته پاره‌ها نظر نبود.

نبودم از کسان که رنگ و آب، دل ربودشان؛

به گودهای هول،

بسی‌ صدف گشوده ام؛

گهر ز کام مرگ در ربوده ام.

بدان امید تا که تو

دهان و دست را رها کنی،‌

دری ز عشق، بر بهشت این زمین دل فسرده وا کنی،‌

به بند مانده ام؛

شکنجه دیده ام؛

سپیده، هر سپیده جان سپرده ام؛

هزار تهمت و دروغ و ناروا شنوده ام.

اگر تو پوششی پلید یافتی،

ستایش من از پلید پیرهن نبود؛

نه جامه، جان پاک انقلاب را ستوده ام.

کنون اگر ز خنجری میان کتف خسته ام،

اگر که ایستاده ام

و یا ز پا فتاده ام،

برای تو، به راه تو شکسته ام؛

اگر میان سنگ‌های آسیا

چو دانه‌های سوده ام،

ولی‌ هنوز گندمم،

غذا و قوت مردمم؛

همانم، آن یگانه‌ای که بوده ام.

سپاه عشق در پی است؛

شرار و شور کار ساز با وی است؛

دریچه‌های قلب باز کن؛

سرود شب شکاف آن ز چار سوی این جهان

کنون به گوش می‌‌رسد؛

من این سرود نا شنیده را

به خون خود سروده ام.

نبود و بود برزگر چه باک،

اگر بر آید از زمین

هر آنچ او به سالیان

فشانده یا نشانده است.

وطن! وطن!

تو سبز جاودان بمان که من،

پرنده‌ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو

به دور دست مه گرفته پر گشوده ام.

بهمن ۱۳۶۲ سیاوش کسرایی

* نشانه گذاری ها را در برخی جاها تغییر داده ام. به نظرم، اینگونه بهتر است.

برگرفته از تارنگاشت حزب توده ایران:

http://tudehpartyiran.org/detail.asp?id=731

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!